اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

بی‌رحم ترین شکنجه‌گران تاریخ ایران +تصاویر

چهره‌هایی که در پی این سطور می‌آیند، برای آنان که در روزگار مبارزه کارشان به «کمیته مشترک ضد خرابکاری » افتاده بود، بس آشنایند.

گروه تاریخ مشرق- 43 سال پیش به دنبال اختلاف نهادهای امنیتی رژیم پهلوی، کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک تشکیل شد تا فعالیت‌هایی که برای خنثی کردن مبارزات مردم با حکومت صورت می گیرد، تجمیع شود. این کمیته در طول 7 سال فعالیت خود، متولی بازجویی، اخذ اعتراف و نیزشکنجه هزاران تن از مبارزین بود و در این طریق فجایعی بزرگ آفرید. سرانجام درپی بالاگرفتن امواج انقلاب اسلامی، رژیم شاه از سر استیصال، به انحلال این کمیته پرداخت و محل آن نیز در 21 بهمن ماه از سوی مردم انقلابی تصرف گردید.

حال چهره‌هایی که در پی این سطور می‌آیند، برای آنان که در روزگار مبارزه کارشان به «کمیته مشترک ضد خرابکاری » افتاده بود، بس آشنایند. اینان باز جویان و شکنجه‌گران کمیته اند. هم آنان که در اوج قدرت مستانه پتک تفرعن را بر سروروی مبارزان می‌کوبیدند و در اوج گیری انقلاب، فرار را برقرار ترجیح دادند...
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
محمدعلی شعبانی معروف به «حسینی»
منوچهر منوچهری معروف به «ازغندی»
منوچهر منوچهری معروف به «ازغندی»
ناصر نوذری معروف به «رسولی»
ناصر نوذری معروف به «رسولی»
فرج الله سیفی کمانگر معروف به «کمالی»
فرج الله سیفی کمانگر معروف به «کمالی»
فریدون توانگری معروف به «آرش»
فریدون توانگری معروف به «آرش»
فریدون توانگری معروف به «آرش» در دادگاه انقلاب
فریدون توانگری معروف به «آرش» در دادگاه انقلاب
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی»
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی»
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی» در دادگاه انقلاب
بهمن نادری پور معروف به «تهرانی» در دادگاه انقلاب
منوچهر وظیفه خواه معروف به «منوچهری»
منوچهر وظیفه خواه معروف به «منوچهری»
عکس یادگاری شکنجه گران کمیته مشترک
عکس یادگاری شکنجه گران کمیته مشترک
پرویز ثابتی تجویز گرشکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک
پرویز ثابتی تجویز گرشکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک
یکی از کنفرانس‌های خبری پرویز ثابتی در محل مشترک ضدخرابکاری ساواک
یکی از کنفرانس‌های خبری پرویز ثابتی در محل مشترک ضدخرابکاری ساواک
تصرف محل مشترک ضدخرابکاری ساواک توسط مردم در21 بهمن 57
تصرف محل مشترک ضدخرابکاری ساواک توسط مردم در21 بهمن 57
مطالب مرتبط

وجه تسمیه الحوثی‌ها به انصارالله به این دلیل است که نخستین جریان سیاسی که این گروه آن را تاسیس کرد جریان «الشباب المومن» بود. این جریان سیاسی در سال 1992 با شعار محکومیت «انزوای» سیاسی ساکنان شمال غرب یمن ظهور یافت. حدود یک سوم جمعیت یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند که بیشتر در شمال غرب این کشور سکونت دارند.
سیدعبدالملک در راه نصرالله
به گزارش مشرق، عبدالملک الحوثی، رهبر گروه انقلابی انصارالله (الحوثی‌ها) در یمن از نظر شیوه بیان و مضمون سخنرانی‌هایش که «همواره بر مبارزه با فساد، درخواست مشارکت ملی و دشمنی با غرب و اسرائیل» تاکید می‌کند، مشابه سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان است. سیدعبدالملک که هیچ تخصص نظامی پیشرفته‌ای ندارد، در 24 سالگی و پس از به شهادت رسیدن برادرش در سال 2004 میلادی، زمام امور جنبش الحوثی‌ها را به دست گرفت.

 وجه تسمیه الحوثی‌ها به انصارالله به این دلیل است که نخستین جریان  سیاسی که این گروه آن را تاسیس کرد جریان «الشباب المومن» بود. این جریان سیاسی در سال 1992 با شعار محکومیت «انزوای» سیاسی ساکنان شمال غرب یمن ظهور یافت. حدود یک سوم جمعیت یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند که بیشتر در شمال غرب این کشور سکونت دارند.

 رفته‌رفته عبدالملک الحوثی به شخصیتی با اعتماد به نفس بالا تبدیل شد و بیشتر سخنرانی‌هایی طولانی و فی‌البداهه‌ای ایراد می‌کند که همواره با موضوع فلسطین و اسرائیل آغاز می‌شود. سیدعبدالملک موقع سخنرانی‌هایش دست راست خود را که انگشت انتهایی آن مزین به انگشتری است، تکان می‌دهد و همواره با چفیه یمنی و خنجر به کمر، ظاهر می‌شود. برخی تحلیلگران بر این باورند این موضوع که الحوثی‌ها به مذهب شیعه جعفری اثنی‌عشری نزدیک‌ترند، به عنوان نقطه اتهام آنها به عنوان حمایت فکری از سوی ایران یاد می‌‌شود آنچنان که گفته می‌شود روابط‌شان با ایران بویژه در دوران رهبری عبدالملک الحوثی مستحکم‌تر شده است.

 الحوثی جوان همچون سیدحسن نصرالله، لحن قاطع خود را با تبسم‌ها و انتقاد از شیوع فساد در کشور در هم می‌آمیزد و وعده افشاگری‌ها در آینده درباره این فسادها می‌دهد؛ وی با تعیین جدول زمانی مشخص برای سخنرانی‌هایش در ایجاد شور و هیجان سیاسی و جلب توجه رسانه‌ها تبحر خاصی دارد.

 این رهبر جوان بیشتر در مناسبت‌ها و مراسم دینی به ایراد سخنرانی می‌پردازد و تنها رهبر سیاسی در یمن است که گارد حفاظتی‌اش از پیچیده‌ترین و حساس‌ترین عملیات حفاظت سیاستمداران استفاده می‌کند. الحوثی پس از آنکه نیروهایش امنیت کاخ ریاست‌جمهوری یمن را به دست گرفتند و به دنبال استعفای رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر - که پیش‌برنده طرح‌های استعماری غرب و سعودی‌ها هستند- در سخنرانی‌هایش از تهدید کردن هر شخص یا گروهی که علیه کشور توطئه‌چینی می‌کرد، هیچ ابایی ندارد.

 اگر چه الحوثی  به سخنرانی طولانی و ارتباط رسانه‌ای با مردم یمن تمایل دارد ولی به‌هیچ‌وجه در تجمعات عمومی حاضر نمی‌شود و در محل استقرار خود در صعده در شمال غرب یمن باقی می‌ماند و سخنانش از طریق ویدئوکنفرانس پخش می‌شود. مردم یمن علاقه خاصی به الحوثی به عنوان رهبرمعنوی خود دارند و او تاکنون مصاحبه‌ای انجام نداده است بلکه به استقبال از هیأت‌ها و گفت‌وگو از طریق نمایندگان خود بسنده می‌کند. ایلی الهندی، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه نوتردام لبنان در این باره به خبرگزاری فرانسه گفته است:

«همه گروه‌ها و احزاب سیاسی و مسلح شیعی و ایرانی، حزب‌الله و سید حسن نصرالله را الگوی خود می‌دانند و انصارالله یمن نیز در همین چارچوب گام برمی‌دارد.» وی افزود: «انصارالله یمن به صراحت از گفتمان حزب‌الله الهام گرفته است و مانند آن در گفتمان خود همواره بر اصل دشمنی با اسرائیل تاکید می‌کند. این درحالی است که یمن از اسرائیل بسیار فاصله دارد.» شعار الحوثی‌ها  «الله‌اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر یهودیان و پیروزی اسلام است.» حسین بدرالدین الحوثی، نخستین رهبر الحوثی‌ها در سال 2004 میلادی در جریان دور اول جنگ‌های رزمندگان شیعه با نیروهای دولتی که در زمان ریاست‌جمهوری علی عبدالله صالح بود، به شهادت رسید. عبدالملک به دلیل دارا بودن شخصیتی قوی، پس از کشته شدن برادرش حسین، با وجود برادر بزرگ‌ترش یحیی، به رهبری این جنبش برگزیده شد.

عابد المهذری که کتابی درباره سیرت و شخصیت عبدالملک الحوثی به رشته تحریر درآورده است، در بخشی از این کتاب می‌نویسد: سیدبدرالدین الحوثی، پسرش عبدالملک را «طارقه» به معنای «نشانه» صدا می‌کرد. گفته می‌شود عبدالملک پدرش را در بسیاری از سفرهای خارجی همراهی می‌کرد. زمانی که سیدبدرالدین در سال 1994 از یمن تبعید شد، به همراه عبدالملک به ایران سفر کرد و این سفر نقطه تحول شخصیت فکری و ایدئولوژی عبدالملک محسوب می‌شود. المهذری در این کتاب خود آورده است: «عبدالملک در حیات شخصی خود به افراد بی‌بضاعت جامعه بسیار نزدیک است. در زندگی خود منضبط عمل می‌کند؛ زود می‌خوابد و زود بیدار می‌شود.

 روزنامه می‌خواند و از اینترنت بسیار استفاده می‌کند. به ورزش شنا و پیاده‌روی علاقه و بر دیدار با دوستان قدیم و هم‌بازی‌های دوران کودکی‌اش اصرار دارد.» این رهبر جوان الحوثی‌ها «بذله‌گویی را دوست دارد. شعر می‌سراید و علاقه زیادی به سروده‌ها و هنر اسلامی دارد.» در پی انقلاب مردمی یمن در سال 2011 که به سرنگونی رژیم علی عبدالله صالح منجر شد، عبدالملک الحوثی با تاکید بر حمایت از خیزش مردمی، در صف مقدم این انقلاب قرار گرفت. ولی ضعف دولت مرکزی به ریاست‌جمهوری عبد ربه منصور هادی که براساس طرح عربستان سعودی روی کارآمد، الحوثی‌ها را بر آن داشت برای مبارزه با فساد دولتی و مبارزه با تروریسم القاعده و تکفیری‌ها، قدرت‌شان را در کشور افزایش دهند؛ آنها ابتدا سیطره خود را بر استان صعده در شمال غرب یمن تثبیت کردند و سپس مخالفان سلفی خود را از صعده بیرون راندند. پس از آن در سال 2014 حزب تکفیری «الاحمر» را که رهبران تاریخی قبایل حاشد هستند، در پایگاه‌های تاریخی‌شان در استان عمران در شمال پایتخت شکست دادند.

 با وجود اینکه الحوثی‌ها از قدرت نظامی و روحیه معنوی بالایی برخوردار هستند ولی برخی تحلیلگران ادعا می‌کنند پیشروی‌های بزرگ این گروه در گرو همپیمانی‌شان با مرد قدرتمند پشت صحنه یعنی علی عبدالله صالح است که همچنان دارای نفوذی قوی در سازمان‌های نظامی و امنیتی است. علی عبدالله صالح در زمان ریاست‌جمهوری‌اش درباره عبدالملک الحوثی اینگونه گفته بود که عبدالملک جوانی است که «رقص بر سر مار‌ها»
را دوست می‌دارد.

ارادت سیدعبدالملک به سیدحسن

سیدعبدالملک الحوثی در سخنرانی خود که به مناسبت مراسم میلاد مبارک رسول رحمت، حضرت محمد مصطفی(ص) برگزار شده بود، با تأکید بر حمایت همه‌جانبه از جنبش مقاومت اسلامی و حزب‌الله لبنان، گفته است حزب‌الله با مبارزه خود علیه اسرائیل، به همه اعراب، امت اسلامی، مقاومت و لبنان خدمت می‌کند. درباره میزان ارادت سیدعبدالملک الحوثی به حزب‌الله همین قدر کافی است که به این موضوع اشاره شود که وقتی خبرنگار روزنامه لبنانی الدیار در مصاحبه با سیدعبدالملک الحوثی از وی سوال کرد آیا صحت دارد با سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان ارتباط دارید؟ او با رد اخبار منتشره در این باره، تأکید کرد حتی اگر هم خبر رابطه انصارالله با سیدحسن نصرالله صحت داشته باشد، این افتخار بزرگی برای او و انصارالله است.

منبع: وطن امروز
مطالب مرتبط

پدیده تجرد دختران در سال های اخیر به میزان گسترده ای در الجزایر گسترش یافته و کارشناسان اجتماعی و سیاسی نسبت به خطر این پدیده برای امنیت اجتماعی به ویژه با توجه به نبود طرحی جامع برای تشویق جوانان این کشور به ازدواج هشدار می دهند .
 به گزارش مشرق، براساس آخرین آمار منتشر شده ، تجرد دغدغه بیش از 11 میلیون دختر بالای سن 25 سال در الجزایر می باشد.

خبرگزاری "آناتولی" ترکیه به نقل از اداره ملی آمار الجزایر گزارش داد: از این میان 5 میلیون دختر الجزایری بیش از 35 سال سن دارند که نشان دهنده افزایش سن ازدواج در این کشور چهل میلیون نفری است.

"امال عیسی" پژوهشگر دانشگاه "البلیده " در این باره می گوید: اوضاع بد اقتصادی الجزایر در سال های 1991 تا 2001 که جنگ داخلی در گرفت، یکی از علل افزایش تجرد دختران این کشور است.  

وی می افزاید: شرایط دشوار اقتصادی و همچنین مهاجرت شمار زیادی از جوانان الجزایری به اروپا و آمریکا برای کار، تاثیری گسترده درافزایش سن ازدواج دختران الجزایرداشته است.

آمارهای رسمی حاکیست که میزان بیکاری در الجزایر حدود 10 درصد و در میان جوانان 30 درصد است.

عیسی، توجه دختران الجزایری به تحصیل علم، کسب استقلال مادی و معنوی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی در الجزایر را از دیگر عوامل افزایش سن ازدواج شمرد.

"نوره" استاد دانشگاه الجزایر نیز معتقد است: یکی دیگر از علل افزایش تجرد دختران الجزایری، ترس از شکست در ازدواج و منتهی شدن زندگی به طلاق است به همین دلیل شمار زیادی از دختران در جامعه الجزایر اصطلاح "مجرد" را به "مطلقه" ترجیح می دهند.

"عزالدین حدیدی" امام جماعت مسجد " لتوبه" در الجزیره پایتخت الجزایر نیز گفت: یکی از علل افزایش تجرد دختران الجزایری، آداب و رسوم غلط است که مانعی در برابر ازدواج جوانان می باشد گرچه ائمه مساجد همواره از مردم می خواهند مهریه را کاهش داده و به این شکل ضمن تسهیل ازدواج، فرزندانشان را از انحطاط اخلاقی و فساد نجات دهند اما به نظر می رسد این آداب و رسوم پر رنگ تر از موعظه و احکام دین است.
منبع: العالم

به مناسبت هفتمین سال ترور فرمانده مقاومت؛
پیش از پایان نشست، عماد مغنیه جلسه را ترک می‌کند و از حاضران می‌خواهد، بحث و گفت‌‌وگو و هماهنگی‌ها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید.

به گزارش مشرق، چند روز پس از اعتراف روزنامه آمریکایی واشگتن‌پست روزنامه کویتی «الرأی» در شماره سه‌شنبه (14 بهمن) خود در گزارشی اقدام به انتشار روایت کامل ترور شهید حاج «عماد مغنیه» کرد که عینا در ذیل می‌آید.

«الرای» نوشت: روز 12 فوریه 2008 میلادی (23 بهمن 1386) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق می‌رسد و وارد آپارتمانی می‌شود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخش‌های جهادی حزب‌الله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزش‌های نظامی و هماهنگی‌های نظامی بحث و تبادل نظر کنند.

پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک می‌کند و از حاضران می‌خواهد، بحث و گفت‌‌وگوها و هماهنگی‌ها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانی‌که در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفته‌اند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاه‌ها و نیروهای امنیتی سوری در محل،‌ تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.

یکی از گوی‌های آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند.

مسئول نظامی حزب‌الله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب الله لبنان تماس می‌گیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند تا در آنجا «سید» حضور یابد و آخرین دیدار و نگاه را به رفیق راهش داشته باشد و او را در پرچم بارگاه امام «حسین» (ع) بپیچد که آن را از کربلای معلی دریافت کرده بود و خبر شهادت مغنیه را به خانواده‌اش و دوستانش بدهد.

در واقع شهید مغنیه برخلاف آنچه در این اواخر شایع کردند، نه از رستوران خارج شده بود و نه با همسرش در سوریه دیدار کرده بود، بلکه وی برای حضور در نشستی به دمشق رفته بود که داخل یک مرکز برگزار شد و معروف بود که این مرکز سال‌هاست که وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دمشق است.

همچنین مغنیه از لبنان وارد سوریه شده بود و مانند همیشه از محافظانش خواسته بود، به یک مرکز نزدیک منطقه «زینبیه» (سلام‌الله‌علیها) در جنوب دمشق بروند تا او به جایی برود که می‌بایست بتنهایی و بدون هیچ یک از محافظان امنیتی‌اش در آن حضور می‌یافت، چون وی اولین و آخرین نفری بود که می‌توانست از خود محافظت و مراقبت کند و با کسی درباره رفت و آمدها و برنامه‌هایش سخن نمی‌گفت و در خفا و پنهانی انجام دادن کارها تکیه می‌کرد، به ویژه آنکه چهره وی چندان معروف نبود، اما نمی‌دانست که رژیم صهیونیستی برنامه‌های کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از 6 ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونه‌ای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب می‌کرد، می‌توانست مغنیه را در و پیش از تاریخ عملیات تروریستی کفرسوسه ترور کند، آن هم کسی خود در رفت و آمدهایش «شبح» خوانده می‌شد.

اما زمان عملیات ترور مغنیه – آنگونه که کارشناسان امور حزب الله اعتقاد دارند – به نحوی انتخاب شد تا مصادف با ماه و روز ترور «رفیق الحریری»، نخست وزیر اسبق لبنان باشد که حزب الله متهم به دست داشتن در آن شده است و این تاریخ در واقع هدیه‌ای از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی و جاسوسی که شهید مغنیه را ترور کردند، به گروه 14  مارس عنوان شد، به خصوص آنکه در آن زمان «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا مسئولیت «قلم کردن دست حزب الله» را با مشارکتش با «موساد» در عملیات ترور برعهده گرفته بود و از این اصل معروف تبعیت می‌کرد که می‌گفت: «اگر نمی‌توانی دشمنت را در میدان جنگ شکست دهی، پس به وسیله عملیات امنیتی پیچیده به قتل برسان» و این همان چیزی است که «بنیامین نتانیاهو»،‌ نخست وزیر رژیم صهیونیستی پس از عملیات اخیر «قنیطره» سوریه بر زبان آورد و سید حسن نصرالله نیز پاسخ داد که به این عملیات تروریستی جواب خواهد داد،‌ در حالی‌که هر دو به خوبی از زبانی که در قبال یکدیگر به کار می‌بردند،‌ آگاه بودند.

منابع نزدیک به شهید مغنیه می‌گویند که «اشتباه مغنیه آن بود که به مرور زمان رفت و آمدهایش در مناطقی که محل تردد وی بود و به خاطر مسئولیت‌هایی که بر عهده داشت، متعدد بودند، عادی شد، در حالی‌که توجه نداشت، وی فرد شماره یک تحت پیگرد در عرصه بین المللی همانند "اسامه بن لادن"، رهبر سابق گروه تروریستی "القاعده" بود».

به گفته این منابع اشتباه دیگر شهید مغنیه آن بود که سوریه را حیات خلوت به شمار آورد که می‌تواند،‌ در آن به زندگی عادی خود همانند یک فرد عادی ادامه دهد و این دلیل ترور شدن وی در محلی بود که عملیات به اجرا گذاشته شد، در حالی‌که رهبران سوریه به وی لزوم حفظ جانب احتیاط و هوشیاری را هشدار داده بودند.

به این ترتیب وی در سوریه خانه‌ای برای خود تهیه کرد که همواره به آن تردد داشت، آرایشگری ثابت داشت که همواره نزد وی می‌رفت و همچنین محل نشست و گردهمایی که از آن سپاه پاسداران بود و او در آنجا با مسئولان جنبش‌های مقاومت فلسطینی و عراقی و غیره دیدار می‌کرد.

بر همین منوال بود که شهید مغنیه روز 12 فوریه (23 بهمن) از ساختمان خارج شد تا به سمت خودرو «پاژیرو»اش که 25 متر آن طرف‌تر در پارکینگ روباز ساختمان پارک شده بود، به حرکت درآید که یکباره بمبی منفجر شود که درون گنجه‌ای که در حیاط آن ساختمان گذاشته بود، جاسازی شده بود و با انفجار آن به دلیل وجود ماده «سی 4»، گوی‌های آهنینی با سرعت 8 هزار و 400 متر در ثانیه به سمت وی پرتاب شود و به وی که در شعاع انفجار تدارک دیده شده برایش قرار داشت، اصابت کند.

منابع مذکور تاکید می‌کنند که 3 تیم در محل ترور حضور داشتند، تیم رصد و پیگیری،‌ تیم اجراکننده عملیات و تیم بیرون بردن و خارج کردن عوامل از محل. همه این تیم‌ها در نزدیکی محل ترور و در آپارتمانی رو به روی مرکز وابسته به سپاه حضور داشتند.

همچنین در محل ترور هواپیمای بدون سرنشین مدل «هارون» مشاهده شد که از نوع هواپیماهای رادار گریز است و رادارهای سوری توان کشف و شناسایی آن را نداشتند. وظیفه این هواپیما پوشش تیم‌های مجری عملیات تروریستی کفرسوسه بود.

غیر از آن دستگاه شنود 8200 ساخت رژیم صهیونیستی برای تحت نظر داشتن و ضبط تمام تماس‌های ثابت و همراه و اطلاعات لازم از تمام نیروهای امنیتی و غیر امنیتی در محل حادثه کار گذاشته بود تا حمایت لازم از تیم‌ها را به عمل آورد و بر موفقیت عملیات بیفزاید.

به گفته این منابع رژیم صهیونیستی در شب ترور اقدام به انجام رزمایشی تحریک آمیز مقابل سواحل لبنان و به ویژه مقابل منطقه «صخره الروشه» با قایق‌های مجهز به موشک‌انداز کرد. همچنین یک زیر دریایی صهیونیستی از نوع «دلفین» نیز در آب‌های منطقه «خلده» مشاهده و رصد شد، تا حزب‌الله را مشغول و نگاه آن را از آنچه در سوریه برای آن تدارک دیده شد، منحرف کند و اینکه تمام این تحرکات و اقدامات تنشی در حزب به وجود آوردند که دلیل این اقدامات عجیب رژیم صهیونیستی چیست و همین موجب شد تا به ذهن حزب‌الله خطور نکند که عملیاتی تروریستی برایش،‌ آن هم از این نوع تدارک دیده شده است.

منابع مذکور تاکید می‌کنند که این امکان فراهم نشد که دریابیم، چگونه تیم‌ها از محل حادثه خارج شدند، ممکن است، بالگردهایی برای خروج آنها تدارک دیده شده بود که پس از بر زمین نشستن تیم‌ها را جمع کرده و با خود برد، ممکن هم هست که تسهیلات لازم برای خارج کردن تیم‌ها از طریق مرزهای سوریه و اردن به آنها داده شده باشد، اما هرچه هست آنکه با وجود تحقیقات و پیگیری‌های انجام شده، با این حال تاکنون کسی از این موضوع اطلاع حاصل نکرده و به آن پی نبرده است.

منبع: فارس
مطالب مرتبط

سود جدا شدن بحرین از ایران به جیب چه کسی رفت؟/ چرا شاه بحرین‌را فروخت

بررسی عملکرد شاه در حفظ ایران؛
رضاخان با اینکه نمی‌خواست ننگ جدایی بحرین را به جان بخرد، سعی می‌کرد انگلیسی‌ها را راضی کند که نگهداشتن این جزیره، خطری برای منافع بریتانیا ندارد.
گروه تاریخ مشرق- هنگامی که انگلستان اعلام کرد قصد ترک خلیج فارس را دارد، «قضیه بحرین» هم دوباره مطرح شد. نزدیک به ده سال از مسکوت گذاشتن موضوع می‌گذشت اما حالا وضعیت متفاوت شده بود. حالا دیگر باید این مساله، «فیصله» می‌یافت. حل مساله‌ای که یک سوی آن ایران شاهنشاهی بود، یک سوی آن بریتانیا و در سوی دیگر آن، خلیج فارس و اهمیت‌ تاریخی‌اش.

تا هنگامی که پدرِ تاجدار بر سر کار بود، قضیه بحرین به کشمکش و رکودِ توامان گذشت. رضاخان با اینکه نمی‌خواست ننگ جدایی بحرین را به جان بخرد، سعی می‌کرد  انگلیسی‌ها را راضی کند که نگهداشتن این جزیره، خطری برای منافع بریتانیا ندارد. با این حال، رضاشاه نمی‌توانست به طور علنی اعتراض خود را به انگلیسی‌ها اعلام کند. از این رو هیچگاه از اتباع ایرانی جزیره حمایت نکرد و تنها به برخی کارهای تبلیغاتی مانند درج مقالات تاریخی درباره سابقه بحرین و تعلق آن به ایران بزرگ دستور می‌داد.

بحرین

رضاخان با اینکه اقدامی جدی برای حفظ بحرین
نکرد، تا توانست جدایی آن را به تعویق انداخت

تا پیش از ظهور محمدرضای دیکتاتور از مرداد  32 به بعد، و حتی در دوران نخست وزیری محمد مصدق هم سخن خاصی از بحرین به میان نیامد. در این دوران شاید تقاضای آیت‌الله کاشانی از دولت مصدق برای ملی‌کردن نفت جزیره بحرین، از معدود اشاره‌ها بر حق حاکمیت ایران بر این منطقه، ولو به صورت تلویحی بود. از آن زمان به بعد، نخستین اتفاق مهمی که در قضیه بحرین رخ داد، مصوبه مجلس شورای ملی در سال 1336 بود که بحرین را به عنوان چهاردهمین استان ایران به رسمیت شناخت. همان موقع، نخست‌وزیر منوچهر اقبال هشدار داد که «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی می‌کند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم کرد.» (گزیده اسناد خلیج فارس، به کوشش مینا ظهیرنژاد ارشادی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1375، ج 3، ص 182، سند شماره 47)

با این حال، این ادعاها و تشرها، پشتوانه‌ چندانی نداشت. هنگامی که انگلستان قصد خروج از خلیج فارس کرد، «طرح تشکیل اتحادیه‌ای متشکل از قطر، بحرین و هفت امیرنشین سواحل خلیج فارس (امارات متحده عربی) را ارائه کرد.» (بحرین چرا و چگونه از ایران جدا شد، عباس پرتوی مقدم، مطالعات تاریخی، زمستان 1385، شماره 15) این اتفاق، بیش از هر چیز در تیره شدن روابط این و عربستان اثر گذاشت. شاه در آوریل 1968 سفر خود به حجاز را منتفی کرد. با این همه، این تیرگی چندان دوامی نداشت و خیلی زود به روشنی گرایید. شاه در اکتبر 68 به عربستان رفت. همین موقع بود که محمدرضا، با اینکه پیشتر از قرار گرفتن بحرین در طرح بریتانیا مخالفت کرده بود، در دهلی نو، سخنرانی معروفی کرد و گفت حاضر است به رای مردم بحرین احترام بگذارد.
بحرین

اردشیر زاهدی، وزیر خارجه وقت ایران
به این ترتیب روند نزولی مواضع ایران در قضیه بحرین آغاز شد. ایران، به‌زودی نمایندگانی را به عنوان سخنگویان مردم بحرین پذیرفت و با آن‌ها وارد مذاکره شد. روزنامه‌ها که در زمان رضاشاه سعی می‌کردند حق تاریخی ایران در بحرین را اثبات کنند، مقاله‌نویسی درباره کم‌اهمیت جلوه دادن بحرین را شروع کردند.

مذاکرات نشان می‌داد که قرار است یک «همه‌پرسی» سرنوشت همه چیز را مشخص کند. اردشیر زاهدی، از تصمیم جدید ایران خبر داد: «پس از مطالعات لازم، دولت تصمیم گرفت که در این مورد به سازمان ملل متحد که تنها مرجع حل اختلافات بین‌المللی است متول گردیده مسئولیت کسب تمایل باطنی و آمال واقعی مردم بحرین را به این سازمان جهانی، که مورد قبول قاطبه ملل است واگذار نماید.» (ذاکر، ص110)

ویتوریا سی یاردی نماینده سازمان ملل، از 29 مارس 1970 به مدت 20 روز به بحرین رفت و نظرخواهی خود از مردم بحرین را آغاز کرد. نتیجه این «نظرخواهی» و نه همه‌پرسی، در گزارشی به دبیرکل اعلام شد. در این گزارش آمده بود که «جمعیت ایرانی بسیار ناچیزی که از سطح فرهنگ بالاتری برخوردارند خواهان پیوستن به ایران هستند، اما قاطبهِ قریب به اتفاق سکنه بحرین جویای تشکیل دولتی کاملا مستقل و عربی در آن جزیره می‌باشند.» (عباس پرتوی مقدم، همان)
 تایید این گزارش در شورای امینت به تاریخ 11 اردی‌بهشت 1349، نشان می‌داد که همه چیز دارد برای ایران تمام می‌شود. در این میان شوروی بیش از سردمداران ایرانِ شاهنشاهی به این اقدام اعتراض کرد. شوروی اعتقاد داشت که موضوع بحرین پیش از آغاز اقدامات اوتانت می‌بایست که در شورای امنیت مطرح و به شور گذاشته می‌شد.
بحرین

اوتانت، محمدرضا پهلوی و فرح دیبا، در
کنفرانس بین‌المللی حقوق بشر تهران، 1968

اردشیر زاهدی چندی بعد به مجلس رفت تا جدایی بحرین را نهایی کند. اعتراض‌ها شروع شده بود. جدای از اعتراض احزاب و گروه‌های مستقل و توزیع شب‌نامه‌های اعتراضی، آشکارترین این اعتراض‌ها، سروصدای پزشکپور، نماینده پان ایرانیست مجلس شورای ملی بود. عَلَم درباره او می‌نویسد: «در مجلس، وقتی وزیر خارجه جریان کار بحرین را داده است، پزشکپور، لیدر حزب پان‌ایرانیست، برخلاف انتظار بیش از حد آن چه لازم بود، حمله به دولت کرده و حتی دولت را استیضاح کرده است.» (یادداشت‌های علم، ویرایش علینقی عالیخانی، انتشارات کتابسرا، ج2، ص13)

پزشکپور در بخشی از سخنان اعتراضی‌اش نکات جالبی را مطرح کرد و گفت: «...ابتدایی‌ترین اصول دموکراسی ایجاب می‌کند که ابتدا غل و زنحیر از دست و پای مردم بحرین برداشته شود... به مردم بحرین اجازه استنشاق هوای آزاد و تفکر آزاد و سالم داده شود و آن گاه، اگر اصرار داشته باشیم، تمایل آنها خواسته شود.» پرشکپور ادامه داد که «دولت بدون کسب مجوز قانونی و برخلاف قانون اساسی و برای تغییر حدود و ثغور کشور به مراجع غیرملی مراجعه نموده است.» (روند انفصال بحرین از ایران، علیرضا ذاکر اصفهانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول،1391، ص 107)

* در سر شاه چه می‌گذشت؟

اما جدایی بحرین از ایران با چه مقصودی انجام شد؟ آیا واقعا شاه و اطرافیانش هیچ احساس خطری از این فاجعه تاریخی نداشتند؟ و حالا که داشتند این قمار بزرگ را بر سر داشته‌های سرزمینشان می‌کردند، چه توجیهاتی را در سر می‌پروراندند؟

از لابه‌لای روایات تاریخ، سه هدف و تمایل درونی، برای توجیه از دست دادن بحرین قابل شناسایی است:
بحرین

شاه فکر می‌کرد با احترام به رای مردم بحرین (!)
وجهه بین‌المللی  مثبتی در جهان به دست خواهد آورد

1) ژست بین‌المللی: کنفرانس مطبوعاتی دهلی نو، در 14 دی 47، اتفاقی بود که همه را غافلگیر کرد. شاه ایران که تا چند روز قبل از آن بر حق حاکمیت کشورش بر جزیره بحرین پافشاری می‌کرد، از «حق رای مردم بحرین» گفت: «چنانچه مردم بحرین علاقه‌مند به الحاق به کشور من نباشند، ایران ادعای ارضی خود را نسبت به این جزیره پس خواهد گرفت... ایران به اراده و خواست مردم بحرین، در صورتی که مورد شناسایی بین‌المللی نیز واقع شود، احترام خواهد گذاشت.» (روابط خارجی ایران (1320-1357)، علیرضا ازغندی، نشر قومس، 1391، ص394)

شاهی که برای رای و نظر مردم خود ذره‌ای ارزش قائل نبود و اعتقاد داشت این بی‌تمدن‌ها را باید هر چه زودتر –و با هرچه زورتر- از دروازه‌های تمدن عبور داد، حالا برای رای و خواست قلبی مردم بحرین –این جزیره‌نشینان استعمار بریتانیا- احترام قائل می‌شود.
جدای از اینکه این «ژست» بین‌المللی چه نسبتی با اوضاع داخلی ایران داشت و چه نسبتی با تهدیدات حامیان و پاسبانان سلطنت داشت، شاه هنوز هم در اندرونی‌ها می‌ترسید که تاریخ چه قضاوتی درباره او خواهد کرد. قضاوتی که زیاد هم به تاریخ نیاز نداشت و از همان روزهای نخست جدایی بحرین از ایران، شاه و دوستدارانش می‌دانستند که مردم اندوهگین‌اند.

دیگر برای مردمی که دوباره داشت خاطره ترکمانچای‌ها و آخال‌ها برایشان زنده می‌شد و دوباره می‌دیدند که بخش دیگری از سرزمینشان را از دست می‌دهند، چه «غروری» باقی می‌ماند و چه «ایمانی»؟

بحرین

اسدالله علم

حتی علم هم نمی‌توانست احساس سرافکندگی نکند: «شورای امنیت به اتفاق، میل مردم بحرین را در داشتن استقلال کامل تصویب کرد. نماینده ایران هم فوری آن را پذیرفت. خنده‌ام گرفته بود؛ گوینده رادیوی تهران طوری با غرور این خبر را می‌خواند، که گویی بحرین را فتح کرده‌ایم. ولی این خنده، به آن معنی نیست که من با این کار مخالفت دارم. شاید طرز اجرای آن، یا در اصل مطلب که همه اقلیت‌های ایرانی در همه شیخ‌نشین‌ها به رسمیت شناخته بشوند،... حرف داشته باشم. ولی حال که آن نشد با این راه‌حل موافق هستم. غیر از این نمی‌شد.» (اسدالله علم، همان، ج2، ص48و49)

اما هرچه بود، شاه از این ژست بین‌المللی خوشحال‌ بود. اسدالله علم نقل می‌کند که شاه، «با کمال آقایی و بزرگواری فرمودند، «حالا که من و تو هستیم آیا فکر می‌کنی در آینده ما را خائن خواهند گفت، یا چنان که معتقدم و اغلب سیاستمداران دنیا هم معتقدند، من که حاضر به حل مطلب بحرین شدم، خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم و این منطقه از دنیا را از شر کشمکش‌های پوچ و بالنتیجه نفوذ کمونیسم نجات دادیم؟» (همان، ج1، ص376و 377) آیا نفوذ کمونیسم در جزیره چند هزار نفری بحرین مهم‌تر و حساس‌تر بود یا از دست دادن جزیره‌ای که احاطه کشور بر خلیج فارس را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کرد؟

البته معلوم است برای شاهی که تنها راه حفاظت کشورش را در چشم‌دوختن به حمایت‌های دولت ینگه دنیا می‌داند، چنین چیزهایی اهمیت نداشته باشد. شاه که به خود و نیروی مردم کشورش هیچ اعتقادی نداشت، و همه امیدش به حمایت‌های آمریکا بود، چرا باید به فکر خلیج فارس و قدرت استراتزیک مملکت خود باشد؟ باید هم «اغلب سیاستمداران دنیا» که یا از طواغیت دنیای امروز و یا وابستگان به آن‌هایند از این «حاتم‌بخشی بزرگ» برای تامین منافعشان سپاسگذار و ثناگو باشند. حالا اگر این بخشش از کیسه خلیفه، اگر به بهانه جلوگیری از نفوذ کمونیسم بوده باشد که چه بهتر.
بحرین

یکی از دلایل شاه برای رهاکردن بحرین،
بهبود روابط با اعراب بود.

2) بهبود روابط با اعراب: یکی از مشکلاتی که قرار بود با بخشش بحرین حل شود، روابط تیره احتمالی‌ای بود که شاه و اطرافیانش گمان می‌کردند با تصرف بحرین به وقوع خواهد پیوست. گمانی شبیه آنچه که رضاخان در دوران پادشاهی خود داشت و براساس آن ظنِ سوء، بخش‌هایی از خاک کشور را در قالب پیمان سعدآباد به ترکیه و افغانستان و عراق داد. اسدالله علم در یادداشت‌هایش می‌نویسد که برای رفع دل‌نگرانی شاه از قضاوت تاریخ و مردم ایران، به او می‌گوید که با این کار اتفاقا خدمت برزگی هم به ایران کرده و آن خدمت، حفظ روابط دوستانه با اعراب است. مشرق

علم به شاه می‌گوید: «بر فرض که آن [بحرین] را به تصرف [در] می‌آوردیم، یک دردسر دائمی و کشمکش با جمعیت عرب آن‌جا، مضافا به یک خرج دائمی و همیشگی [می‌بود]، زیرا که دیگر نفت آن‌جا که ته می‌کشد. برای هر نوع نگهداری آن باید خرج کرد، اعم از مخارج نظامی و اداری. بعد هم کشمکش دائم با دنیای عرب که برای حفظ ظاهر عربیت هم که شده باید با ما به مخالفت برمی‌خاستند. فقط یک راه برای تصرف بحرین می‌توانستیم انتخاب کنیم: قطع کلی با دنیای عرب و اتحاد نظامی با اسرائیل.» (همان، ج1، ص376و 377)

براین اساس، شاه تن به از دست دادن یک جزیره مهم و راهبردی در خلیج فارس داد، تا با عرب‌ها دچار درگیری و نزاع نشود. اما این آرزو، حقیقتا در اندازه یک آرزو باقی ماند. شاه که فکر می‌کرد لااقل با اهدای بحرین، عرب‌ها به او عطوفت خواهند کرد و درنتیجه می‌تواند لااقل جزایر سه‌گانه خلیج فارس را تصاحب کند، ناگهان غافلگیر شد. اعراب و در راس آن‌ها صدام بعثی به مخالفت با تصرف جزایر برخاستند. برای آن‌ها شاهی که نتوانسته یک جزیره تاریخی را حفظ کند، احتمالا از پس محافظت چند جزیره دیگر هم بر نخواهد آمد. از این رو، محمدرضا برای آنکه لااقل این سه جزیره را هم از دست ندهد، وارد فاز نظامی شد. شاه دریافته بود که با حاتم‌بخشی از خاک مملکت نمی‌تواند رضایت همسایگان را جلب کند. «پس از آزادی جزایر خلیج فارس به وسیله ارتش ایران در پاییز 1350، دولت عراق و روابط سیاسی خود را با ایران و انگلستان قطع کرد و این امر به تیرگی روابط کشورهای عرب و ایران انجامید.» (تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، سرهنگ غلامرضا نجاتی، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ج1، ص 355) بعثی‌های عراق با شوروی پیمان همکاری امضا کردند و شاه هم بلافاصله به پیشنهاد آمریکا کُردهای تجزیه‌طلب را تجهیز کرد.
بحرین
3) حفظ جزایر سه‌گانه: شاید تنها دستاورد جدایی بحرین، بقای جزایر سه‌گانه بود. اما همین دستاورد هم محل اما و اگرهای بسیار است. اینکه چگونه انگلیس توانست میان این دو موضوع ارتباط ایجاد کند و شاه را فریب دهد جالب است. انگلیسی‌ها پیش از حل و فصل مساله بحرین، این موضوع را به مساله جزایر سه‌گانه گره زدند. آن‌ها معتقد بودند که اگر شاه با استقلال بحرین موافقت کند، در عوض از حمایت انگلیس برای نگهداری جزایر سه‌گانه برخوردار خواهد بود. عَلَم در یاداداشت‌هایش می‌نویسد: ««سفیر انگلیس امروز راغب‌تر از ملاقات قبلی بود که حل مساله بحرین را به پیشنهادهای مربوط به جزایر مرتبط سازد. خاطرنشان کرد که اگر ایران به تاسیس فدراسیون امارات عربی کمک کند، در این صورت ما (ایران) خواهیم توانست به دعوت و از جانب فدراسیون جزایر را تصرف کنیم، بی‌آنکه ترس از واکنش عرب‌ها داشته باشیم.» (گفتگوهای من با شاه، خاطرات اسدالله علم، زیرنظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انتشارات طرح نو، بهار 73، ج1، ص62)

اما همین انگلیسی‌ها، پس از حتمی شدن استقلال بحرین، درباره حل وفصل مساله جزایر سه‌گانه، سیاست «تعلل و تأنی» را آغاز کردند. بر این اساس، مورخان نوشته‌اند که «انگلستان پس از شناسایی استقلال بحرین توسط ایران علاقه زیادی به حل مساله جزایر سه‌گانه نداشت و از سیاست چانه‌زنی و ابن‌الوقتی پیروی می‌کرد.» (ازغندی، همان، ص 396)  مشرق

*نتایج جدایی بحرین چه بود؟

1) افزایش نفوذ انگلیس در منطقه: «سازمان ملل سه سوال طرح کرده بود، رای به باقی ماندن جزء سرزمین ایران –رای به باقی ماندن در تحت‌الحمایگی انگلیس –رای به استقلال بحرین، از پیش نتیجه رفراندوم معلوم بود. مردی گیچیاردی نام از طرف سازمان ملل به بحرین رفت و علی‌الظاهر همه‌پرسی به عمل آمد و نتیجه اعلام شد که مردم جزائر بحرین خواستار استقلال و جدایی بحرین از ایران و انگلستان می‌باشند. کیست که نداند که انگلستان از آنجا نخواهد رفت و نرفته است و بحرین و حکومت عرب بحرین همواره دست‌نشانده انگلستان بوده و خواهد بود..» («گناه نابخشودنی، جدایی بحرین از ایران» احمد اقتداری ،مجله بخارا، مهر و آبان 1387، شماره 67، ص81)

انگلستان بلافاصله پس از استقلال بحرین، پایگاه نظامی‌اش را در این جزیره افتتاح کرد. شاهد دیگری که استقلال بحرین را، عاملی برای افزایش نفوذ انگلستان در منطقه معرفی می‌کند، اعتراض‌های گسترده روس‌ها برای جلوگیری از وقوع این امر است. روس‌ها با علم به این موضوع بود که حتی بیشتر از شاه ایران، حرص بحرین را می‌خوردند.

2) خدشه بر غرور ملی: طبیعی بود که مردم و گروه‌ها ناراضی باشند. لااقل چند سالی بود که مردم سعی می‌کردند خاطرات تلخ عصر قاجار را فراموش کنند. اما حالا و در قرن بیستم و در حالی که همه تصاویر بزرگ از ایران شاهنشاهی ترسیم می‌کردند، یک جزیره از ایران جدا شد. بحرین نه پس از چند سال جنگ ناموفق با یک ابرقدرت دنیا چنانچه که در نبردهای ایران و روس اتفاق افتاد، بلکه بر اساس مشتی توهمات و خودباختگی‌ها برای همیشه از ایران جدا شد.

صحبت از نارضایتی مردم حتی تا اندرونی‌های دربار هم رفته بود. علم در یادداشت 21فروردین 49
در این باره می‌نویسد: «مطلب مهم داخلی که امروز اتفاق افتاد، این بود که در مسابقات آسیایی که در تهران برگزار می‌شد، ایران و اسرائیل به طور نهایی در قبال یکدیگر قرار گرفتند و خوشبختانه، ایران، اسرائیل را دو بر یک شکست داد. واقعا احساسات عجیبی در تهران برانگیخته شد. سی هزار نفر در استادیوم امجدیه دست‌جمعی سرود شاهنشاهی می‌خواندند و تا صبح مردم تهران به پایکوبی مشغول بودند، بخت شاهنشاه بلند است. در این موقع ممکن بود تبلیغات مضر برای مساله بحرین گرفتاری درست کند.» (اسدلله علم، انتشارات کتابسرا، ص23)

با این حال، شاه که از نارضایی مردمش خبر داشت، رویه بی‌خیالی را در پیش گرفته بود. به گزارش علم، «سر شام ملکه پهلوی رفتم،... شاهنشاه فرمودند، «بعضی مردم به من می‌گویند، چرا مساله بحرین در مجلس به این صورت مطرح شد، که تمام مسئولیت قضیه را بر گردن شما گذاشت؟ ممکن بود دولت مسئولیت را بر عهده بگیرد.» بعد فرمودند که، «من دیگر از این حرف‌هایم گذشته است. اگر ملت ایران نداند که من حاضرم جانم را در راه منافع او فدا کنم، دیگر فایده‌ای ندارد که من مطلبی را بخواهم از خود دور نگاه دارم، و اگر مطلب اول را فهمیده باشد، دیگر نگرانی معنی ندارد.» (همان، ص18)

3) از دست دادن مزایای اقتصادی، راهبردی بحرین: یکی از سیاست‌های دست اندرکاران رژیم پهلوی، تبلیغ «بی‌ارزش بودن بحرین» بود. براساس این سیاست، مدام گفته می‌شد که نگهداری بحرین هزینه‌های زیادی خواهد داشت و هم هیچ توانی را به کشور نمی‌افزاید. برای نمونه عباس مسعودی، سناتور شاهنشاهی و گرداننده روزنامه اطلاعات می‌‎گوید: «بحرین از نظر منابع طبیعی وضعیت چشمگیری ندارد... در این سرزمین، مثل دیگر شیخ‌نشین‌ها، کشاورزی وجود خارجی ندارد. از سیر تا پیاز و به قول معروف از سفیدی گچ تا سیاهی زغال خود را از خارج وارد می‌کنند.»(روزنامه اطلاعات، 13/02/1349) شاه هم گفته بود که «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند؛ زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندراد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‌الجیشی با وجود تسلط ایراتن بر تنگه هرمز آن جزایر ارزشی ندارند.» (عباس پرتوی مقدم، همان)
بحرین

عباس مسعودی، گرداننده روزنامه اطلاعات و جمعی
دیگر از مطوعات وظیفه داشتند درباره بی‌اهمیت
بودن منابع و مزایای بحرین تبلیغ و خبرپراکنی کنند.

جدای از اینکه آیا با این جنس استدلال‌ها می‌توان از بخشی از خاک کشور صرف‌نظر کرد، این پرسش مطرح می‌شود که آیا واقعا جزیره بحرین هیچ ازرش و مزیتی نداشت؟ در پاسخ به این پرسش، حتی اگر نخواهیم بر دانسته‌های کنونی که این روزها درباره مزیت‌های بحرین مطرح است تکیه کنیم و براساس آنچه در همان موع از مزایای بحرین آشکار شده بود پاسخ دهیم، «در همان زمانم، بهره‌برداری از چاه‌های نفتی بحرین، در 1969م/ 1347ش، بالغ بر سه میلیون و هشتصد هزار تن بود. در ضمن در بحرین، به‌جز منابع نفت، منابع دیگری مانند آلومینیوم نیز وجود داشت که با استخراج آن و احداث کارخانه آلومینیوم‌سازی سود بسیاری به دست می‌آمد. علاوه بر این صنعت صید ماهی آن کشور نیز وضعیت خوبی داشت.» (ذاکر اصفهانی، همان، ص 135)
مطالب مرتبط

آیا «یمن» به «محور مقاومت» خواهد پیوست؟

افق‌های جدیدی که پیش روی یمن گشوده شده، این فرصت را فراهم کرده تا این کشور با توجه به تحولات داخلی و مشغولیت طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود را به محور مقاومت در منطقه ملحق کند.

به گزارش مشرق، کشور یمن و تحولات سیاسی جاری در این کشور نگاه بسیاری از ناظران منطقه‌ای را به خود جلب کرده و موجب شده تا کارشناسان ضمن تحلیل و تفسیر حوادث جاری در این کشور افق‌های پیش روی آن را نیز پیش‌بینی کنند.

در این ارتباط روزنامه لبنانی «الثبات» در مقاله‌ای به قلم «نسیب حطیط»، کارشناس لبنانی امور منطقه تلاش کرده است به این سوال پاسخ دهد که «آیا با قدرت یافتن "جماعت انصار الله" در یمن این کشور به محور مقاومت در منطقه الحاق خواهد شد؟».

الثبات در این‌باره می‌نویسد: تحولات یمن حکایت از تولدی دیگر دارد؛ یمنی که با وجود انقلاب فوریه 2011 میلادی، اگرچه در آن دیکتاتوری همچون «علی عبد الله صالح» سرنگون شد، اما رژیم همچنان به قوت خود باقی ماند و برای حفظ بیش از پیش آن طی این 4 سال آمریکا و عربستان سعودی تلاش کردند، «عبد ربه منصور هادی» را جایگزین صالح کنند تا این کشور همچنان «حیات خلوت» عربستان سعودی باقی بماند و آمریکا همچنان کنترل تنگه استراتژیک و حیاتی «باب المندب» را در دست داشته باشد که مهمترین گذرگاه صادرات نفت عربستان سعودی به دیگر نقاط جهان پس از تنگه هرمز شمرده می‌شود.

در بیان اهمیت تنگه باب المندب همین بس که گفته شود که حدود 30 درصد نفت جهان از این تنگه عبور می‌کند و وارد بازارهای جهانی می‌شود. همچنین سالیانه حدود 21 هزار کشتی و نفت‌کش از این تنگه عبور می‌کند.

بنابراین هر طرف یا کشوری که کنترل تنگه باب المندب را در دست داشته باشد، این قدرت را خواهد یافت که دو هدف استراتژیک و اساسی منطقه‌ای و بین المللی را محقق کند که عبارتند از:

1- استفاده از تنگه باب المندب برای مقابله با نبرد کاهش بهای نفت به راه انداخته شده از طرف آمریکا و عربستان سعودی جهت اعمال فشار بر روسیه و ایران و وارد آوردن ضربه به اقتصاد این دو کشور؛ به این طریق که با بستن تنگه هرمز و تنگه باب المندب عبور نفت‌کش‌ها و صدور نفت از این دو تنگه با بازارهای اقتصادی جهان را محدود کرده و در کنترل گیرد. چنین اقدامی به معنای زانو درآوردن عربستان سعودی است که تنها نقطه قوت و قدرت آن در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی تکیه بر صادرات نفت و درآمدهای ناشی از آن است.

2- نقش تنگه باب المندب در مسدود کردن دریای سرخ و قرار دادن بندر «ایلات» رژیم صهیونیستی در محاصره محور مقاومت منطقه. تحقق چنین امری به این معناست که محور مقاومت در منطقه موفق شده تا جبهه جدیدی را به صف خود ملحق کند و به این ترتیب محور مقاومت از لبنان تا سوریه و سپس سرزمین‌های اشغالی و از آنجا تا یمن را در بر و دشمن صهیونیستی را در حلقه محاصره خود بگیرد که بازتابی مستقیم بر امنیت آن دارد و تل‌آویو را واخواهد داشت تا نظامیانش را در تمام جبهه‌ها حالت آماده باش درآورد و در چندین جبهه وارد جنگی فرسایشی شود که تحولی استراتژیک در موازنه قوای بین محور مقاومت و محور صهیونیستی – شیوخ عرب ایجاد خواهد کرد.

بازتاب‌های از دست دادن یمن برای عربستان

اما در عرصه سعودی، از دست دادن یمن برای کشوری همچون عربستان سعودی ضربه‌ای مهلک خواهد بود، به ویژه آنکه عربستان سعودی هم اکنون مرحله حساس و خطرناک پس از مرگ ملک عبد الله و انتقال قدرت به سلمان بن عبد العزیز را سپری می‌کند و از نزاع بین شاخه‌های مختلف خاندان سعودی و سالمندی و فرتونی شاهزادگانش رنج می‌برد.

عربستان سعودی همواره به کشور یمن به دید «حیات خلوت» خود نگاه کرده است؛ کشوری که در زمان حاکمیت علی عبد الله صالح و امتیاز دهی‌هایش به آل سعود بخشی از خاک خود را از دست داد و چنان به عربستان وابسته شد که همواره به آن به عنوان بخشی از عربستان نگریسته می‌شد.

هم اکنون شرایط برای عربستان سعودی کاملا تغییر کرده است. در حالی‌که سعودی‌ها از مرزهای عراق خطر «داعش» را پیش روی خود دارند و از بخش‌هایی از مرزهای یمن با خطر «القاعده» مواجه هستند، هم اکنون نوبت به خطری به نام «جماعت انصار الله» یمن رسیده تا سعودی‌ها بیش از پیش خود در محاصره خطرها و تهدیدات منطقه‌ای ببینند.

یمن و آغاز مرحله‌ای جدید در تاریخ این کشور

اگر گفته شود که یمن هم اکنون در برابر مرحله‌ای بسیار حساس و مهم از تاریخ این کشور قرار دارد، سخنی به گزافه گفته نشده است و همین موجب می‌شود تا سوالات بسیاری درباره افق‌های پیش روی این کشور مطرح شود، از جمله اینکه: آیا یمن وحدت خود را حفظ خواهد کرد، یا بر اساس طرح فدرالی تکه تکه و تجزیه خواهد شد؟ آیا تحولات جاری در یمن را باید جنگ داخلی ویرانگر همچون لیبی، سوریه وعراق به شمار آورد؟ آیا انصار الله می‌توانند، وحدت سیاسی یمن را حفظ و براساس آن دولت خویش را با ائتلاف با دیگر گروه‌های سیاسی تشکیل دهند، یا به تنهایی قدرت را در دست خواهند گرفت؟

ریشه‌های حوادث جاری در یمن

ریشه مشکلات و حوادث جاری در یمن تنها به طرف‌های داخلی ختم نمی‌شود، بلکه دخالت‌های خارجی تحت عنوان سازمان ملل و طرح شورای همکاری خلیج فارس و نقشی که آمریکا در حمایت از جریان‌ها و گروه‌های تروریستی تکفیری و در راس آنها «القاعده» ایفا می‌کند، همه و همه بر حوادث جاری در یمن تاثیرگذار هستند.

اوضاع جاری در یمن نشان می‌دهد که این کشور نیز وارد پرونده‌های منطقه‌ای شده و دستیابی به راه حل در یمن نمی‌تواند، برکنار از راه حل‌های جامع و فراگیر منطقه‌ای و در چارچوب حفظ موازنه قدرت بین روسیه و آمریکا و طرف‌های منطقه‌ای مانند ایران و مصر و عربستان سعودی باشد و این توافقات است که آینده نظام در یمن را رقم خواهد زد.

در چنین شرایطی این سوال مطرح می‌شود که آیا انصار الله می‌تواند، مدل سیاسی جدیدی متفاوت با آنچه «جماعت اخوان المسلمین» در مصر ارائه داد و قدرت را در دست خود احتکار کرد، ارائه دهد یا باب مشارکت برای تمام طیف‌ها و گروه‌های سیاسی و مذهبی و منطقه‌ای را جهت تشکیل دولت وحدت ملی را برای تثبیت و تحکیم ثبات در یمن بگشاید.

آنچه در آن تردید نیست،‌ اینکه حفظ وحدت یمن برای مقابله با دخالت‌های خارجی و جریان تکفیری و دستاوردهای انقلاب سپتامبر 2014 و جلوگیری از افتادن در دام فتنه‌های مذهبی و طایفه‌ای و ناکام ساختن طرح آمریکا جهت تشکیل خاورمیانه‌ای جدید امری ضروری و الزامی است.

حطیط نویسنده گزارش در پایان نوشت: بنابراین به نظر می‌رسد، مردم انقلابی یمن باید از فرصت پیش آمده از مشغول بودن سعودی‌ها و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به امور داخلی خویش و سردر گمی آمریکا در منطقه و ایستادگی و مقاومت محور مقاومت و مشارکت آن در شکل گیری خاورمیانه‌ای جدید به جای مبدل شدن به یک قربانی نهایت استفاده را کنند.

منبع: فارس
استاد شیعه‌شناسی و کارشناس حوزه یمن:
پروژه انصارالله این است که قانون اساسی را بر اساس واقعیتهای یمن و وزن بافتهای اجتماعی یمن تصویب کند و دولتی بر اساس واقعیت‌های موجود تشکیل شود که در نهایت انصارالله و الحوثی نوعی رهبری و هدایت کلی را حداقل در مناطق زیدی نشین و تحت نفوذ خود داشته باشند.
گفتمان حوثی ها با گفتمانهای بنیادگرایانه سلفی متفاوت است/  تصویب قانون اساسی بر اساس واقعیتهای یمن هدف اصلی انصارالله است/ قدرت گرفتن یمن زنگ خطری برای عربستان است/ احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن
گروه بین‌الملل مشرق - به طور مشخص از اوایل قرن جاری در کشور یمن شاهد تحولات مهمی هستیم که بدون تردید ریشه در پیشینه سیاسی، فرهنگی و مذهبی جامعه یمن دارد و تحلیل درست وضعیت کنونی این کشور نیازمند مطالعات گسترده ای است.

سیدعلی موسوی‌نژاد، عضو هیئت علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب و کارشناس فرقه‌شناسی شاخه زیدیه این دانشگاه در تحلیلی به ریشه جنبش و نهضت گروه موسوم به انصارالله می پردازد و معتقد است که حوثی‌ها به دلیل الگوگیری رهبر آنها یعنی شهید حسین الحوثی از انقلاب اسلامی، در حقیقت حرکتی اسلامی- شیعی- زیدی را پایه‌گذاری کردند و لذا شناخت حقیقی و درست جنبش صورت گرفته در یمن توسط حوثی‌ها نیازمند شناخت صحیح گروه زیدی‌مذهب الحوثی است.

موسوی‌نژاد به اجمال در مورد جنبش انصارالله اظهار داشت: الحوثی یکی از خاندان‌های مشهور زیدیه در یمن است که بزرگ این خاندان علامه بدرالدین بن امیرالدین الحوثی بوده است و "حوث" نام منطقه ای در مرکز یمن است که طی قرون گذشته قبایل زیدی مذهب در آنجا ساکن بودند که البته اینها به مناطق شمالی تر یعنی صعده و شمال یمن هم مهاجرت کردند.

او در مورد شهید حسین الحوثی، فرزند علامه بدرالدین اظهار کرد: حسین الحوثی در اواخر جوانی با بازگشت به تعالیم اسلامی- شیعی- زیدی نوعی گرایش بنیادگرایانه را ترویج می کرد و به نظر می رسد که گفتمان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی او متأثر از انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی(ره) باشد چون در مجموعه سخنرانی‌های خود، ده‌ها بار از انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) به عنوان الگوی مسلمانان و البته زیدی ها در دنیای امروز نام می برد.

گفتمان حوثی‌ها نزدیک به گفتمان‌های متکامل بنیادگرایانه با تکیه بر دین و مذهب است

عضو هیئت علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب از حسین الحوثی به عنوان بنیانگذار نهضت انصارالله نام برد و اظهار کرد: وی در اولین نبرد میان دولت یمن و الحوثی‌ها در سال 2004 میلادی کشته شد اما حسین الحوثی همچنان رهبر جریان اول الحوثی قلمداد می‌شود و حتی سخنرانی‌های او تحت عنوان ملازم به عنوان منشور نهضت انصارالله در یمن تدریس می‌شود.

او در ادامه تصریح کرد: این مدل از بیداری در جریان الحوثی نزدیک به گفتمان‌های متکامل بنیادگرایانه است و اندیشه افراطی نیست بلکه گفتمانی است که تکیه بر دین و مذهب دارد اما در عین حال سرناسازگاری با مدرنیته و مفاهیم مدرن مانند دموکراسی، آزادی، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود و امثالهم ندارد و لذا با گفتمان‌های بنیادگرایانه سلفی کاملا متفاوت است.

موسوی‌نژاد با اشاره به تلقی برخی افراد از این گروه و قرار دادن حوثی‌ها در ردیف جریانات افراطی همچون داعش و القاعده گفت: این برداشت، کاملاً اشتباه است چون بازگشت به دین و مذهب را به دو قسمت می‌توان تقسیم کرد؛ شاخه اول بازگشت به دین، همراه با پذیرش مفاهیم انسانی و اخلاقی و شاخه دوم گفتمانی که سر ناسازگاری دارد و از ابزار خشونت و تحجّر استفاده می کند و لذا الحوثی‌ها را در شاخه اول می‌توان جای داد.

او با اشاره به همراهی‌نکردن جمعیت زیدی‌ها که غالب جمعیت یمن را تشکیل می‌دهند با نهضت حوثی‌ها گفت: دلیل این مسأله کنار زده‌شدن زیدی‌ها از صحنه سیاسی و اجتماعی یمن در سال 1962 میلادی و روی کار آمدن جمهوری‌خواهان سکولار بود.

کارشناس فرقه شناسی شاخه زیدیه تصریح کرد: پس از انقلاب سپتامبر که منجر به از بین رفتن حکومت امام زیدی‌ها شد، پیروان زیدیه به انزوا رفته و امکانات از این گروه گرفته شد و نوعی سرخوردگی و پریشانی در زیدی‌ها پیش آمد و حتی عده‌ای از پیروان زیدیه گرفتار بازنگری در تعالیم زیدی بودند و گمان می‌کردند مذهب زیدی امکان بازگشت به عرصه سیاسی و اجتماعی را با توجه به پیش آمدن مباحثی همچون تفکیک قوا و جمهوری ندارد.

او با بیان اینکه علمای زیدی در ابتدا حرکت الحوثی را سبب آسیب جامعه تشیّع می‌دانستند و لذا با آن همراهی نکردند، گفت: با این حال سخنرانی‌های حسین الحوثی، جذابیت و اقدامات خوبی که در جامعه یمن انجام داد به ویژه آنکه نسل جوان را مورد توجه قرار داد سبب شد که دولت یمن در ابتدا مقاومتی نکند.

موسوی نژاد ادامه داد: لذا می‌بینیم که در دهه 90 قرن بیستم حسین الحوثی مبادرت به برپایی جلسات آموزش قرآن و ایجاد کانون‌های فرهنگی می‌کند؛ اقدامی که سال‌ها بود از سوی علمای زیدی رها شده بود و همین خلأهای سیاسی و فرهنگی و ثبات قدم حسین الحوثی سبب شد که او از این فرصت استفاده کند.

او به شعارهای پنجگانه الحوثی‌ها اشاره کرد و افزود: حسین الحوثی شعارهایی را طراحی کرد شبیه آنچه در انقلاب اسلامی سر داده می‌شد و از طرفداران خود خواست در صورت تأیید سخنان وی این شعارها را سر دهند «الله اکبر»، «الموت لأمریکا»، «الموت لإسرائیل»، «اللعنة علی الیهود» و«النصر للإسلام» شعارهای پنج‌گانه است که بر روی پرچم‌های آنها نقش بسته و در پایان هر نماز سر داده می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: به‌تدریج جریان الحوثی طرفداران بیشتری پیدا کرد و قبایلی که از مذهب فاصله گرفته بودند وقتی دیدند نیروی جدیدی وارد عرصه شده است، کم‌کم برگشتند از سوی دیگر با در دست‌گرفتن رهبری الحوثی‌ها توسط عبدالملک الحوثی برادر کوچک‌تر شهید حسین الحوثی، کم‌کم مناطقی به تصرف آنها درآمد و آن مناطق را از دولت یمن خلع ید کردند حتی در مناطق تحت تصرف خود آرایش اداری ایجاد کرده و خدماتی شبیه آنچه ما در ابتدای انقلاب داشتیم مانند کمیته امداد و بنیاد مسکن به مردم محروم این مناطق ارائه کردند و همین امر تبلیغی به نفع حوثی‌ها شد و استان‌های جنوبی تر صعده مانند عمران، صنعا و حتی مناطقی که زیدی‌نشین نبودند گرایش به انصارالله پیدا کردند.

او با بیان اینکه دولت یمن ابتدا اجازه کارهای فرهنگی به الحوثی‌ها داد اما بعدا این گروه کوچک قدرتمند را رقیبی برای خود قلمداد کرد، افزود: خدمات و کارهای حوثی‌ها سبب شد تا به موازات قدرت فرهنگی از نظر نظامی هم رشد کنند و از طرف دیگر دولت یمن در برخورد با این گروه ضعیف باشد تا جایی که علی عبدالله صالح سعی می‌کرد که آمریکا را متقاعد کند که جنگ با حوثی‌ها به دلیل آنکه دنباله رو ایران هستند و شعار مرگ بر آمریکا سر می‌دهند در اولویت است چون جرج بوش از علی عبدالله صالح خواسته بود که جریان‌های سلفی و القاعده در یمن را از بین ببرد.

ایمان جوانان حوثی و وجود رهبری عامل اصلی پیروزی حوثی‌ها مقابل دولت یمن است

موسوی‌نژاد با اشاره به جنگ‌های شش دوره دولت یمن با الحوثی‌ها و پیروزی الحوثی‌ها در همه این جنگ‌ها به تأثیر و تأثرات یمن و تحولات آن بر روی عربستان اشاره کرد و افزود: عربستان به دلیل داشتن مرزهای طولانی با یمن و نیز تبادل جمعیتی با این کشور این تحولات را نوعی تهدید برای خود قلمداد می کرد و لذا در آخرین جنگ دولت یمن در سال 2010 میلادی به بهانه نفوذ حوثی‌ها به خاک عربستان و اشغال پادگانی در این کشور با همراهی ارتش یمن با حوثی‌ها درگیر شد اما پیروزی از حوثی‌ها بود.

او ادامه داد: نکته قابل تامل اینکه این جنگ‌ها به فاصله کوتاهی از سال 2004 میلادی با شهادت حسین الحوثی آغاز و تا 2010 میلادی ادامه یافت و در هر جنگی دولت یمن در حالت انفعالی قرارداد صلحی را با الحوثی‌ها امضا می‌کرد و بعد از فاصله‌ای به بهانه دیگر جنگی به راه می‌انداخت.

این کارشناس فرقه‌شناسی با بیان اینکه سرّ موفقیت حوثی‌ها نیز قابل تحلیل و بررسی است، افزود: ایمان راسخ جوانان حوثی و وجود رهبری مشخص از جمله علل موفقیت آنها در نبرد با دو ارتش قدرتمند منطقه یعنی عربستان و یمن است.

او به وقایع جهان در سال 2011 میلادی و آستانه بیداری اسلامی در کشورهایی چون تونس و مصر و لیبی اشاره کرد و افزود: نهضت الحوثی را به دلیل آنکه کار خود را زودتر از دیگر کشورها آغاز کرده بودند و نیز به دلیل تفاوت در مبانی و رهبری باید کاملاً مستقل مورد مطالعه قرار داد.

موسوی‌نژاد با بیان اینکه یمن همواره به صورت تاریخی تحت تاثیر مصر بوده است، افزود: بعد از تحولات در کشور مصر، حرکتی از سوی جوانان یمنی مبنی بر تغییر علی عبدالله صالح مشابه آنچه جوانان مصری در میدان التحریر انجام دادند، صورت گرفت اما طبیعتا حوثی ها با توجه به در اختیار داشتن کنترل مناطق شمالی یمن از این حرکت حمایت کردند اما در عین حال این حرکت را حرکت خود نمی دانستند و لذا مقداری فاصله خود را با انقلاب 2011 حفظ کردند از سوی دیگر در یمن هم دولت علی عبدالله صالح ضعیف شده و سیاستهای منطقه ای هم تغییر کرده بود و لذا دولتهای غربی هم تصمیم گرفتند که از خیر حکومت‌های استبدادی ناکارآمد در منطقه بگذرند.

او شورای همکاری خلیج فارس را راهکار بدیلی از سوی کشورهای عربی اطراف یمن عنوان کرد که این کشور را حیات خلوت خود دانسته و به هیچ وجه حاضر به سرکارآمدن قدرت جدی در این کشور یا فعالیت قدرت‌های منطقه‌ای غیر از خود بودند و افزود: با این تحولات، زنگ خطر برای کشورهای عربی به صدا درآمده بود به‌ویژه آنکه گروه الحوثی شیعه و دارای گرایشاتی نزدیک به شیعیان اثنی‌عشری و امامیه بودند.

طرح شورای همکاری خلیج فارس به بن‌بست رسید

عضو هیئت علمی دانشکده شیعه‌شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب طرح شورای همکاری خلیج فارس را کناره‌گیری علی عبدالله صالح از قدرت و در عین حال، دادن مصونیت به او در قالب طرحی با عنوان "المبادرة الخلیجیة" عنوان کرد و افزود: تحولات چندماه اخیر یمن نشان داد که این طرح، کاملاً شکست خورده است چون مردم یمن بالذات و به خاطر نخوت و غرور ویژه‌ای که دارند نسبت به مداخله خارجی واکنش منفی نشان می‌دهند حال این مداخله از سوی عربستان باشد یا ایران؛ تفاوتی نمی‌کند.

او با اشاره به اینکه علی عبدالله صالح، خود زیدی‌مذهب است و از قبیله آل‌احمر که هر از گاهی، چرخش به سوی وهابیت هم در این خاندان دیده می‌شود و نیز حزب حاکم بر یمن یعنی المؤتمر، گفت: در تحولات جاری یمن شاهد به سرانجام نرسیدن طرح شورای همکاری بودیم چون حزب المؤتمر را منحل نکردند و علی عبدالله صالح را کنار نزدند و به او اجازه دادند در یمن باقی بماند ولی به او مصونیت دادند که محاکمه نمی‌شود اما باید معاون وی عبد ربه منصور هادی که عضو حزب المؤتمر بود و شریک جدی در قدرت نبود و نوعی استقلال در شخصیت داشت رئیس جمهور موقت شود که انقلابیون هم تقریباً وی را پذیرفتند.

موسوی‌نژاد ادامه داد: دوره گذار دوساله پیش‌بینی شد و در طرح آنها گفت‌وگوهای ملی پیش‌بینی شد که در این گفت‌وگوها پیش‌نویس قانون اساسی نوشته شود و طی آن همه نیروهای مختلف یمنی حتی آنهایی که به صورت سنتی کنار زده شده بودند و حقوق‌شان عملاً به رسمیت شناخته نمی‌شد مانند زیدی‌ها و جنوبی‌ها در حکومت مشارکت داشته باشند.

او با اشاره به ادغام یمن شمالی و جنوبی در یکدیگر به پایتختی صنعا در اوایل دهه 90 قرن بیستم میلادی، گفت: با این حال، مطالبات مناطق جنوبی که توزیع عادلانه ثروت بود سر جای خود قرار داشت و حتی مطالبات، سنگین‌تر شد و همزمان با فضاهای حرکتی در شمال یمن، استان‌های جنوبی هم الحراک الجنوبی را به راه انداختند که البته این جنبش خود به دو شاخه افراطی و معتدل تقسیم می‌شود که شاخه افراطی آن خواهان استقلال و سهیم شدن در قدرت بودند.

گفتمان حوثی ها با گفتمانهای بنیادگرایانه سلفی متفاوت است/  تصویب قانون اساسی بر اساس واقعیتهای یمن هدف اصلی انصارالله است/ قدرت گرفتن یمن زنگ خطری برای عربستان است/ احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن
نادیده انگاشتن جایگاه تاریخی و حقوق زیدی‌ها در طرح شورای همکاری بزرگترین اشتباه بود

این کارشناس فرقه‌شناسی زیدیه تصریح کرد: عربستان و کشورهای منطقه به تصور آنکه طرح آنها با موفقیت همراه خواهد بود جریانهای سلفی اخوانی را وارد انقلاب کردند که اصطلاحا حزب الاصلاح نام می گیرد که مورد حمایت عربستان بود که سعی می کرد جامعه سیاسی اجتماعی یمن را دوپارچه کند و می بینیم که اشتباهی که اینها مرتکب شدند این بود که جایی برای زیدی ها و حوثی ها در نظر گرفته نشد در حالیکه زیدی ها بافت اصلی جامعه یمن بودند.

او ادامه داد: اشتباه دیگری که این گروه یعنی شورای همکاری با محوریت عربستان مرتکب شدند این بود که جایگاه تاریخی، سیاسی و نظامی حوثی ها را نادیده گرفتند در حالیکه این گروه در سال 2011 واقعیتی در یمن بودند و می بینیم که بعد از وقوع شش جنگ بخشی از شمال و ارتش یمن دست آنها بود و مهمات بیش از 50 پادگان ارتش یمن در اختیارشان قرار گرفته بود.

موسوی نژاد تصریح کرد: در عین حال زیدی ها اعم از حوثی ها و غیرحوثی ها در گفتگوهای ملی وطنی شرکت کردند ولی کسانی گفتگوها را پیش می بردند که دنباله رو عربستان و شورای همکاری بودند و لذا وقتی دیدند سنگینی و وزن گفتگوها به سمت زیدی ها و انصارالله بیشتر می شود و نمی شود به راحتی مطالبات آنها در پیش نویس قانون اساسی را نادیده گرفت دست به ترور ناجوانمردانه برخی شخصیتهایی که در این گفتگوها از انصارالله نمایندگی می کردند، زدند که از آن جمله می توان به ترور دکتر عبدالکریم جدبان و دکتر شرف الدین اشاره کرد به بیان دیگر کار به حذف فیزیکی گفتگوکنندگان کشیده شد.

عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب معتقد است: پروژه انصارالله این است که قانون اساسی را بر اساس واقعیتهای یمن و وزن بافتهای اجتماعی یمن تصویب کند و دولتی بر اساس واقعیتهای موجود تشکیل شود که در نهایت انصارالله و الحوثی نوعی رهبری و هدایت کلی را حداقل در مناطق زیدی نشین و تحت نفوذ خود داشته باشند.

موسوی نژاد با اشاره به حذف فیزیکی نمایندگان انصارالله در گفتگوهای وطنی یمن از سوی مخالفان گفت: انصارالله به این ترورها که عمدتا در سال 2014 اتفاق افتاد و عمدتا هم متوجه انصارالله بود به صورت غیرمستقیم پاسخ دادند و به عنوان نمونه پایگاههای سلفی و القاعده را هدف قرار دادند و در نقاط دیگر هم سعی در نشان دادن واکنشهای غیرمستقیم بودند و شاید بتوان انقلاب تکمیلی انصارالله در تابستان امسال را ثمره خون این شهدا دانست.

او تصریح کرد: از سوی دیگر این ترورها تبلیغات بسیار خوبی برای انصارالله شد و نشان داد که مهره های فاسدی هنوز در حکومت هستند که باید کنار گذاشته شوند و مردم یمن به این امر واقف شدند و لذا حمایت بیشتر مردم از انصارالله و نهایتا انقلاب تکمیلی را رقم زد.

انقلاب 2011 یمن از سوی حزب اصلاح مصادره شد


عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب در ادامه روند تحولات در یمن به حرکت جدید حوثی ها اشاره کرد و گفت: در تابستان 93 انصارالله حرکت جدیدی را شروع کردند و در حقیقت یک عصیان مدنی و انقلاب جدیدی را مطرح و اعلام کردند که این انقلاب، تکمیل همان اقدام سال 2011 است هرچند ما اعتقاد داریم که حرکت 2011 یک اقدام کور و با اهداف نامشخص بود که نهایتا توسط حزب اصلاح و شورای همکاری خلیج فارس مصادره شد.

او ادامه داد: انصارالله که رهبری این حرکت تکمیلی را برعهده داشتند حرکت خود را از استان سعده آغاز کرده و استان عمران را تصرف کردند این توضیح لازم است که گرچه حرکت آنها به نام انقلاب نرم و مسالمت جویانه بود اما به نوعی دست به سلاح هم بودند و لذا استان بین سعده و صنعا که مرکز اصلی قبایل یمنی و فعالیت حزب اصلاح بود را پاکسازی کردند و هرجا که مقاومت می شد درگیر می شدند.

موسوی نژاد با اشاره به ماجرای برپایی چادرها در خیابان فرودگاه در صنعا گفت: آنجا موفق شدند دولت ضعیف و بیشتر تضعیف شده عبد ربه منصور هادی را وادار به تن دادن به خواسته های خود کنند و بعد از جریان علی محسن الاحمر که برابر حوثی ها موضع داشتند با انها درگیر شده و مقرهای آنها در صنعا را به تصرف خود درآوردند و آنها از یمن فرار کردند و شخصیتهای اصلی جریان اصلاح و دولت تضعیف شده عبد ربه منصور را نگه داشتند.

او با بیان اینکه انقلاب تکمیلی نقطه عطفی در تاریخ یمن به حساب می آید، افزود: بار دیگر بعد از چندسال، صنعا پایتخت و مرکز قدرت یمن بعد از چندسال به دست شیعیان زیدی افتاد و البته باید بدانیم که گروه انصارالله بر شعارهای مذهبی تکیه نمی کردند بلکه شعارهای انها بیشتر سیاسی و اجتماعی بود و در موضع گیری هایشان هم عنوان می کردند حاضریم با سلفی ها و اهل تسنن تعامل داشته باشیم و می خواهیم که انها هم در قدرت سهیم باشند.

انصارالله قائل به تشکیل دولت مدنی و دموکرات هستند


این کارشناس فرقه شناسی تصریح کرد: بااین اوصاف برخلاف آنچه از گوشه و کنار در مورد هدف انصارالله مبنی بر تشکیل دولت شیعی شنیده می شود، آنها از دولت مدنی و دموکرات سخن می گویند و قائل به سهم واقعی گروهها در دولت هستند.

او با بیان اینکه جریان الحوثی با حرکت عاقلانه و متینی انقلاب تکمیلی خود را به پیش برده است، افزود: انصارالله به دلیل مشکلات موجود در یمن سعی کردند مشروعیت حکومت را به هم نریزند ولذا انقلابی که در یمن رخ داده یک نهضت اصلاح گرایانه و تحوّلی است.

موسوی نژاد با اشاره به درخواست انصارالله از عبد ربه منصور رئیس جمهور موقت یمن مبنی بر قراردادن یک مشاور از گروه انصارالله در قدرت گفت: آنها به این امید بودند که با این کار سهم‌ها در پیش نویس قانون اساسی یمن درست تقسیم شده و کارها به خوبی پیش رود اما همچنان بافت فاسد و قدرت طلب فرسوده ای که در جریان قدرت بود و الآن هم کم و بیش در دولت گذار حضور داشتند این مساله را جدی نگرفتند در حالیکه دو سوم یمن در کنترل حوثی ها بود.

او ادامه داد: انصارالله چاره ای جز فشار وارد کردن بر دولت عبدربه منصور که درواقع دکوری از حکومت بود نداشت و از جمله کارهایی که انجام داد وسایل تبلیغاتی و تلویزیون رسمی یمن را از دست دولت درآورد.

عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب در ادامه به اقدامات عربستان در این تحولات اشاره کرد و افزود: یکی از اشتباهات عربستان این بود که بر روی وهابی گری و سلفی گری سرمایه گذاری سنگینی کرده بود اما زود فهمید که اینها رقیب عربستان هستند لذا از سال 2013 به بعد پشت اخوان المسلمین را خالی کرد.

او بیان کرد: شاید کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند که با قرائت معتدل از اسلام گرایی در منطقه با وجود دشمنی جدی بین استکبار و این قرائت از اسلام، بهتر می توان تعامل کرد و حداقل روی آینده منطقه حساب کرد.

طرح اقالیم شش‌گانه توطئه ای ضد شیعی و ضد زیدی بود


موسوی نژاد اینگونه نتیجه گرفت که با توجه به تحولاتی که در منطقه به وقوع پیوسته است به این حد از واقع گرایی باید دست یافت که قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای باید به ظرفیتهای مذهبی و اجتماعی کشورها توجه کرده و در عین حال متوجه خطر افراطی گری در منطقه باشند و این تحلیل تعجب ما را از نفوذ و گسترش انصارالله به عنوان گفتمان منسجم با داشتن یک رهبری برطرف می سازد.

او به تصویری از وضعیت کنونی یمن و انصارالله پرداخت و گفت: انصارالله کنترل دو سوم مناطق یمن را در دست داشته ضمن اینکه با هراک جنوبی روابط خوبی دارد البته تا وقتی دشمنان سعی در برهم زدن این رابطه نداشته باشند چون این گروه دل خوشی از سیاستهای منطقه ای و فرامنطقه ای نداشته و در مبارزه با دولت علی عبدالله صالح و تقسیم عادلانه ثروت با گروه انصارالله اشتراک منافع دارند.

این کارشناس فرقه شناسی به طرح تقسیم یمن به اقالیم شش گانه اشاره کرد و افزود: این طرح خطرناک مورد قبول انصارالله نیست و یکی از دلایل تحولات یکماه  اخیر هم این بود که در صدد بودند این مساله را در پیش نویس قانون اساسی بگنجانند.

او تصریح کرد: در این طرح، از شمال عربستان تا صنعا یک اقلیم حساب می شد که راهی به دریا نداشت ضمن اینکه کل استانهای زیدی نشین و جمعیت اصلی زیدیه را به پایتخت ملحق می کرد و برای انها هیچ استقلالی وجود نداشت در حالیکه برای اقوام و قبائل دیگر اقالیم مجزایی در نظر گرفته بودند که خیلی از آنها به دریای سرخ یا خلیج عدن و اطراف راه داشت.

موسوی نژاد این طرح را توطئه ضدانصارالله و ضد زیدیه و ضد تشیع دانست و تاکید کرد: مطمئنا این طرح شکست خواهد خورد و یک پیش نویس منطقی از قانون اساسی ارائه خواهد شد چون رئیس جمهور یک روز قبل از استعفا، تعدیل و اصلاح پیش نویس قانون اساسی را پذیرفته بود اما ظاهرا سایر مطالبات انصارالله پذیرفته نشد و به ناچار استعفا کرد.

او عنوان کرد: به نظر می رسد که هیچ اتفاقی نیفتاده و این هیاهوهای رسانه های عربی و غربی وجهی ندارد چراکه یمن یک جامعه قبیله ای منسجم است که به این راحتی دچار از هم پاشیدگی نمی شود و با توجه به تحت کنترل بودن مناطق شمالی از سوی انصارالله، اگر این مشی شمول گرایانه آن ادامه داشته باشد یمن به سوی نوعی حکومت فدرالی و ائتلافی از احزاب و اقالیم و جریانهای مختلف پیش خواهد رفت و زیدی ها نقش رهبری معنوی و الهام بخشی در یمن خواهند داشت همانگونه که انصارالله در چندماه اخیر این مساله را نشان داده است.

قدرت گرفتن اقتصادی و سیاسی در یمن زنگ خطری برای عربستان خواهد بود


عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب با تصریح به اینکه یمن بالفعل کشور فقیری است و دامداری و کشاورزی در این کشور نابود شده است، افزود: اقدامات گروه انصارالله مانند جهاد البناء سبب پشتیبانی مردم از این گروه شده است.

او با تصریح به اینکه قدرت گرفتن اقتصادی و سیاسی یمن در منطقه زنگ خطری برای عربستان و دیگر قدرتهای استکباری خواهد بود، ابراز کرد: انصارالله و یمنی ها باید مراقب بوده و به عربستان این خاطرجمعی را بدهند که قرار نیست کاری علیه آنها صورت گیرد و البته عبدالملک الحوثی رهبر انصارالله در سخنرانی اخیر خود اعلام کرد که بالذات علیه هیچ کشور و قدرتی در منطقه نیستیم بلکه خواهان روابط خوب با همسایگان خود هستیم و اگر دستی به ظلم و تجاوز و دشمنی دراز شود، آن دست را قطع خواهیم کرد.

موسوی نژاد قاطعیت در برخورد لازم و حکمت گرایی در برخوردهای سیاسی را ویژگی انصارالله دانست و افزود: انصارالله با کسی شوخی ندارد کمااینکه مشابه این ویژگی ها را در حزب الله لبنان هم می بینیم.

او در مورد اعلام رئیس مجلس یمن درمورد عدم پذیرش استعفای رئیس جمهور موقت گفت: مشروعیت مجلس یمن به دلیل پایان یافتن دوره آن زیر سئوال است و لذا به نظر نمی رسد این مجلس نقشی در این ماجرا داشته باشد.

این استاد دانشگاه شرایط سیاسی موجود در یمن را پیچیده توصیف کرد و افزود: پس از وقوع این حوادث، استانهای جنوبی هم اعلام استقلال کردند و این می تواند خطرناک باشد اما گروه انصارالله می تواند موفق شود رهبران انها را راضی کند که فعلا از این قضیه تا عبور از این مراحل کوتاه بیایند.

او با تاکید مجدد بر عدم مشروعیت مجلس یمن و عدم حضور نمایندگان در آن گفت: اگر هم مجلس تشکیل شود معلوم نیست گفته رئیس مجلس تحقق یابد چون واقعیت این است که عبد ربه منصور از همه نظر به بن بست خورده است حتی جمال بن عمر نماینده ویژه سازمان ملل که درخواست کرده بود عبد ربه منصور استعفای خود را پس بگیرد او در پاسخ گفت که به بن بست رسیده است که مقصود حجم و جایگاه زیدی ها و حوثی ها و از طرف دیگر زیاده خواهی های جریانها و گروههایی که به صورت سنتی در بافت قدرت بودند و حاضر به پذیرش گروههایی که تا الاآن نقشی در قدرت نداشتند، نیستند.

احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن


موسوی نژاد در مورد احتمال بازگشت عبد ربه منصور، آن را بعید و دور از ذهن دانست و افزود: در یمن بحث پیداکردن افرادی که بتوانند این نقش را بازی کنند هست اما احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری هم وجود دارد و حتی از ناحیه انصارالله اعلام شده که این عبورکردن این گروه از گذاشتن شخصی در راس هرم قدرت را می رساند.

او درعین حال یادآور شد: نیروهای قابلی در میان افراد نخبه یمن هستند که می توانند مورد نظر حوثی ها باشند ضمن اینکه آنها در کار سیاسی و اجتماعی چتر بزرگی را باز کردند یعنی کسانی که در تحولات سیاسی و اجتماعی از حوثی ها نمایندگی کردند لزوما جزو انصارالله و هسته مبارزاتی یک دهه قبل نبودند اما آنها را پذیرفتند.

این کارشناس فرقه شناسی در مورد احتمال معرفی شخصی از سوی انصارالله برای ریاست جمهوری گفت: به نظر می رسد نیروهایی دارند که می توانند شناخته شده و به جامعه یمن معرفی شوند اما مشکل اصلی و پیچیدگی در وضعیت این است که گروه انصارالله محذوراتی در یمن دارد که یکی از آنها سابقه تاریخی است که در اذهان زنده می کند اینها اگر بخواهند مستقیما در تعیین رئیس کشور دخالت کنند، مملکت را به حالت پادشاهی امامان زیدی بر می گردانند.

او طرح بازگشت عبدالملک الحوثی یا نفر دوم و سوم انصارالله به قدرت از سوی مخالفان را دامی برای این گروه دانست که می تواند واکنشهای منفی در جامعه یمن در میان مدت و درازمدت به دنبال داشته باشد چون ذهنیت بدی از امامان زیدی در ذهن مردم یمن وجود دارد و آنها را دیکتاتور و ضد دموکراسی می بینند.

موسوی نژاد همچنان حضور شخصیت طراز اول از انصارالله در راس قدرت را با توجه به حضور یمن در مرحله گذار امری دور از ذهن دانست و ادامه داد: چیزی که در حال حاضر انصارالله دنبال می کند بازگرداندن ساختار سیاسی یمن به ساختار صحیح با مشارکت همه گروههای مردمی که طی آن هرگروه و جریانی به خوبی نقش واقعی خود را پیدا کند.

او ادامه داد: یمن باید با تلفات کمی از دوره گذار عبور کرده و وارد مرحله جدیدی شود اما همچنان خطر تجزیه یمن و جنگهای داخلی وجود دارد.

این کارشناس تحولات یمن در مورد حالت انفعالی القاعده و سلفی ها در تحولات یمن بیان کرد: به نظر می رسد جریاناتی مانند القاعده و داعش در خلا امکان فعالیت دارند یعنی وقتی گروه منسجمی مقابل آنها وجود دارد نمی توانند فعال شوند در عین حال ممکن است در فعل و انفعالات و نارضایتی هایی که در مناطق جنوبی تر یمن ممکن است ایجاد شود بتوانند نقش جدی تری ایفا کنند.

گفتمان حوثی ها با گفتمانهای بنیادگرایانه سلفی متفاوت است/  تصویب قانون اساسی بر اساس واقعیتهای یمن هدف اصلی انصارالله است/ قدرت گرفتن یمن زنگ خطری برای عربستان است/ احتمال شورایی اداره شدن ریاست جمهوری در یمن
انصارالله به یک ثبات در قالب قانون اساسی جدید و بافت جدید قدرت دست خواهد یافت

او در مورد فعالیت القاعده در خارج از یمن گفت: اینگونه نیست که القاعده تنها در خارج از یمن فعالیت کرده باشد بلکه بارها تجمعات شیعیان یمن را مورد حمله قرار داده و در تابستان امسال یکی از مقرهای انصارالله در مرز عربستان را هدف قرار داد اما متاسفانه یمن به دلیل موقعیت آن، سرزمین فراموش شده ای است و اخبار آن پوشش داده نمی شود.

موسوی نژاد با اشاره به دیگر فعالیتهای القاعده در مناطقی چون معرب، الجوف و نیز کارشکنی از طریق نفوذ در قبایل عنوان کرد: اگر این تحلیل را بپذیریم که جریانهایی چون القاعده در خلا فعالیت می کنند، بنابراین اگر نیروها با تکیه بر مردم و قبایل و ویژگی های اجتماعی درست عمل کنند، دیگر فضایی برای فعالیت این گروههای تروریستی باقی نمی ماند.

او با اشاره به سابقه مبارزاتی خاندان الحوثی با وهابیت گفت: الحوثی ها و جریانات زیدی و انصارالله در برابر وهابیت و القاعده مواضع شفاف و روشن و تندی داشته و سر سازش با اینها ندارند از طرف دیگر القاعده و جریانات سلفی در حجمی نیستند که بخواهند در مقابل تشیّع اصیل و باسابقه در یمن مقاومت کنند.

استاد دانشگاه ادیان و مذاهب علت عدم حضور استکبار به ویژه آمریکا در یمن را بافت سیاسی و قبیله ای یمن عنوان کرد و اظهار داشت: حضور عربستان در یمن و اینکه می خواهد یمن در حالتی که قرار دارد، بماند دلیل دیگری بر عدم حضور کشورهای استکباری در یمن است.

او با اشاره به ویژگی مردم یمن گفت: قدرت گرفتن یمن برای کشورهای همسایه آن می تواند خطرناک باشد و حتی معادله قدرت را در منطقه به نفع یمن و همپیمانان احتمالی او به هم خواهد زد.

موسوی نژاد ادامه داد: حسین الحوثی موضعگیری جدی در مداخله بیگانگان دارد و راه را برای مداخله آمریکا با سخنرانی مشهور خود بست. گسترش فرهنگ ضدآمریکایی در منطقه توسط انصارالله از دیگر موانع جدی حضور و مداخله امریکا در یمن است ضمن اینکه شاید آمریکا به یمن آنچنان اهمیت نمی دهد و با وجود پایگاههای نظامی در بحرین و عربستان و ناوگانهای متعدد در آبهای پیرامونی حضور مستقیم در یمن هزینه ای اضافه باشد.

او در تحلیل خود از نقطه پایانی تحولات یمن گفت: وضعیت فعلی یمن ادامه پیدا نمی کند و از سوی دیگر بحث کوتاه مدتی هم نخواهد بود؛ پروژه انصارالله این است که قانون اساسی را بر اساس واقعیتهای یمن و وزن بافتهای اجتماعی یمن تصویب کند و دولتی بر اساس واقعیتهای موجود تشکیل شود که در نهایت انصارالله و الحوثی نوعی رهبری و هدایت کلی را حداقل در مناطق زیدی نشین و تحت نفوذ خود داشته باشند.

این کارشناس فرقه شناسی تاکید کرد: عبدالملک الحوثی نقش خود را حفظ و با دولت و حکومت قاطی نمی کند اما در عین حال به یک ثبات در قالب قانون اساسی جدید و بافت جدید قدرت دست خواهد یافت و در حقیقت گروهی مانند حزب الله لبنان بدل خواهد شد.


منبع: شفقنا
مطالب مرتبط

یکی از زنان قربانی توحش داعش، سرگذشت خودش را برای سی ان ان تشریح کرد.
 به گزارش مشرق، شبکه تلویزیونی سی ان ان گفت: قربانیان از سنین و جنسیتهای مختلف از توحش گروه موسوم به داعش ، متحمل رنج و عذاب شده اند. شماری از زنان و دخترانی که به دام داعش افتاده اند، از همه جا قطع ارتباط شده و هدف تجاوز به عنف قرار گرفته اند. یکی از زنان سوری در گفتگو با سی ان ان شرح زندگی خود را بیان کرد. وی مجبور شد با یکی از ستیزه جویان داعشی ازدواج کند و آن زمان بود که اقدامات وحشتناک داعش را تجربه کند . وی خاطرات هولناکی را بیان می کند. او بسیار وحشت زده است.

این زن سوری با چشمان گریان گفت:« حتی حالا هم نمی توانم تجاربی را که داشته ام هضم کنم. آنها زندگی مرا نابود کردند. وقتی داعشی ها به شهر ما در سوریه رسیدند، هرفردی را که احساس می کردند درمقابل داعش می ایستد، بازداشت می کردند. آنها پدر مرا نیز بازداشت کردند. برادر من در درگیری ها کشته شد. آنها پدر مرا به این علت بازداشت کردند که سلاح داشت. من و مادرم برای آزادی پدرم التماس می کردیم. آنها به مادرم گفتند که اگر با رئیس پلیس شریعت داعشی ازدواج کنم، آنها پدرم را آزاد خواهند کرد. آنها می خواستند در مقابل ازدواج من با ابومحمد العراقی، پدرم را آزاد کنند. البته ابومحمد العراقی نام مستعار بود و من هرگز نام واقعی او را متوجه نشدم. همه دختران در رویاهای خود به فکر لباس بلند و سفید عروسی هستند. من از این موقعیت محروم شدم.
این ازدواج، مرا نابود کرد. در شب اول ، او هیچ احساسی از خودش نشان نداد و فقط می خواست به خواسته خودش برسد و من مجبور بودم به خواسته او تن دربدهم. شوهرم به من اجازه می داد فقط در حضور خود او از گوشی تلفن او استفاده کنم و با والدینم صحبت کنم. من درواقع، زندانی او و برده جنسی او بودم. من نمی توانستم از خانه خارج شوم و با کسی ملاقات کنم. کسی نمی توانست به دیدن من بیاید. شوهر من ، افراد را به علت سیگار کشیدن بازداشت می کرد اما خودش در خانه سیگار می کشید! شوهرم در درگیری ها کشته شد و من توانستم به ترکیه فرار کنم. آنها می خواستند مرا به عقد یکی دیگر از جنگجویان داعشی دربیاورند. آنها هروقت بخواهند دختری را عقد می کنند و هر وقت بخواهند او را طلاق می دهند. من مجبور بودم برای نجات پدرم، به این ازدواج تن دربدهم.»

صدها زن و دختر در منطقه مجبور شده اند عروسان داعشی ها شوند. یک سوم این افراد کمتر از 18 سال سن داشته اند. به گفته زن مذکور سوری، به محض اینکه دختری سیزده ساله می شود، داعشی ها او را شناسایی می کنند و مدعی داشتن او می شوند و بسیاری از این دختران ، چاره دیگری به غیر از تن دادن به چنین ازدواجهایی ندارند. چنین ازدواجهایی، روح این دختران را تکه تکه و نابود می کند.
مطالب مرتبط

تحلیلی بر روند تبلیغاتی داعش؛
دقت زائد الوصف داعش و استفاده از عناصر حرفه ای وقتی مشخص می شود که متوجه زمان به کار رفته در تصویر برداری این فیلم می شویم. از زاویه آفتاب در بخش‌های مختلف فیلم‌برداری مشخص است که تصویربرداری، زمان قابل توجهی طول ‌کشیده است.
هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
گروه بین‌الملل مشرق - گروه تروریستی داعش سه شنبه گذشته با انتشار فیلمی در اینترنت اعلام کرد خلبان اسیر اردنی را زنده زنده سوزانده است. در این فیلم که با عنوان عملیات "شفاء الصدور" (شفای سینه ها) نامیده شده، مراحل مختلف اعدام وحشیانه "معاذ الکساسبه" با تکنیک سینمایی عالی به نمایش گذاشته شده است. بخش فتاوای داعش هم ضمن صدور فتوایی، آتش زدن مجرمان را مجاز اعلام کرد!

تحقق دستاورد این‌چنینی از سوی یک گروه تروریستی که به نظر می‌رسد محاصره ‌شده و در انزوا قرار گرفته و شکست‌های متعددی را در ماه‌های اخیر دریافت کرده، آن هم با استفاده از یک اسیر؛  پیروزی قابل‌توجهی در جنگ تبلیغاتی و ایجاد موازنه های رعب و وحشت در جوامع هدف به شمار می‌رود.
داعش با این فیلم چند دقیقه‌ای توانست بار دیگر توجه جهان را به خود جلب کند، نکته مهم تر این بود که داعش با این اقدام توانست دولت اردن را به انفعال کشیده و آنچه از این بازی تبلیغاتی مد نظر داشت را محقق نمایند.  

تصمیمات شتاب ‌زده دولت اردن در اعلام جنگ با داعش این کشور را هم طراز با گروه‌های تروریستی قرار داد، چرا که درست فردای انتشار این تصاویر ویدئویی، دولت اردن اعلام کرد که ساجده الریشاوی و زیاد الکربولی را که داعش در صدد مبادله آن ها با الکساسبه بود را اعدام کرده است. این اقدام موقعیت دولت اردن را تا حد انفعال در برابر یک گروه تروریستی در اعدام عناصر هوادار طرف مقابل پایین آورد. البته شاید بتوان آن را در راستای حماسه سازی دولت برای توجیه افکار عمومی مردم اردن دانست، چرا که مردم اردن دولت این کشور  را مسئول حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه می دانند. در همین راستا تظاهرات متعددی در برخی مناطق اردن به ویژه شهر الکرک زادگاه خلبان مقتول در اعتراض به دولت این کشور برگزار شد. 

هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
 هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
برش هایی از فیلم هالیوودی داعش  
فیلم سوزاندن معاذ الکساسبه را پایگاه اینترنتی موسسه "فرقان " وابسته به سازمان داعش پخش کرد و مدت آن  25 دقیقه است. این فیلم با استفاده از فن آوریهای پیشرفته تهیه شده و از جلوه‌های ویژه حرفه‌ای برخوردار است.

نکته قابل توجه در انتشار این فیلم ویدئویی کیفیت بالای تصویرپردازی و تدوین آن مانند سایر آثار موجود از تولیدات سمعی بصری داعش است که آن را تا حد یک فیلم هالیوودی بالا برده است. عناصر موجود در این فیلم از نیروهای به صف شده داعش گرفته تا قربانی این‌ کلیپ تبلیغاتی موظفند نقش خود را به درستی ایفا کنند تا پیام مورد نظر داعش به همه منتقل شود. 

سطح بالای تهیه این فیلم نشان می‌دهد حتی اگر بپذیریم کمک‌های تسلیحاتی و لجستیک و آموزشی غرب و رژیم‌های عربی منطقه به داعش متوقف شده؛ - که در عمل این اتفاق نیفتاده است - انتشار ویدئوی مذکور نشان‌دهنده حمایت‌های بالای تکنولوژیک از گروه‌های تروریستی در سوریه و عراق است که همچنان بدون این حمایت‌ها داعش قادر به تهیه تولیداتی با این کیفیت نیست، چرا که به اعتقاد کارشناسان تهیه این فیلم امکاناتی در حد یک شبکه تلویزیونی را می‌طلبد. 

از این رو حتی اگر عوامل سیاسی ادعای دولت اردن در مورد اعدام معاذ الکساسبه در اوایل ژانویه را نادیده بگیریم، می‌توان گفت مراحل تهیه و تدوین فیلم مذکور دست کم به چندین روز زمان نیاز دارد، در ابتدای فیلم خلبان اسیر داستان کامل اسارت خود به دست گروهک تروریستی را بیان می‌کند. تمام مقدمه سازی‌ها و توجیهات و استفاده از فلش بک برای یادآوری سوابق گذشته این متهم و نشان دان اجساد عناصر کشته شده داعش، بیننده را به سمت این واقعیت سوق می دهد که سرنوشت وحشتناکی در انتظار خلبان اسیر اردنی قرار دارد. 

هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
الکساسبه در صحنه بعدی به راه رفتن در کنار عناصر داعش می پردازد که با لباس هایی یک شکل و تسلیحاتی همسان به صف شده اند. وی چهره ای تقریبا آرام دارد، بی‌توجهی قهرمان قربانی این فیلم به اتفاقاتی که برای وی رخ می‌دهد دو تصور را در نزد مخاطب ایجاد می‌کند، اولین تفسیر این است که عناصر داعش چندین بار عملیات دروغین اعدام برای وی اجرا ‌کرده اند تا قربانی متوجه واقعی بودن عملیات اخیر نشود و نداند که تا ساعتی دیگر جان خود را از دست خواهد داد. تصور دوم این است که احتمالاً به قربانی مواد مخدر خورانده شده تا درک درستی از حوادث پیرامون خود نداشته و کاملاً تسلیم عناصر داعش شوند. 

انتقال فیلم به دردناک‌ترین بخش آن زمانی صورت می گیرد که قربانی را با لباس معروف نارنجی در داخل قفسی می بینیم. لباس‌های متهم خیس است که بعدا مشخص می شود مواد آتش زا است. در این زمان صدای موسیقی تند و حماسی بلند می شود، مهارت عجیبی در هماهنگی صوت و تصویر دیده می شود و ناگهان از زاویه بالای فیلم یکی از عناصر تروریست آتشی را که رد آن تا قفس متهم کشیده شده، روشن می کند. فیلمبرداری متهم از زاویه بالا برای دومین بار در این کلیپ انجام می شود تا او را کوچک و حقیر نشان دهد. 

دقت زائد الوصف داعش و استفاده از عناصر حرفه ای وقتی مشخص می شود که متوجه زمان به کار رفته در تصویر برداری این فیلم می شویم. از زاویه آفتاب در بخش‌های مختلف فیلم‌برداری مشخص است که تصویربرداری، زمان قابل توجهی طول ‌کشیده است.
قرائت حدیثی از ابن تیمیه پدر معنوی تروریست های تکفیری در حین پخش تصاویر بار دیگر بر این نکته تاکید می کند که تروریست‌ها از هیچ اقدامی در راستای تحقق اهداف به ظاهر دینی خود فروگذار نمی‌کنند.  
 
هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/
داعش؛ از واقعیت تا تبلیغات
واقعیت این است که برداشت موجود از فیلم‌های تبلیغاتی داعش با چهره میدانی و اصلی این گروه تروریستی تفاوت دارد، فیلم های بدون مونتاژ و کارگردانی از سوی این گروه کاملاً متفاوت از ساخته های تبلیغاتی آنهاست و نشان می‌دهد که عناصر داعش مردانی از کشورهای متفاوت عربی هستند که با لهجه حامیان صحبت می‌کنند و اقدامات ناگهانی و هرج‌ومرج جزو شاخصه اصلی شخصیت آن‌ها به شمار می‌رود، برنامه‌ریزی و هماهنگی‌هایی میدانی و ساختاری و انضباط از رویکرد شخصیتی این مبارزان فاصله زیادی دارد.  

گروه‌های تروریستی با تولید این فیلمها موفق شدند این پیام‌ها را به همه القا کنند که به دنبال ایجاد حاکمیت موهوم "خلافت اسلامی" هستند، آن‌ها با برداشت‌های ظاهری از دین انجام هر جنایتی برای رسیدن به "آرمان شهر" خود را توجیه می‌کنند و مدعی هستند که زندگی در دولت آن‌ها همراه با سعادت بود و مساوات خواهد بود. 

انتشار این تصاویر دو نوع واکنش در نزد مردم ایجاد خواهد کرد که هر دو مورد نظر تهیه ‌کنندگان و عاملان اصلی انتشار این فیلم‌ها است، اول اینکه شور و حماسه کاذبی در نزد حامیان آن‌ها ایجاد می‌کند که هنوز تصمیم به ورود به میدان جهاد! نگرفتند. گروه دوم مخاطبان این فیلم‌ها جوامع هدف هستند که بدون توجه به واقعیت میدانی قدرت داعش باید عنصر ترس و وحشت از عناصر تروریستی به عنوان یک مؤلفه سرنوشت ساز در مبارزات بر دل آن ها بنشیند. 


هالیوودیسم داعش و صنعت وحشت در پی شکست‌های میدانی/

به نظر می‌رسد داعش این الگوی توسعه را از رژیم صهیونیستی نسخه‌برداری کرده است، به ‌گونه‌ای که فارغ از واقعیت‌های میدانی سعی دارد خود را ارتشی شکست‌ناپذیر نشان دهد و اسطوره‌ها و افسانه‌های عجیب و غریبی در مورد حماسه سازی عناصر خود در مبارزه با دشمنان تراشیده و آن‌ها را به درک این "توهم غیر واقعی " مجبور کند. متاسفانه باید اذعان کرد که داعش در دستیابی به این هدف در جوامع مختلف عربی و اسلامی تا حدی موفق بوده است. 

البته آنچه در جنگ روانی بویژه در مورد کشورهایی که سیاست های غلطی در زمینه داعش در پیش گرفته اند رخ داده، تاثیر چندانی در واقعیت های میدانی مبارزه مردم عراق و سوریه با این گروه ها ندارد. واقعیت این است که گرچه حمایت های آمریکا، ترکیه، عربستان و برخی دیگر از کشورهای حاشیه  خلیج فارس از داعش همچنان ادامه دارد، اما شکست های متوالی اخیر تروریست ها در نتیجه عملکرد خوب نیروهای مقاومت مردمی در عراق و سوریه و حمایت مرجعیتی دینی از دولت در برابر تروریست‌ها است. 

تحولات چند ماه اخیر در سوریه از آزادسازی "یبرود"، "رنکوس"، "الغوصیر" و آزادسازی گذرگاه راهبردی "الغوصیر"، اطراف دمشق (جوبر) و تلاش برای رفع حصر دو شهر "نبل" و "الزهرا" و تلاش برای بیرون راندن جبهة ‌النصره از منطقه قلمون حکایبت دارد. 

در عراق آزادسازی "جرف الصخر"، "عاملی"، "جلولا"، "اسعدیه"،‌ "سنجار"، "زمار"، "ضلوعیه"، "بیجی" به صورت کامل محقق شده و کوشش‌هایی برای تنگ کردن حلقه محاصره تروریست‌ها در "موصل" مرکز استان "نینوا" و "تکریت" مرکز استان صلاح‌الدین و شکست تروریست‌ها در استان الانبار و پاکسازی کامل استان دیالی دنبال می شود.

مطالب مرتبط

امامان زیدی‌های یمن در ایران دفن شده‌اند

عالم زیدی:
المحطوری با بیان اینکه هیچ‌کدام از کتاب‌های زیدیه را نمی‌بینید، مگر اینکه اقوالی از ائمه(ع) ‌در آن‌ها یافت شود، بهترین سند برای رسیدن به آموزه‌های پیامبر(ص) را اهل بیت(ع)‌ دانست.
به گزارش مشرق، مراسم افتتاح کرسی فقه زیدی امروز شنبه، 18 بهمن با حضور آیت‌الله محمدعلی تسخیری،‌ مشاور مقام معظم رهبری در امور جهان اسلام، حجت‌الاسلام احمد مبلغی، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، مرتضی بن زید المحطوری، رئیس مؤسسه بدر یمن و از علمای برجسته این کشور، حجت‌الاسلام ربانی، نماینده اساتید و مسئولان دانشگاه ادیان و مذاهب و جمعی از دیگر از مسئولان و علما در سالن همایش شهید ماموستا شیخ الاسلام در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد.

در این مراسم، مرتضی المحطوری، از علمای برجسته یمن عنوان کرد: با قلبم و جوارحم سخن این دو بزرگوار را فهمیدم. خوشبختم که با شما هستم و شما را می‌بینم. از علمای حاضر قدردانی می‌کنم و خوشحالم که کرسی فقه زیدیه به دست حجت‌الاسلام مبلغی رنگ و بوی عملی گرفت.

وی با ابراز خرسندی از افتتاح کرسی فقه زیدیه در ایران که پرچمدار آن امام خمینی(ره) بودند، گفت: آنچه در اسلام مهم است اصل مسلمان بودن و حاکمیت امام است. در موضوع وحدت، مذهب مهم نیست و این تعبیر را امام(ره) پیش گرفتند و رهبر ادامه دهنده آن هستند و اهتمام ویژه‌ای به این امر دارند.

مذهب زیدی، مذهبی شیعی است

رئیس مؤسسه بدر یمن ضمن تبریک ایام دهه فجر، تبریک دیگری را برای انقلابی که در یمن اتفاق افتاد و وهابیت سرنگون شد، عرض و اظهار کرد: می‌خواهم تأکید کنم که مذهب زیدی، مذهبی شیعی است. مدرسه اهل بیت(ع) است. امام زید فرزند امام سجاد(ع)‌ است و تمام میراثی که امام سجاد(ع) از اجداد خویش به فرزندان خویش آموخته است را این بزرگوار نیز آموخته است. امام زید میراث امامان علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) را آموخته است.

وی عنوان کرد: مذهب ما و مذهب شما یکی است. هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که امام باقر(ع) همچون برادر، پدر و استاد، امام زید را تربیت کرده است. فقه زیدی و شیعی دو بال برای یک جسم هستند.

المحطوری ضمن اشاره به برخی از کتاب‌های مهم زیدی، گفت: شما هیچ کدام از کتاب‌های زیدیه را نمی‌بینید مگر اینکه اقوالی از ائمه(ع) ‌در آن‌ها یافت شود. بهترین سند برای رسیدن به آموزه‌های پیامبر(ص) اهل بیت(ع)‌ هستند.

وی روابط ایران و یمن را روابطی قدیمی و ریشه‌دار در تاریخ دانست و اظهار کرد: بسیاری از ائمه زیدیه در ایران دفن شده‌اند و خواستار تحقق امل و آرزوی وحدت میان مذاهب هستیم.

منبع: ایکنا

مطالب مرتبط

حدود100زن از آلمان به جبهه داعش پیوسته‌اند

یک هفته نامه آلمانی با استناد به محافل امنیتی این کشور ازپیوستن حدود صد زن از آلمان به جبهه تروریست های داعش در مناطق بحرانی عراق و سوریه خبر داد.
به گزارش مشرق، بر اساس گزارش‌های اعلام شده حدود 100 زن از آلمان به گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق پیوسته‌اند.

به گزارش هفته نامه اشپیگل ظاهرا نه تنها مردهایی از آلمان برای شرکت در درگیری ها در عراق و سوریه در جبهه داعش به این مناطق سفر کرده اند بلکه حدود صد زن نیز به این گروه تروریستی پیوسته اند.

هفته نامه اشپیگل روز گذشته این خبر را با استناد به برخی محافل امنیتی نامشخص منتشر کرد. بر این اساس بسیاری از زنان شوهران خود را که می خواهند به جبهه داعش در عراق و سوریه بپیوندند همراهی می کنند. برخی نیز خود به تنهایی برای مبارزه  در جبهه داعش راهی این مناطق بحرانی می شوند.

سازمان های امنیتی در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی مدتهاست درباره سفرهای روزافزون بخصوص جوانان به مناطق بحرانی در خاورمیانه و پیوستن آن ها به گروه تروریستی داعش ابراز نگرانی می کنند.

بر اساس آخرین اطلاعات وزارت کشور آلمان تا به حال حدود 600 نفر از این کشور به مناطق بحرانی سفر کرده اند.

پدیده پیوستن زنان آلمانی به جبهه داعش مسئله جدیدی نیست. روز چهار شنبه دادستان مونیخ یک زن سی ساله را متهم به این مسئله کرد که در سال 2014 همراه با دو دختر خود به سوریه سفر کرده تا در آنجا به عنوان همسر دوم یک جهادی به یک سازمان افراط گرای تروریستی بپیوندد. این زن بعد از حدود پنج ماه به وطن برگشته و دستگیر شد.

بر اساس اطلاعات هفته نامه اشپیگل  و بنا بر اطلاعات محافل امنیتی آلمان اکثر زنانی که برای پیوستن به جبهه داعش به عراق و سوریه سفر می کنند سن بین 16 تا 27 سال دارند.

منبع: تسنیم
پادشاه اردن پس از انتشار فیلم زنده سوزاندن خلبان کشورش به دست تروریست‌های داعش، با خشم بسیار متعهد شد تا آخرین نفس و تا آخرین گلوله به بمباران مواضع داعش ادامه خواهد داد.
به گزارش مشرق، پایگاه خبری بیزینس اینسایدر نوشت: صفحه رسمی کاخ سلطنتی «هاشمیه» در فیس‌بوک تصویری را منتشر کرد که عبدالله دوم، پادشاه و فرمانده سابق نیروهای ویژه اردن را در لباس نظامی نشان می‌داد. همین تصویر هشت ماه پیش نیز در اینستاگرام پادشاه اردن منتشر شده بود.

به این حال دولت امان شایعات مربوط به اینکه پادشاه اردن خود شخصا در حملات هوایی علیه داعش شرکت می‌کند، رد کرده‌ است.

عبدالله دوم به مدت 35 سال در ارتش خدمت کرده است. وی در سال 1980 میلادی وارد آکادمی نظامی ارتش سلطنتی انگلیس در سندهرست شده و تبدیل به خلبان هلی‌کوپتر جنگی «کبری» شد.

انتشار عکس از عبدالله دوم با لباس رزم

اردن علاوه بر حملات هوایی، به مبارزات علیه داعش با استفاده از یگان نیروهای ویژه‌اش کمک خواهد کرد.

یگان نیروهای ویژه اردن تحت عنوان فرماندهی عملیات‌های مشترک ویژه اردن شامل 14 هزار نیرو است و یکی از نیروهای کارآزموده منطقه محسوب می‌شود.

منبع: ایسنا