گروه تاریخ مشرق- 43 سال پیش به دنبال اختلاف نهادهای امنیتی رژیم پهلوی، کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک تشکیل شد تا فعالیتهایی که برای خنثی کردن مبارزات مردم با حکومت صورت می گیرد، تجمیع شود. این کمیته در طول 7 سال فعالیت خود، متولی بازجویی، اخذ اعتراف و نیزشکنجه هزاران تن از مبارزین بود و در این طریق فجایعی بزرگ آفرید. سرانجام درپی بالاگرفتن امواج انقلاب اسلامی، رژیم شاه از سر استیصال، به انحلال این کمیته پرداخت و محل آن نیز در 21 بهمن ماه از سوی مردم انقلابی تصرف گردید.
به گزارش مشرق، چند روز پس از اعتراف روزنامه آمریکایی واشگتنپست روزنامه کویتی «الرأی» در شماره سهشنبه (14 بهمن) خود در گزارشی اقدام به انتشار روایت کامل ترور شهید حاج «عماد مغنیه» کرد که عینا در ذیل میآید.
«الرای» نوشت: روز 12 فوریه 2008 میلادی (23 بهمن 1386) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق میرسد و وارد آپارتمانی میشود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخشهای جهادی حزبالله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزشهای نظامی و هماهنگیهای نظامی بحث و تبادل نظر کنند.
پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک میکند و از حاضران میخواهد، بحث و گفتوگوها و هماهنگیها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانیکه در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفتهاند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاهها و نیروهای امنیتی سوری در محل، تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.
یکی از گویهای آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند.
مسئول نظامی حزبالله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب الله لبنان تماس میگیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند تا در آنجا «سید» حضور یابد و آخرین دیدار و نگاه را به رفیق راهش داشته باشد و او را در پرچم بارگاه امام «حسین» (ع) بپیچد که آن را از کربلای معلی دریافت کرده بود و خبر شهادت مغنیه را به خانوادهاش و دوستانش بدهد.
در واقع شهید مغنیه برخلاف آنچه در این اواخر شایع کردند، نه از رستوران خارج شده بود و نه با همسرش در سوریه دیدار کرده بود، بلکه وی برای حضور در نشستی به دمشق رفته بود که داخل یک مرکز برگزار شد و معروف بود که این مرکز سالهاست که وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دمشق است.
همچنین مغنیه از لبنان وارد سوریه شده بود و مانند همیشه از محافظانش خواسته بود، به یک مرکز نزدیک منطقه «زینبیه» (سلاماللهعلیها) در جنوب دمشق بروند تا او به جایی برود که میبایست بتنهایی و بدون هیچ یک از محافظان امنیتیاش در آن حضور مییافت، چون وی اولین و آخرین نفری بود که میتوانست از خود محافظت و مراقبت کند و با کسی درباره رفت و آمدها و برنامههایش سخن نمیگفت و در خفا و پنهانی انجام دادن کارها تکیه میکرد، به ویژه آنکه چهره وی چندان معروف نبود، اما نمیدانست که رژیم صهیونیستی برنامههای کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از 6 ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونهای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب میکرد، میتوانست مغنیه را در و پیش از تاریخ عملیات تروریستی کفرسوسه ترور کند، آن هم کسی خود در رفت و آمدهایش «شبح» خوانده میشد.
اما زمان عملیات ترور مغنیه – آنگونه که کارشناسان امور حزب الله اعتقاد دارند – به نحوی انتخاب شد تا مصادف با ماه و روز ترور «رفیق الحریری»، نخست وزیر اسبق لبنان باشد که حزب الله متهم به دست داشتن در آن شده است و این تاریخ در واقع هدیهای از سوی دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی که شهید مغنیه را ترور کردند، به گروه 14 مارس عنوان شد، به خصوص آنکه در آن زمان «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا مسئولیت «قلم کردن دست حزب الله» را با مشارکتش با «موساد» در عملیات ترور برعهده گرفته بود و از این اصل معروف تبعیت میکرد که میگفت: «اگر نمیتوانی دشمنت را در میدان جنگ شکست دهی، پس به وسیله عملیات امنیتی پیچیده به قتل برسان» و این همان چیزی است که «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پس از عملیات اخیر «قنیطره» سوریه بر زبان آورد و سید حسن نصرالله نیز پاسخ داد که به این عملیات تروریستی جواب خواهد داد، در حالیکه هر دو به خوبی از زبانی که در قبال یکدیگر به کار میبردند، آگاه بودند.
منابع نزدیک به شهید مغنیه میگویند که «اشتباه مغنیه آن بود که به مرور زمان رفت و آمدهایش در مناطقی که محل تردد وی بود و به خاطر مسئولیتهایی که بر عهده داشت، متعدد بودند، عادی شد، در حالیکه توجه نداشت، وی فرد شماره یک تحت پیگرد در عرصه بین المللی همانند "اسامه بن لادن"، رهبر سابق گروه تروریستی "القاعده" بود».
به گفته این منابع اشتباه دیگر شهید مغنیه آن بود که سوریه را حیات خلوت به شمار آورد که میتواند، در آن به زندگی عادی خود همانند یک فرد عادی ادامه دهد و این دلیل ترور شدن وی در محلی بود که عملیات به اجرا گذاشته شد، در حالیکه رهبران سوریه به وی لزوم حفظ جانب احتیاط و هوشیاری را هشدار داده بودند.
به این ترتیب وی در سوریه خانهای برای خود تهیه کرد که همواره به آن تردد داشت، آرایشگری ثابت داشت که همواره نزد وی میرفت و همچنین محل نشست و گردهمایی که از آن سپاه پاسداران بود و او در آنجا با مسئولان جنبشهای مقاومت فلسطینی و عراقی و غیره دیدار میکرد.
بر همین منوال بود که شهید مغنیه روز 12 فوریه (23 بهمن) از ساختمان خارج شد تا به سمت خودرو «پاژیرو»اش که 25 متر آن طرفتر در پارکینگ روباز ساختمان پارک شده بود، به حرکت درآید که یکباره بمبی منفجر شود که درون گنجهای که در حیاط آن ساختمان گذاشته بود، جاسازی شده بود و با انفجار آن به دلیل وجود ماده «سی 4»، گویهای آهنینی با سرعت 8 هزار و 400 متر در ثانیه به سمت وی پرتاب شود و به وی که در شعاع انفجار تدارک دیده شده برایش قرار داشت، اصابت کند.
منابع مذکور تاکید میکنند که 3 تیم در محل ترور حضور داشتند، تیم رصد و پیگیری، تیم اجراکننده عملیات و تیم بیرون بردن و خارج کردن عوامل از محل. همه این تیمها در نزدیکی محل ترور و در آپارتمانی رو به روی مرکز وابسته به سپاه حضور داشتند.
همچنین در محل ترور هواپیمای بدون سرنشین مدل «هارون» مشاهده شد که از نوع هواپیماهای رادار گریز است و رادارهای سوری توان کشف و شناسایی آن را نداشتند. وظیفه این هواپیما پوشش تیمهای مجری عملیات تروریستی کفرسوسه بود.
غیر از آن دستگاه شنود 8200 ساخت رژیم صهیونیستی برای تحت نظر داشتن و ضبط تمام تماسهای ثابت و همراه و اطلاعات لازم از تمام نیروهای امنیتی و غیر امنیتی در محل حادثه کار گذاشته بود تا حمایت لازم از تیمها را به عمل آورد و بر موفقیت عملیات بیفزاید.
به گفته این منابع رژیم صهیونیستی در شب ترور اقدام به انجام رزمایشی تحریک آمیز مقابل سواحل لبنان و به ویژه مقابل منطقه «صخره الروشه» با قایقهای مجهز به موشکانداز کرد. همچنین یک زیر دریایی صهیونیستی از نوع «دلفین» نیز در آبهای منطقه «خلده» مشاهده و رصد شد، تا حزبالله را مشغول و نگاه آن را از آنچه در سوریه برای آن تدارک دیده شد، منحرف کند و اینکه تمام این تحرکات و اقدامات تنشی در حزب به وجود آوردند که دلیل این اقدامات عجیب رژیم صهیونیستی چیست و همین موجب شد تا به ذهن حزبالله خطور نکند که عملیاتی تروریستی برایش، آن هم از این نوع تدارک دیده شده است.
منابع مذکور تاکید میکنند که این امکان فراهم نشد که دریابیم، چگونه تیمها از محل حادثه خارج شدند، ممکن است، بالگردهایی برای خروج آنها تدارک دیده شده بود که پس از بر زمین نشستن تیمها را جمع کرده و با خود برد، ممکن هم هست که تسهیلات لازم برای خارج کردن تیمها از طریق مرزهای سوریه و اردن به آنها داده شده باشد، اما هرچه هست آنکه با وجود تحقیقات و پیگیریهای انجام شده، با این حال تاکنون کسی از این موضوع اطلاع حاصل نکرده و به آن پی نبرده است.
به گزارش مشرق، کشور یمن و تحولات سیاسی جاری در این کشور نگاه بسیاری از ناظران منطقهای را به خود جلب کرده و موجب شده تا کارشناسان ضمن تحلیل و تفسیر حوادث جاری در این کشور افقهای پیش روی آن را نیز پیشبینی کنند.
در این ارتباط روزنامه لبنانی «الثبات» در مقالهای به قلم «نسیب حطیط»، کارشناس لبنانی امور منطقه تلاش کرده است به این سوال پاسخ دهد که «آیا با قدرت یافتن "جماعت انصار الله" در یمن این کشور به محور مقاومت در منطقه الحاق خواهد شد؟».
الثبات در اینباره مینویسد: تحولات یمن حکایت از تولدی دیگر دارد؛ یمنی که با وجود انقلاب فوریه 2011 میلادی، اگرچه در آن دیکتاتوری همچون «علی عبد الله صالح» سرنگون شد، اما رژیم همچنان به قوت خود باقی ماند و برای حفظ بیش از پیش آن طی این 4 سال آمریکا و عربستان سعودی تلاش کردند، «عبد ربه منصور هادی» را جایگزین صالح کنند تا این کشور همچنان «حیات خلوت» عربستان سعودی باقی بماند و آمریکا همچنان کنترل تنگه استراتژیک و حیاتی «باب المندب» را در دست داشته باشد که مهمترین گذرگاه صادرات نفت عربستان سعودی به دیگر نقاط جهان پس از تنگه هرمز شمرده میشود.
در بیان اهمیت تنگه باب المندب همین بس که گفته شود که حدود 30 درصد نفت جهان از این تنگه عبور میکند و وارد بازارهای جهانی میشود. همچنین سالیانه حدود 21 هزار کشتی و نفتکش از این تنگه عبور میکند.
بنابراین هر طرف یا کشوری که کنترل تنگه باب المندب را در دست داشته باشد، این قدرت را خواهد یافت که دو هدف استراتژیک و اساسی منطقهای و بین المللی را محقق کند که عبارتند از:
1- استفاده از تنگه باب المندب برای مقابله با نبرد کاهش بهای نفت به راه انداخته شده از طرف آمریکا و عربستان سعودی جهت اعمال فشار بر روسیه و ایران و وارد آوردن ضربه به اقتصاد این دو کشور؛ به این طریق که با بستن تنگه هرمز و تنگه باب المندب عبور نفتکشها و صدور نفت از این دو تنگه با بازارهای اقتصادی جهان را محدود کرده و در کنترل گیرد. چنین اقدامی به معنای زانو درآوردن عربستان سعودی است که تنها نقطه قوت و قدرت آن در عرصه منطقهای و بینالمللی تکیه بر صادرات نفت و درآمدهای ناشی از آن است.
2- نقش تنگه باب المندب در مسدود کردن دریای سرخ و قرار دادن بندر «ایلات» رژیم صهیونیستی در محاصره محور مقاومت منطقه. تحقق چنین امری به این معناست که محور مقاومت در منطقه موفق شده تا جبهه جدیدی را به صف خود ملحق کند و به این ترتیب محور مقاومت از لبنان تا سوریه و سپس سرزمینهای اشغالی و از آنجا تا یمن را در بر و دشمن صهیونیستی را در حلقه محاصره خود بگیرد که بازتابی مستقیم بر امنیت آن دارد و تلآویو را واخواهد داشت تا نظامیانش را در تمام جبههها حالت آماده باش درآورد و در چندین جبهه وارد جنگی فرسایشی شود که تحولی استراتژیک در موازنه قوای بین محور مقاومت و محور صهیونیستی – شیوخ عرب ایجاد خواهد کرد.
بازتابهای از دست دادن یمن برای عربستان
اما در عرصه سعودی، از دست دادن یمن برای کشوری همچون عربستان سعودی ضربهای مهلک خواهد بود، به ویژه آنکه عربستان سعودی هم اکنون مرحله حساس و خطرناک پس از مرگ ملک عبد الله و انتقال قدرت به سلمان بن عبد العزیز را سپری میکند و از نزاع بین شاخههای مختلف خاندان سعودی و سالمندی و فرتونی شاهزادگانش رنج میبرد.
عربستان سعودی همواره به کشور یمن به دید «حیات خلوت» خود نگاه کرده است؛ کشوری که در زمان حاکمیت علی عبد الله صالح و امتیاز دهیهایش به آل سعود بخشی از خاک خود را از دست داد و چنان به عربستان وابسته شد که همواره به آن به عنوان بخشی از عربستان نگریسته میشد.
هم اکنون شرایط برای عربستان سعودی کاملا تغییر کرده است. در حالیکه سعودیها از مرزهای عراق خطر «داعش» را پیش روی خود دارند و از بخشهایی از مرزهای یمن با خطر «القاعده» مواجه هستند، هم اکنون نوبت به خطری به نام «جماعت انصار الله» یمن رسیده تا سعودیها بیش از پیش خود در محاصره خطرها و تهدیدات منطقهای ببینند.
یمن و آغاز مرحلهای جدید در تاریخ این کشور
اگر گفته شود که یمن هم اکنون در برابر مرحلهای بسیار حساس و مهم از تاریخ این کشور قرار دارد، سخنی به گزافه گفته نشده است و همین موجب میشود تا سوالات بسیاری درباره افقهای پیش روی این کشور مطرح شود، از جمله اینکه: آیا یمن وحدت خود را حفظ خواهد کرد، یا بر اساس طرح فدرالی تکه تکه و تجزیه خواهد شد؟ آیا تحولات جاری در یمن را باید جنگ داخلی ویرانگر همچون لیبی، سوریه وعراق به شمار آورد؟ آیا انصار الله میتوانند، وحدت سیاسی یمن را حفظ و براساس آن دولت خویش را با ائتلاف با دیگر گروههای سیاسی تشکیل دهند، یا به تنهایی قدرت را در دست خواهند گرفت؟
ریشههای حوادث جاری در یمن
ریشه مشکلات و حوادث جاری در یمن تنها به طرفهای داخلی ختم نمیشود، بلکه دخالتهای خارجی تحت عنوان سازمان ملل و طرح شورای همکاری خلیج فارس و نقشی که آمریکا در حمایت از جریانها و گروههای تروریستی تکفیری و در راس آنها «القاعده» ایفا میکند، همه و همه بر حوادث جاری در یمن تاثیرگذار هستند.
اوضاع جاری در یمن نشان میدهد که این کشور نیز وارد پروندههای منطقهای شده و دستیابی به راه حل در یمن نمیتواند، برکنار از راه حلهای جامع و فراگیر منطقهای و در چارچوب حفظ موازنه قدرت بین روسیه و آمریکا و طرفهای منطقهای مانند ایران و مصر و عربستان سعودی باشد و این توافقات است که آینده نظام در یمن را رقم خواهد زد.
در چنین شرایطی این سوال مطرح میشود که آیا انصار الله میتواند، مدل سیاسی جدیدی متفاوت با آنچه «جماعت اخوان المسلمین» در مصر ارائه داد و قدرت را در دست خود احتکار کرد، ارائه دهد یا باب مشارکت برای تمام طیفها و گروههای سیاسی و مذهبی و منطقهای را جهت تشکیل دولت وحدت ملی را برای تثبیت و تحکیم ثبات در یمن بگشاید.
آنچه در آن تردید نیست، اینکه حفظ وحدت یمن برای مقابله با دخالتهای خارجی و جریان تکفیری و دستاوردهای انقلاب سپتامبر 2014 و جلوگیری از افتادن در دام فتنههای مذهبی و طایفهای و ناکام ساختن طرح آمریکا جهت تشکیل خاورمیانهای جدید امری ضروری و الزامی است.
حطیط نویسنده گزارش در پایان نوشت: بنابراین به نظر میرسد، مردم انقلابی یمن باید از فرصت پیش آمده از مشغول بودن سعودیها و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به امور داخلی خویش و سردر گمی آمریکا در منطقه و ایستادگی و مقاومت محور مقاومت و مشارکت آن در شکل گیری خاورمیانهای جدید به جای مبدل شدن به یک قربانی نهایت استفاده را کنند.
در این مراسم، مرتضی المحطوری، از علمای برجسته یمن عنوان کرد: با قلبم و جوارحم سخن این دو بزرگوار را فهمیدم. خوشبختم که با شما هستم و شما را میبینم. از علمای حاضر قدردانی میکنم و خوشحالم که کرسی فقه زیدیه به دست حجتالاسلام مبلغی رنگ و بوی عملی گرفت.
وی با ابراز خرسندی از افتتاح کرسی فقه زیدیه در ایران که پرچمدار آن امام خمینی(ره) بودند، گفت: آنچه در اسلام مهم است اصل مسلمان بودن و حاکمیت امام است. در موضوع وحدت، مذهب مهم نیست و این تعبیر را امام(ره) پیش گرفتند و رهبر ادامه دهنده آن هستند و اهتمام ویژهای به این امر دارند.
مذهب زیدی، مذهبی شیعی است
رئیس مؤسسه بدر یمن ضمن تبریک ایام دهه فجر، تبریک دیگری را برای انقلابی که در یمن اتفاق افتاد و وهابیت سرنگون شد، عرض و اظهار کرد: میخواهم تأکید کنم که مذهب زیدی، مذهبی شیعی است. مدرسه اهل بیت(ع) است. امام زید فرزند امام سجاد(ع) است و تمام میراثی که امام سجاد(ع) از اجداد خویش به فرزندان خویش آموخته است را این بزرگوار نیز آموخته است. امام زید میراث امامان علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) را آموخته است.
وی عنوان کرد: مذهب ما و مذهب شما یکی است. هیچ کس نمیتواند انکار کند که امام باقر(ع) همچون برادر، پدر و استاد، امام زید را تربیت کرده است. فقه زیدی و شیعی دو بال برای یک جسم هستند.
المحطوری ضمن اشاره به برخی از کتابهای مهم زیدی، گفت: شما هیچ کدام از کتابهای زیدیه را نمیبینید مگر اینکه اقوالی از ائمه(ع) در آنها یافت شود. بهترین سند برای رسیدن به آموزههای پیامبر(ص) اهل بیت(ع) هستند.
وی روابط ایران و یمن را روابطی قدیمی و ریشهدار در تاریخ دانست و اظهار کرد: بسیاری از ائمه زیدیه در ایران دفن شدهاند و خواستار تحقق امل و آرزوی وحدت میان مذاهب هستیم.
منبع: ایکنا
به گزارش هفته نامه اشپیگل ظاهرا نه تنها مردهایی از آلمان برای شرکت در درگیری ها در عراق و سوریه در جبهه داعش به این مناطق سفر کرده اند بلکه حدود صد زن نیز به این گروه تروریستی پیوسته اند.
هفته نامه اشپیگل روز گذشته این خبر را با استناد به برخی محافل امنیتی نامشخص منتشر کرد. بر این اساس بسیاری از زنان شوهران خود را که می خواهند به جبهه داعش در عراق و سوریه بپیوندند همراهی می کنند. برخی نیز خود به تنهایی برای مبارزه در جبهه داعش راهی این مناطق بحرانی می شوند.
سازمان های امنیتی در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی مدتهاست درباره سفرهای روزافزون بخصوص جوانان به مناطق بحرانی در خاورمیانه و پیوستن آن ها به گروه تروریستی داعش ابراز نگرانی می کنند.
بر اساس آخرین اطلاعات وزارت کشور آلمان تا به حال حدود 600 نفر از این کشور به مناطق بحرانی سفر کرده اند.
پدیده پیوستن زنان آلمانی به جبهه داعش مسئله جدیدی نیست. روز چهار شنبه دادستان مونیخ یک زن سی ساله را متهم به این مسئله کرد که در سال 2014 همراه با دو دختر خود به سوریه سفر کرده تا در آنجا به عنوان همسر دوم یک جهادی به یک سازمان افراط گرای تروریستی بپیوندد. این زن بعد از حدود پنج ماه به وطن برگشته و دستگیر شد.
بر اساس اطلاعات هفته نامه اشپیگل و بنا بر اطلاعات محافل امنیتی آلمان اکثر زنانی که برای پیوستن به جبهه داعش به عراق و سوریه سفر می کنند سن بین 16 تا 27 سال دارند.
به این حال دولت امان شایعات مربوط به اینکه پادشاه اردن خود شخصا در حملات هوایی علیه داعش شرکت میکند، رد کرده است.
عبدالله دوم به مدت 35 سال در ارتش خدمت کرده است. وی در سال 1980 میلادی وارد آکادمی نظامی ارتش سلطنتی انگلیس در سندهرست شده و تبدیل به خلبان هلیکوپتر جنگی «کبری» شد.
اردن علاوه بر حملات هوایی، به مبارزات علیه داعش با استفاده از یگان نیروهای ویژهاش کمک خواهد کرد.
یگان نیروهای ویژه اردن تحت عنوان فرماندهی عملیاتهای مشترک ویژه اردن شامل 14 هزار نیرو است و یکی از نیروهای کارآزموده منطقه محسوب میشود.