در قرن نهم هجری مطابق با قرن پانزدهم میلادی، فردی به نام مانع احسایی(جد اول خاندان آلسعود) از قبیلهی یهودی عنیزه، زمینی را در نجد عربستان به دست آورد که پس از او نوهی پسریاش به نام موسی با جنگ و کشتار و غارت، املاک بسیاری را بر آن افزود. ابراهیم موسی یا ابراهیم موشه پسر موسی نقش مهمی در شکلگیری آل سعود داشت که نوهاش به نام مقرن سعود، رأس این خاندان به شمار میآید. مردخای ابراهیم موشه و فرزندانش با تغییر نام و انتخاب اسامی عربی، خود را در میان مسلمانان جا زدند. ناصر السعید، نویسندهی سرشناس عربستانی نیز در کتاب «تاریخ آلسعود» که در دههی هفتاد میلادی به رشتهی تحریر در آمد مینویسد:
«نام جد یهودی آل سعود که مسلمان شد، مُردخای بن ابراهیم بن موسی از یهودیان بصره بود» (خاندان سعودی را بشناسیم؛ ناصرالسعید، ابومیثم، موسسهی انتشارات فراهانی، تابستان 1367، ص 26- صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علماء السّنه فی الوهابیه).
وی همچنین مینویسد: «پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب یک یهودی به نام شولمان قرقوزی بود که از ترکیه به حجاز مهاجرت کرده بود» (منبع پیشین؛ ص 33).
«الیاس بن مقرن الیاهو، خاخام یهودیان نجران با شاه سعودی هم عصرش، عبدالعزیز بن عبدالرحمن همتبار بوده و نسل هر دو به مقرن پسر مردخای میرسد»(صفحه عن آل سعود الوهّابیین وآراء علماء السنة فی الوهّابیّه؛ السید مرتضی الرضوی، چاپ بیروت، صفحات 99 تا 103، به نقل از کتاب تاریخ آل سعود).
یهودی بودن شاخهای از فرزندان مردخای نشان میدهد که اسلام آوردن او ظاهری بوده است. برخی از قصاید عربی سروده شده در شبه جزیرهی عربستان که از دو سه سدهی گذشته تا به امروز باقی ماندهاند نیز به یهودی بودن آل سعود اشاره کردهاند.
یکی از افرادی که به این نسب در اشعار خود اشاره میکند، شاعر معروفِ نجدی، «حمیدان الشویعر»(متوفای ۱۱۸۰ هـ. ق). است که اشعار وطن دوستانهاش بسیار معروف است(پیشین؛ ص104).
السعید با بررسی شجره نامهی آل سعود اثبات میکند که اصل این خاندان به یهودیان سرزمین حجاز و مدینه باز میگردد. وی در ادامه، چگونگی حمایت یهودیان از جنبش محمد بن عبدالوهاب را شرح میدهد. وی سپس مراحل قرار گرفتن رهبری دینی در دست محمد بن عبدالوهاب و در کنار آن، واگذاری رهبری سیاسی عربستان سعودی به آل سعود که توسط یهودیان طراحی و اجرا شد را توضیح میدهد. ملک فیصل، شاهزادهی سعودی در فصلی از کتاب خاطراتش مینویسد:
«ما و یهود پسر عمو هستیم، لذا راضی نشدیم آنگونه که برخی میخواستند آنها را در دریا غرق کنیم، بلکه میخواهیم با آنها در فضای صلح و امنیت زندگی کنیم»- صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علماء السّنه فی الوهابیه*.
ناصر السعید در کتاب خود همچنین به ارتباط محرمانه و نزدیک آل سعود و بن گوریون، بنیانگذار رژیم اسرائیل اشاره میکند. وی مینویسد: «عبدالعزیزبن عبدالرحمن(بنیانگذار دورهی جدید سلطنت آل سعود) در سال 1915 به سرپرسی کاکس نمایندهی انگلستان در خاورمیانه کتباً تعهد داده است که خاک فلسطین را به یهودیان میبخشد!» -پیشین؛ ص 74).
در سند فوق که برای اولین بار در مجله کویتی العربی در شوال سال 1329 موافق با 1972 میلادی منتشر شده، سلطان عبدالعزیز مینویسد:
«من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل الفیصل آل سعود هزاران بار نزد سرپرسی کوکس نمایندهی بریتانیا اقرار و اعتراف کردهام که مخالفتی با دادن فلسطین به یهودیان بینوا یا حتی غیر یهودیان ندارم و در اینباره هیچگاه از فرمان آنها تا قیام قیامت تخطی نخواهم کرد».
*لازم به ذکر است که فهد بن عبدالعزیز در اکتبر 1981، طی طرحی هشت مادهای خواهان به رسمیت شناخته شدن موجودیت رژیم اسرائیل در جهان اسلام شد.
به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی مجدداً در طرحی دیگر(در سال 1999)از سوی دیگر امیرعبداله ارائه گردید.
عربستان همچنین در برابر اشغال دو جزیرهی تیران و صنافیر توسط رژیم صهیونیستی از سال 1967 سکوت اختیار کرده است. این جزایر با اشراف بر ورودی خلیج عقبه و بندر ایلات دارای موقعیت استراتژیکی حساسی برای کشتیرانی رژیم صهیونیستی هستند. ضمناً عربستان سعودی از بندر ینبع نفت ارزان قیمت به فلسطین اشغالی صادر میکند. در پی ناآرامیهای اخیر در خاورمیانهی عربی، روزنامهی یدیعوت آحارنوت که معمولاً دیدگاههای دولت صهیونیستی را بیان میکند، به عربستان سعودی پیشنهاد اتحاد استراتژیک داد.
وایزمن، یکی از دیگر بنیانگذاران رژیم اسرائیل از قول چرچیل میگوید:
«نخستین طرح بریتانیا تأسیس موجودیت سعودی و دومین طرح تشکیل و تأسیس موجودیت صهیونیستی به وسیلهی بریتانیاست».
برآیند جنگ جهانی اول، تأسیس دولت آل سعود و برآیند جنگ جهانی دوم، تأسیس دولت اسرائیل در سال 1948 بود. حاکمیت آل سعود و وهابیون در سرزمین وحی که زمینههایش از دو قرن پیش توسط هامفری و ابن عبدالوهاب چیده شده بود ، در بحبوحهی جنگ جهانی اول توسط توماس ادوارد لارنس، جاسوس نظامی ارتش انگلیس عملی گردید.
لارنس همراهی فیصل(از سرکردگان آل سعود) را جذب کرده و او را وادار به همکاری با ژنرال ادموند آلنبی، فرماندهی نیروهای انگلیسی در خاورمیانه در هدایت شورش عربها علیه ترکهای عثمانی با وعدهی برپایی امپراتوری عرب نمود. اسناد منتشرهی وزارت امور خارجهی انگلیس در سال ۲۰۰۰ نشان میدهد که لارنس عامل شبکهی جاسوسی صهیونیزم بین المللی بوده است. در این اسناد آمده که رونالد استورس یهودی، لارنس را با شبکهی جاسوسی نیلی به ریاست آرونسون مرتبط کرد که در تاریخ معاصر از معروفترین شبکههای صهیونیستی به شمار آمده است.
سر مارتین گیلبرت، مورخ یهودی انگلیسیتبار و کارشناس معروف در خصوص مسائل اسرائیل در گفتگو با روزنامهی جروزلم پست میگوید:
بررسی برخی یادداشتهای لارنس که در مرکز اسناد و اوراق ملّی انگلیس موجود است، نشان میدهد او از خواست صهیونیستها حمایت میکرده است. به طور مثال لارنس که در سال ۱۹۲۰ برای وینستون چرچیل کار میکرد، به صراحت اعلام داشت که باید اراضی فلسطینی از کرانههای دریای مدیترانه تا رود اردن تحت عنوان سرزمین ملّی یهودیان به رسمیت شناخته شود.
وینستون چرچیل در سال 1945 پس از کنفرانس یالته با عبدالعزیز ملاقات نمود و به او گفت: «برای من شرافت بزرگ و سرور فوق سرور است که با مردی ملاقات نمودهام که حق بزرگی بر گردن من دارد. او دوست صدیقی در گرفتاریها و سختیهاست و اگر او نبود، یهود به کمترین حق خود نمیرسید».
این گفته چرچیل که: «من یک صهیونیست متعصب هستم و بدان افتخار میکنم» بیانگر اوج سرسپردگی وی به صهیونیزم بین المللی است. خاندان چرچیل درتاریخ بریتانیا بسیار بدنام است. به قول گلادستون: «هیچ چرچیلی از خاندان جان مارلبورو برنخاست که به اخلاق یا اصول پایبند باشد».
وینستون چرچیل پسر لرد راندولف چرچیل از کارگزاران سرشناس لرد ناتانیل روچیلد بود. «عبدالعزیز که از سال 1902 تا 1953 حکومت را در دست داشت زمانی به سنت جان فیلبی، رابط وزارت امور خارجهی بریتانیا گفته بود که او مسیحیان را برتر از مسلمانان غیروهابی میداند. او توضیح داده بود که مسیحیان بر اساس دین خود عمل میکنند، اما مسلمانانی که از استنباط وهابیان دربارهی توحید پیروی نمیکنند به گناه شرک آلودهاند(!)»
- Elizabeth Monroe, Philby of Arabia, London,1973,pp.69-70
*عبدالعزیز سعودی در سال 1935 به جرگهی شهسواران طریقت باث (Order of the Bath) پیوست (وهابیگری؛ دکتر حامد الگار، ترجمهی احمد نمایی، مؤسسهی چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی).
بنا بر وصیت عبدالعزیز، پادشاهی سعودی میباید همواره از آنِ پسر بزرگ وی باشد و از برادر به برادر منتقل گردد. پسران وی که به ترتیب وارث پادشاهی شدند: سعود، فیصل، خالد، فهد، و پادشاه کنونی عبداله است. با توجه به اینکه پسران باقیمانده از عبدالعزیز همگی در سن کهولت هستند، ممکن است مدعیانی در لایههای دوم و سوم خاندان به سوی تخت قدرت خیز بردارند.
عبدالعزیز سی همسر (اعلام شده) داشته است و تعداد شاهزادههای سعودی به علت تکاثر نسلها به شش هزار شاهزاده میرسد که از سه نسل مختلفند و هر یک در ائتلافهای گوناگون در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند.
تحلیلگران بروز بحران جدّی در نظام سعودی را پس از مرگ عبداله پیشبینی میکنند. شاهزاده طلال بن عبد العزیز، یکی از اعضای برجستهی خانوادهی سلطنتی عربستان تصریح کرده است که سرنوشت این کشور پس از ملک عبداله تاریک و سیاه خواهد بود.
*لازم به ذکر است که السعید پس از چاپ و انتشار کتابش، در لبنان ربوده شده و پس از انتقال به عربستان در حوض اسید افکنده گردید.
دفتر پادشاهی عربستان در بیانیهای از وخامت حال "ملک عبدالله " که در اواسط دهه هشتاد از عمر خود به سر میبرد ، خبر داد و اعلام کرد که پادشاه بنا به توصیه پزشکان به استراحت نیاز دارد.
به گزارش فارس، خبرگزاری عربستان (واس) در بیانیهای به نقل از دفتر پادشاهی عربستان گزارش داد که ملک عبدالله ناخوش است و به دلیل ابتلا به بیماری دیسک از درد کمر رنج میبرد و پزشکان در چارچوب برنامه درمانی وی توصیه کردند که پادشاه باید استراحت کند.
ملک عبدالله 86 یا 87 ساله که از سال 2005 سلطنت پادشاهی عربستان را برعهده گرفته است از کهولت سن رنج میبرد و با توجه به این امر احتمال تغییر رهبری عربستان در آینده نزدیک بعید نیست.
بیانیه دفتر پادشاهی عربستان در واپسین ساعات شب گذشته اعلام شد و این در حالی است که نزدیک به دو میلیون و نیم نفر از مسلمانان برای ادای فریضه حج در مکه مکرمه و مدینه منوره به سر میبرند.
نزاع بر سر تقسیم قدرت به عنوان مسئله ای دیرینه در خاندان پادشاهی عربستان سعودی، همواره سلطنت سعودیها را به چالش طلبیده است. بطوریکه در صورت وقوع بحران پادشاهی در عربستان ، دربار سعودی به عنوان اصلیترین کانون بحران ساز در خاورمیانه سلطه مطلق خود را بر ریاض از دست خواهد داد.
خاندان آل سعود از سال 1932 میلادی بر عربستان حکمرانی میکنند. ملک عبدالعزیز، اولین پادشاه عربستان منشوری دارد که به نام منشور عبدالعزیز معروف است . در این منشور آمده است: « تا زمانی که پسران من زندهاند قدرت به نوههایم نخواهد رسید.» از این حیث برخلاف نظامهای سلطنتی دیگر که قدرت از پدر به پسر میرسد ، درخاندان سعودی قدرت به برادران پادشاه انتقال مییابد و به همین علت است که در این کشور قبیلهای، شاهزادهها با پادشاهان سعودی اختلاف سنی زیادی ندارند. بنابراین بافت قدرت در عربستان سعودی پیچیده است و این پیچیدگی همواره هوس رسیدن شاهزادگان سعودی به قدرت را تشدید کرده است.
طی دو ساله اخیر که شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند و امیدی به بقای وی نیست، مساله جانشینی ملک عبدالله که در اواسط دهه هشتاد عمر خود به سر میبرد و رقابت میان شاهزادگان سعودی بر سر جانشینی وی، حکومت پادشاهی سعودی را با دورهای از تغییر و تحولات در سطح رهبریاش مواجه می سازد.
بنا به گفته منابع نزدیک به دیوان پادشاهی عربستان، «ملک عبدالله» از امیر «نایف بن عبدالعزیز» وزیر کشور حمایت کرده و به صورت غیر رسمی وی را به جای «امیر سلطان» ولیعهد بیمار عربستان تعیین کرده است.
ملک عبدالله که فاقد برادر تنی است از برادران ناتنی خود که مدعی پادشاهی هستند (جناح سدیریها) احساس خطر کرده است و به همین منظور روابط نزدیک و گستردهای با برخی برادران ناتنی ، برادر زادهها و خواهرزادههایش برقرار کرده است. وی همچنین شبکهای مهم از روابط با شیوخ، جناحهای دینی و روسای قبایل و بافتهای تکنوکرات و دیگر مذاهب ایجاد نموده است. در این راستا است که «ملک عبدالله» با هدف تقویت جناح خود، از «امیر نایف» که شخصیتی دینی و تکنوکرات است حمایت کرده است. بطوریکه در 27 مارس 2009 آژانس خبری رسمی سعودی در یک خبر کوتاه و شگفت انگیز، انتصاب «امیر نایف» وزیر کشور عربستان را به عنوان معاون دوم ملک عبدالله اعلام کرد. این مسئله از آن نشان دارد که «ملک عبدالله» بدلیل کهولت سن برای آرام نگه داشتن حکومت خود از تلاطم جنگ قدرت بر سر جانشینی ولیعهدی و حتی پادشاهی در خاندان سعودی، با انتصاب غیررسمی «نایف بن عبدالعزیز» به جای «امیر سلطان» ولیعهد بیمار عربستان ، گام برداشته است.
بنا به گفته منابع امنیتی عربستان، "بندر بن سلطان "، برادر زاده ملک عبدالله و رئیس سابق شورای امنیت ملی عربستان که مدتها است در هیچ رسانه ملی حاضر نشده و تقریبا یک ماه پیش از سفر طولانی مدت خود به مغرب به ریاض بازگشته است، دو سال پیش با تحریک دویست نفر از عناصر وابسته به سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی سعودی علیه حکومت ملک عبدالله قصد انجام کودتا را داشت.کودتای بندر بن سلطان در حالی صورت گرفت که پدرش " امیر سلطان بن عبدالعزیز " با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند و نمیتواند به مسئولیتهای خود به عنوان ولیعهد رسیدگی کند و ملک عبدالله پادشاه فعلی عربستان هم هر چند از نظر جسمی سالمتر از امیر سلطان به نظر می رسد، اما او نیز از بیماری قلب و کهولت سن (86 سالگی ) رنج می برد .
بندر بن سلطان در صدد بود تا با انجام کودتا ، راه رسیدن پدرش را به پادشاهی هموار نماید. تا پس از مدت کوتاهی با از میان رفتن وی بدلیل بیماری صعب العلاجش،خود زمام حکومت را به دست گیردکه در نهایت نقشه اش ،نقش بر آب شد.
کودتای بندر بن سلطان این مسئله را در صحنه سیاسی حکومت پادشاهی عربستان تداعی می کند که در آینده نیز هیچ کس نمیتواند تضمین کند که شاهزادگان سعودی که فعلا علی الظاهر مهر سکوت برلب زدهاند اقدامی علیه پادشاه و ولیعهد بیمار فعلی کشور خود انجام ندهند یا حداقل پس از مرگ آنها ریاض را به صحنه تاخت و تاز قدرت تبدیل نکنند.
امام صادق علیه السلام:
آنگاه که مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشینى او نسبت به هیچکس به توافق نمى رسند و این جریان تا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى یابد، عمر سلطنت هاى چندین ساله بسر آمده ، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندین روزه فرا مى رسد. ابوبصیر مى گوید: پرسیدم : آیا این وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.و این درگیرى بعد از کشته شدن این پادشاه (عبدالله ) منجر به کشمکش بین قبیله هاى حجاز مى شود. ( بحار 52 ص 210 و 240 )
----در حدیثی دیگر امام صادق فرمودند: هر کس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند، من ظهور را برای او تضمین می کنم.(بحارالانوار ج 52 ص 210-240)
---در حدیثی دیگر بدین مضمون روایت شده که عربستان پادشاهی خواهد داشت که نام او ، نام یک حیوان است و پادشاه بعدی که برادر اوست عبدالله نام دارد و بعد از عبدالله ظهور خواهد بود.....(توضیح اینکه فهد در زبان و ادبیات عرب بمعنای یوزپلنگ است)
امام صادق (ع) :
آنگاه که مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشینى او نسبت به هیچکس به توافق نمى رسند و این جریان تا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى یابد، عمر سلطنت هاى چندین ساله بسر آمده ، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندین روزه فرا مى رسد. ابوبصیر مى گوید: پرسیدم : آیا این وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.و این درگیرى بعد از کشته شدن این پادشاه (عبدالله ) منجر به کشمکش بین قبیله هاى حجاز مى شود. ( بحار 52 ص 210 و 240)
----در حدیثی دیگر امام صادق فرمودند: هر کس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند، من ظهور را برای او تضمین می کنم.(بحارالانوار ج 52 ص 210-240)
---در حدیثی دیگر بدین مضمون روایت شده که عربستان پادشاهی خواهد داشت که نام او ، نام یک حیوان است و پادشاه بعدی که برادر اوست عبدالله نام دارد و بعد از عبدالله ظهور خواهد بود.....(توضیح اینکه فهد در زبان و ادبیات عرب بمعنای یوزپلنگ است)
جنگ قدرت در خاندان سعودی
مرکز مطالعات خاور دور واشنگتن در مقالهای به بررسی بازگشت "بندر بن سلطان " به ریاض و تاثیر آن در جنگ قدرت در خاندان سعودی پرداخته است و از وی به عنوان بازیگر اصلی در عرصه سیاسی عربستان سعودی یاد کرده است.
به گزارش فارس، پایگاه خبری شفاف الشرق الاوسط در گزارشی به قلم، "سیمون هندرسون " از مسئولان مرکز مطالعات خاور دور واشنگتن، به بررسی ابعاد بازگشت "بندربن سلطان " به عربستان میپردازد و معتقد است این اقدام، با هدف پرداختن به مسائل جانشینی پادشاهی عربستان صورت گرفته است.
وی در این مقاله نوشته است: بیش از 20 سال شاهزاده بندر بن سلطان، مرد شماره یک ریاض در واشنگتن بود؛ وی از سال 1983 تا سال 2005، سفیر عربستان در آمریکا بود تا جائیکه به دلیل روابط نزدیک با خانواده بوش "بندر بوش " نامیده شد. وی پس از ترک واشنگتن طی ماجرایی که به سقوط سیاسی شباهت داشت، به عربستان بازگشت تا ریاست "شورای امنیت ملی " که فقط اسما تأسیس شده بود را برعهده بگیرد، اما هنوز نقش وی مشخص نبود. بندر هر چند وقت یکبار بازدیدهای فوری از ایالات متحده انجام میدهد چرا که ملک عبدالله، برای ارتباط با کاخ سفید، بندر را بر جانشین وی "ترکی الفیصل " ترجیح میداد؛ مسئلهای که فیصل را ناچارا وادار به استعفا کرد.
پس از آن از سال 2008، بندر از انظار پنهان شد و هنوز علت مفقود شدن وی طی آن دوره مشخص نیست، البته باید توجه داشت که تعداد دشمنان وی بویژه در داخل خاندان حاکم سعودی به علت ارتباطات قوی و فعالیت زیاد وی با همپیمان اصلی این کشور افزایش یافته بود.
نویسنده در ادامه آورده است: ناپدید شدن بندر در زمان خود، "تئوری توطئه " را در اذهان زنده کرد و گزارشهایی منتشر شده که وی مغز متفکر فعالیتهای القاعده در عراق بوده و تأمین مالی گروههای سنی وابسته به القاعدة در لبنان را با هدف تضعیف حزبالله بر عهده داشته است.
بر اساس گزارش آکادمی واشنگتن مهم آن است که بندر بازگشته و خبرگزاری رسمی عربستان در خبری کوتاه که اعلام کرد شاهزاده "مقرن بن عبدالعزیز " رئیس اطلاعات عربستان در فرودگاه از بندر استقبال کرده است.
در مراسم استقبال از بندر، شمار زیادی از شخصیتهای مؤثر در عرصه سیاسی عربستان حضور داشتند. "خالد بن سلطان " معاون وزیر دفاع و نیروهای هوایی و بازرس کل امور نظامی، شاهزاده "محمد بن نایف " معاون وزیر کشور در امور امنیتی، شاهزاده "عبدالعزیز بن فهد " وزیر مشاور، عضو شورای وزیران و رئیس دیوان ریاست شورای وزیران، شاهزاده "فیصل بن خالد بن سلطان "، مشاور ولی عهد، شاهزاده "سلمان بن سلطان " معاون دبیر کل شورای امنیت ملی از جمله این افراد بودند. این خبرگزاری رسمی همچنین اعلام کرد شماری از "شاهزادگان ارشد " در استقبال از شاهزاده بندر حضور داشتند.
به اعتقاد نویسنده، تمامی اینها یک استقبال غیر معمول از شاهزاده بندر است و بنا بر تمامی معیارها از جمله معیارهای سعودی، این استقبال یک استقبال استثنائی بوده است چرا که در آن، یکی از عموهای بندر، یک برادر و سه تن از فرزندانش و یک نفر از برادرزادههایش حضور داشتند و اینها جدای از "شاهزادگان ارشدی " است که خبرگزاری از اعلام اسامی آنان امتناع ورزید. خبرگزاری رسمی سعودی تنها به خبر بازگشت بندر "از خارج " بدون هیچ شرح و تفصیلی کفایت کرد. تصویری از این استقبال منتشر نشده و بنا بر برخی اظهارات، بندر نسبت به گذشته بسیار ضعیفتر شده است.
نویسنده در ادامه مقاله خود نسبت به دلایل بازگشت بندر به عربستان مینویسد: از هشدار زیر شروع میکنیم: یک ضربالمثل قدیمی میگوید، «آنانکه میدانند در عربستان چه خبر است سخنی نمیگویند و آنانکه سخن میگویند نمیدانند در این کشور چه میگذرد.» این ضربالمثل غالبا از سوی افراد مرتبط با خاندان سعودی به منظور ضعیف نشان دادن گزارشهای غیرمرتبط با خاندان سعودی به کار میرود؛ لذا تحلیلگران بر این باورند که شناخت ما از سیاستهای مرموز عربستان هرگز به سطح مطلوب و موردنظر نخواهد رسید.
شاهزاده بندر چندین سال است از بیماری رنج میبرد و به تازگی در بیمارستان "جان هابکینز " واقع در "بالتیمور " تحت دو عمل جراحی قرار گرفته است؛ رایجترین دلیل مطرح شده برای بازگشت وی، آن است که پس از گذراندن دوران نقاهت خود در مراکش جایی که پدرش شاهزاده سلطان به سر میبرد، به عربستان بازگشته است. این احتمال وجود دارد که شاهزاده بندر از درد ناحیه کمر خود رنج میبرد؛ از طرفی شرح حال ارائه شده از او طی سالهای اخیر از مشکل اعتیاد به الکل و افسردگی سخن میگوید. "دیوید ب.اوتاوای " نویسنده کتاب "فرستاده شاه " اظهار داشته که بندر از نوشیدن الکل سیر نمیشود و "ویلیام سمبسون " دوست پیشین او در کتاب "شاهزاده: داستان یکی از اسرارآمیزترین شاهزادگان " نیمه دهه 90 را "نخستین دوره افسردگی کامل " بندر میداند.
این مقاله میافزاید: با این وجود بازگشت بندر به عربستان معنایی بیش از بهبود وضع سلامتی وی دارد. بنا بر اطلاعات رسیده از نزدیکان خانواده سلطنتی، بازگشت بندر به مسائل داخلی خانواده سعودی و مسئله اختلاف برانگیز ولیعهدی مربوط میشود؛ چه کسی پس از ملک عبدالله، پادشاهی را به دست میگیرد؟ و چه کسی جانشین پادشاه آینده خواهد بود؟ گفته میشود استعداد بندر در یافتن راه حل، خانواده سلطنتی را به نادیده گرفتن شهرت وی در تصمیم گیری به سود منافع خود و نادیده گرفتن احترام نسبت به تعدادی از عموهایش وادار کرده است.
بر اساس این گزارش، با وجود ترمیم ظاهری اوضاع عربستان، خانواده سلطنتی هماکنون درگیر تحولات ناشی از مسئله جانشینی هستند. ملک عبدالله 87 ساله شده در حالیکه برادرش شاهزاده سلطان 86 ساله است و این بدان معنی است که شاهزاده سلطان هنوز امکان جانشینی را دارد، ولی عملا توان اداره مسائل مملکتی را ندارد. بعد از وی شاهزاده امیر نایف 77 ساله قرار دارد؛ نایف وزیر کشور عربستان است که به دلیل سخنانش مبنی بر نقش داشتن یهودیان در حوادث 11 سپتامبر، در غرب شهرت دارد.
اما نگرانیها به سطح شاهزادگان ارشد رسیده و پوشیده نیست که عبدالله و 19 شاهزاده باقیمانده از فرزندان شاه عبدالعزیز، مؤسس عربستان جدید که در سال 1953 فوت کرد، یا مسنتر شدهاند و یا تجربه پیشبرد امور مملکتی در آینده را ندارند، لذا ناچارند جانشینی را به فرزندانشان یعنی نوههای عبدالعزیز منتقل کنند. در اینجا سؤال مهمی مطرح میشود: کدام شاخه خانواده سعودی از مبارزه برای جانشینی پیروز بیرون خواهد آمد؟
بنا بر گزارشهای رسیده از منابع وابسته به خاندان سلطنتی، این معامله ویژگیها و خصوصیاتی دارد. سلسله حوادث واضح و روشن نیست اما ممکن است به زودی تغییراتی رخ دهد. اول از همه اینکه شاهزاده "سلطان بن عبد العزیز " از منصب دائم خود بعنوان وزیر دفاع انصراف خواهد داد و به نفع فرزندش "خالد بن سلطان " برادر بندر، از این پست کنارهگیری میکند؛ خالد بن سلطان در حال حاضر، معاون وزیر دفاع است، وی پیش از این در سال 1991، فرمانده نیروهای عرب در جریان جنگ آزادسازی کویت بود. بندر توان بالایی دارد ولی سابقه نظامی وی که چند ماه پیش در جریان فرماندهی نیروهای نظامی در جنگ علیه حوثیها واقع در منطقه مرزی با یمن مرتکب برخی اشتباهات تاکتیکی شد، سابقه ضعیفی است. با این وجود، اطرافیان شاهزاده سلطان اصرار دارند که خالد، جانشین پدر که تقریبا زمینگیر شده است، بشود.
بر اساس گزارش مرکز مطالعات خاور دور تغییر دوم در آستانه بازنشستگی شاهزاده "سعود الفیصل " 69 ساله از پست وزارت امور خارجه رخ خواهد داد. وی به گرایشهای ناسونالیسم عربی خود شهرت دارد و بنا بر یک سند رسمی انگلیسی " فردی بسیار باهوش است اما نه تا اندازهای که خودش باور دارد ". فیصل از بیماری "پارکینسون " و درد در ناحیه کمر رنج میبرد و در برخی تصاویر گویی در حالت احتضار به سر میبرد.
منابع میگویند، از آنجا که منصب وزارت خارجه بنا بر یک سنت فئودالیستی، در خانواده فیصل باقی مانده، پست وزارت امور خارجه به برادر کوچکتر وی "ترکی الفیصل " 65 ساله، واگذار خواهد شد. ترکی الفیصل، سالها ریاست اطلاعات عربستان را برعهده داشت تا اینکه 10 روز پیش از حملات 11 سپتامبر از این منصب برکنار و از آن پس با موفقیت سفیر عربستان در انگلستان شد، وی پیش از سفارت انگلیس، طی دورهای ناموفق سفیر این کشور در واشنگتن بود. به مدد استعداد فکری و روابط بینالمللی ترکی فیصل در آینده بار دیگر خانواده سلطنتی وی را مورد توجه خود قرار خواهد داد.
به اعتقاد مرکز واشنگتن تغییر گارد و نیز منصب پادشاهی به طول خواهد انجامید و اعتقاد بر این است که امیر خالد 69 ساله، برادر سعود و ترکی فیصل پادشاه آینده عربستان خواهد شد. خالد فیصل، شاعر، نقاش ماهر و دوست شاهزاده چارلز، ولیعهد انگلستان است. وی پیش از فرمانداری مکه، فرماندار منطقه کوهستانی و بیثبات "عسیر " بود؛ مسئله مهمتر از زاویه سیاسی، آن است که خالد مورد احترام جناحهای مختلف خانواده سلطنتی بوده و قدرت آن را دارد که با اراده و محکم، مملکت را به پیش برد.
به مانند هر سناریوی دیگر، برخی رشتههای بافته نشده در سناریوی عربستان سعودی وجود دارد. انتظار میرود، "نایف بن عبد العزیز " پس از فوت شاهزاده سلطان و حتی پیش از آن بعنوان ولیعهد معرفی شود، اما گفته میشود که وی هنوز از بیماری سرطان رنج میبرد که این مسئله میتواند به معنای نرسیدن وی به منصب پادشاهی باشد؛ از طرفی برادر وی، شاهزاده سلمان 74 ساله که فرماندار ریاض است و به اعتقاد بسیاری از سفرای خارجی، کاندید برتر دستیابی به پادشاهی عربستان میباشد از بیماری قلبی رنج میبرد که این بیماری نیز وی را برای اداره حکومت ناتوان میسازد.
نویسنده در پایان گزارش خود به این مطلب اشاره دارد که هنوز نقشی که بندر آن را بازی خواهد کرد، معلوم نیست؛ وی به علت اینکه فرزند کنیزی در دربار پدرش بوده است، شاخصهای ضروری و لازم برای پادشاهی را ندارد ولی به دلیل ازدواج با یکی از دختران فیصل و روابط با واشنگتن، این امکان وجود دارد که متحدی مهم برای هر یک از پادشاهان آینده عربستان باشد. در میان انبوه شایعات و کنایهها، واقعیتی عینی وجود دارد که مورد توافق آگاهان است: بندر بار دیگر، به یک بازیگر اصلی در عرصه سیاسی عربستان سعودی تبدیل شده است.