اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

چکیده اندیشه های دکترتیجانی۳

فصل ششم وهابیت

وهابیت .

الف : عقائد آنها

وهـابـیـون تـوسل به پیامبر(ص ) واهل بیتش (ع ), تبرک به آثارشان ونیز زیارت قبورشان را تحریم کرده , مرتکب چنین عملى را کافرومشرک مى دانند.
آنـهـا با این عقائد افراطى خویش نه تنها با شیعه بلکه با مسلمانان سراسر دنیا مخالفت مى نمایند, وبدیهى است که هر نوع تجددونوآورى مطلوبیتى دارد.

ب : تشابه وهابیون به خوارج

افکار وعقائد وهابیون مارا به یاد خوارج مى اندازد زیرا آنهاخطاب به على (ع ) مى گفتند: ((حکم از آن تو نیست بلکه از آن خدااست )).
آن حضرت هم در جواب مى فرمود:.
((این کلمه حقى است که از آن باطلى را قصد دارند)) ((384)).
یـعنى درست است که حکم فقط حکم خداست اما آنهامى خواهند نتیجه بگیرند که : حکومت براى تو نیست .
در حـالـى کـه قـرآن کـریـم آیـات فـراوانـى درباره حکومت انبیاوصالحان دارد, مثلا خطاب به پیامبر(ص ) مى فرماید:.
(وان حکمت فاحکم بینهم بالقسط) ((385)).
یعنى : ((اگر حکم کردى , پس میانشان با عدالت حکم نما)).
بنابراین انبیا وجانشینان آنها حاکمیت اجرائى دارند.
وهابیون نیز شعارشان این است که :.
(قل انما ادعوا ربى ولا اشرک به احدا) ((386)).
یعنى : ((بگو که من تنها پروردگارم را مى خوانم وکسى را شریک او قرار نمى دهم )).
بـنـابـرایـن تـوسل جستن به خداوند متعال توسط پیامبر وائمه (ع )را تحریم مى کنند وآن را شرک مـى دانـنـد, غـافـل از ایـنـکه توسل کننده به آنها اعتقادش این نیست که آن حضرات نفع یا ضرر مى رسانند,همچنانکه مشرکین چنین اعتقادى درباره خدایان خویش داشتند, بلکه معتقدند همه چـیـز در دسـت خـداسـت , او یـکى است وشریکى ندارد, مااز اولیاى او که عابرومندان درگاهش هـسـتـند تقاضا مى کنیم که براى مانزد خدا دعا کنند واز او چیز بخواهند, پس چقدر فاصله است میان شرک وتوسل ؟ وچقدر وحدت است میان خوارج ووهابیت ؟.
خوارج گفتند: ((داورى جز براى خدا نیست )).
وهابیت مى گوید: ((توسلى جز به خدا روا نیست )).
خوارج گفتند: ((حکم از آن تو نیست اى على )).
ووهابیت مى گوید: ((وسیله اى براى تو نیست اى محمد)).

ج : ریشه تاریخى سیاسى وهابیت

قبل از بررسى علمى این عقیده مناسب است ریشه تاریخى سیاسى وهابیت را بدانیم .
واضـح اسـت کـه اسـتعمار از دیر باز اسلام را خطرى بزرگ براى خود مى دانست , ونیز مى داند که مسلمانان دو منبع مقدس به نام قرآن وسنت دارند.
مـنـبع اول را نمى توانند دست بزنند ومورد هجوم قرار دهند, امامنبع دوم یعنى سنت پیامبر(ص ) در معرض طعنه قرار دارد.
در میان مسلمانان شخص ریاست طلبى چون ((محمد بن عبدالوهاب )) را یافتند وآنقدر اورا بزرگ کردند که باور کرد از ((خلفاى راشدین )) هم با هوش تراست , اجتهادهاى ((عمر)) را نشانش دادند که چگونه در برابر شخص پیامبر(ص ) ایستاد واظهار نظر بر خلاف راى آن حضرت مى کرد, چرا که او بشراست ومعصوم نیست واشتباهات فراوانى دارد که مردم آنهارا اصلاح کرده اند!.
بنابراین اورا براى تسلط بر جزیرة العرب , بعد جهان عرب ,وآنگاه جهان اسلام به طمع انداختند.
این ((محمد بن عبدالوهاب ))است که مى گوید:.
((محمد مردارى پوسیده است , نه زیانى دارد ونه نفعى , این عصاى من از او بهتر وبرتراست زیرا هم فایده مى رساند وهم زیان ))!!!.
همین سخن را ((حجاج بن یوسف ثقفى )) گفته بود که :.
((خاک بر سرشان , اینها بر گرد مردارى پوسیده طواف مى کنند,اگر بر گرد کاخ امیرالمؤمنین ((عبدالملک بن مروان )) طواف مى کردند برایشان بهتر بود))!!!.
این جرات را ((عمر)) به آنها داد آنجا که خطاب به حضرت گفت :.
((این مرد هذیان مى گوید! کتاب خدا مارا بس است ))!!!.

د : ترویج وهابیت

این آئین از طرق زیر توانست رواج پیدا کند:.
1 ـ با اشغال ((مکه مکرمه )) و((مدینه منوره )) که هر ساله میلیونهامسلمان به آنجا مى آیند, آنها از طـریـق کـنـفـرانـسـها وجلسات وتماس مستقیم با افراد وگروهها, ووسایل تبلیغاتى چون رادیو وتلویزیون درجانهاى حجاج تاثیر به سزائى مى گذارند.
2 ـ دارائى هـنگفت ناشى از فروش نفت , به اضافه بازار رونق گرفته ایام حج وعمره سبب شده که از نظر مالى براى ترویج آئین خودمشکلى نداشته باشند.
3 ـ سـاخـتن مساجد بى شمار در کشورهاى عربى واسلامى ,تاسیس مدارس ودانشگاههاى وهابى واعزام مبلغ به سراسر جهان ونیز نشر بیش از صد روز نامه ومجله ونشریه , چاپ میلیونها جلدقرآن وکـتـابـهـاى وهابى واهداى آن به مردم در سراسر جهان , وحتى تقسیم شیر وخرما در ماه رمضان واهدا شیشه هاى آب زمزم به مسافرین , همه وهمه در ترویج این آئین مؤثرند.
4 ـ از آنجا که ((امریکا)) بر تمامى کشورهاى عربى اسلامى خصوصا پس از سقوط ((شوروى )) تاثیر مـسـتـقـیـم یـا غیر مستقیم دارد ونیز پوشیده نیست که پس از سقوط ((شاه )) در ((ایران )) وبر پـائى جمهورى اسلامى ومخالفتش با سیاستهاى ((امریکا)), ((عربستان )) به عنوان چشم راستش در آمده , همچنانکه ((اسرائیل )) چشم چپ اوست ,بنابراین ((امریکا)) کشورهاى اسلامى را به الگو پذیرى از اسلام وهابى تشویق مى کند ورضایت خویش را در آن مى داند, در نتیجه دولتهاى اسلامى وحتى غیر اسلامى بر مبلغین وهابى سخت نمى گیرند ومیدان عمل را بر ایشان باز مى گذارند اما پیروان اهل البیت (ع ) را تروریست مى دانند.

هـ : سرکوب شیعیان

دشـمنان اهل بیت دست به دست هم دادند وبا یکدیگر متحدشدند و((صدام )) را تقویت کردند تا ((جمهورى اسلامى ))را از بین ببرنداما وقتى دیدند نقشه شان نقش بر آب شد ومبارزین عراقى در داخل وخارج تقویت شدند, از ترس اینکه مبادا تجربه ((امام خمینى ))(ره ) در((عراق )) که بیش از دو سومش شیعه است تکرار گردد وانقلاب ((عراق )) باانقلاب اسلامى ((ایران )) متحد شود نقش زشـت تـرى را بـازى کـردنـدوتـئاتـر اشغال ((کویت )) وجنگ ((خلیج )) را به راه انداختند, نه به خـاطـرنـابودى ((صدام )), بلکه به خاطر نابودى ((ملت شیعه عراق )) وهمینطورهم شد, چرا که ((کویت )) به بهتر از حال سابق خود بازگشت , رژیم ((صدام )) هم از گذشته قدرتمندتر شد ولى ((ملت مظلوم عراق )) به کلى اززندگى ساقط گشتند تا جائى که حاضرند اساس زندگى ولباس خودرابفروشند تا قرص نانى به دست آورند.
ایـنـجـا بـود کـه وهـابـیت بر شیعیان چیره شد به ویژه پس از جاى دادن شیعیان در اردوگاهها وچادرهاى سعودى با کمال ذلت وخوارى ((387)).
ـ(ولن ترضى عنک الیهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم ) ((388)).
یعنى : ((هرگز یهود ونصارى از تو راضى نمى شوند مگر آنکه پیرو روش آنان شوى )).
وامـروزه یـهـود ونـصـارى یـعنى غرب از وهابیت راضى هستندچرا که از دستورهاى آنها پیروى کرده اند.

و : گفتگو با عالم وهابى

در خـلال سـفـرى بـه جـزایـر ((کـومـور)), قاضى القضاة آنجا از دست علماى وهابیت که با پول وکـتـابـهـاى زیـاد بـیـشـتر جوانان را به صف خودکشاندند شکایت کرد, چرا که اینان تا دیروز به پدرانشان احترام مى کردند ودست وسرشان را مى بوسیدند ولى امروز بوسیدن دست وخم شدن در برابر هر شخصى را سجود براى غیر خدا وشرک مى دانند, بنابراین تنفر زیادى بین پدران وفرزندان ایجادشده است .
جلسه بحثى میان من ویک عالم وهابى ترتیب داده شد, من درآنجا مساله توسل را مطرح کردم که چگونه انسان گنهکار ومشغول به دنیا, انبیا واولیاى خدا را شفیع قرار مى دهد تا دعایش مستجاب شود.
او گفت : (وان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا) ((389)).
یعنى : ((همانا مساجد از آن خداست پس همراه خداکسى رانخوانید)).
هـر کـس غیر از خدارا بخواند براى او شریک ساخته که به اونفعى برساند در حالى که نفع دهنده وضرر رساننده فقط خداست .
گـفتم : کسى که به رسول خدا(ص ) متوسل مى شود مى داند که اونه نفعى مى رساند نه زیانى , اما دعـایـش نـزد خدا مستجاب است که اگر به خدا عرض کند: پرورگارا این بنده ات را رحم کن , یا ببخشاى , یا بى نیازساز, خداوند دعاى آن حضرت را مستجاب مى کند.
آنگاه روایاتى را برایش خواندم ولى او از قرآن دلیل طلب کرد,گفتم : خداوند مى فرماید:.
(یا ایها الذین امنوا اتقوا اللّه وابتغوا الیه الوسیلة ) ((390)).
یعنى : ((اى اهل ایمان , تقواى الهى پیشه کنید ودر راه او وسیله اى بیابید)).
گفت : وسیله همان عمل صالح است .
گـفـتـم : آیه مى رساند که وسیله براى رسیدن به خداى متعال همراه با تقوا وعمل صالح است که مى فرماید: (اتقوا اللّه ) پس ایمان وتقوا رامقدم بر وسیله خواهى قرار داد ((391)).
وساطت را هم از خود قرآن برایت مى آورم که مى فرماید:.
ـ (قـالـوا یـا ابـانـا اسـتـغـفـر لـنـا ذنوبنا انا کنا خاطئین قال سوف استغفر لکم ربی انه ه و الغفور الرحیم ) ((392)).
یعنى : ((برادران یوسف )) گفتند: اى پدر براى گناهانمان طلب مغفرت بکن , چرا که ما خطا کار بـودیـم (یـعـقـوب ) گـفـت : از پـروردگـارم بـرایـتـان طـلـب مغفرت خواهم کرد که او بسیار آمرزنده ومهربان است )).
چـرا حـضرت ((یعقوب )) به فرزندانش نگفت : خودتان از خداطلب آمرزش کنید ومرا واسطه قرار ندهید, بلکه بر عکس آن راپذیرفت .
وهـابـى وحـشـت زده گـفت : مارا به ((یعقوب )) چه کار, او پیامبر((بنى اسرائیل )) بود وبا آمدن شریعت اسلام شریعتش از بین رفت .
گفتم : از شریعت اسلام دلیل مى آورم :.
ـ (ولـو انـهـم اذ ظـلـمـوا انـفـسـهـم جاوک فاستغفروا اللّه واستغفر لهم الرسول لوجد وا اللّه توابا رحیما) ((393)).
یـعـنـى : ((اگر آنها هنگامى که به خود ظلم کردند نزد تو مى آمدندواز خدا آمرزش مى طلبیدند وپیامبر نیز برایشان آمرزش مى طلبدبى گمان خداوندرا توبه پذیر ومهربان مى یافتند)).
حاضرین در جلسه گفتند: بالاتر از این دلیلى نیست .
وهـابـى وحـشـت زده وشـکـست خورده گفت : این حرف مال وقتى است که او زنده بود اما الان چـهـارده قـرن اسـت کـه آن مـردمـرده اسـت , وسـاطـت در زمـان حیاتش جایز بود ولى پس از وفاتش خیر ((394)).
گفتم : ((در ((بخارى )) آمده که هر وقت قحطى مى شد ((عمر)) نزد((عباس بن عبد المطلب )) مى آمد واز او مى خواست از خدا طلب باران کند.
گفت : ((عمر)) به پیامبر که مرده بود توسل نکرد بلکه به ((عباس ))که زنده بود توسل جست .
گفتم : بنابراین شما اقرار مى کنید که توسل به زنده هادرست است , آنگاه برخاسته رو به قبله کردم وگفتم :.
بار الها ما تورا مى خوانیم وبه تو توسل مى جوییم به وسیله بنده صالح ونیکوکارت ((امام خمینى )).
ناگهان وهابى از جا پرید وبا گفتن ((اعوذ باللّه , اعوذ باللّه )), به سرعت بیرون رفت .
حاضرین باتعجب خدارا شکر کردند که حق را برایشان آشکارساخت .

ز : پاسخ دیگر به وهابیون

گـذشـتـه از آنچه در مناظره با آن وهابى بیان شد باید دانست که درطول تاریخ , اصحاب رسول خـدا(ص ) ونـیـز عـمـوم مسلمین به آثار آن حضرت چه در زمان حیات وچه پس از وفاتش تبرک مى جستند, نظیر:.
1 تبرک به موى آن حضرت .
2 ـ تبرک به آب وضوى حضرت .
3 ـ تبرک به کفش وظرفهاى حضرت .
4 ـ شفا یافتن على (ع ) به برکت آب دهان حضرت .
((مسلم )) و((بخارى )) آورده اند که در روز خیبر پیامبر(ص ) فرمود:.
((فـردا پـرچـم را بـه دست مردى که خدا ورسولش را دوست داردوخدا ورسولش نیز اورا دوست دارند مى دهم , فردا که شد فرمود: على کجاست , گفته شد: على چشم درد دارد, آنگاه پیامبر آب دهـانـش را بـرچـشـم عـلـى مـالـیـد وبـرایـش دعـا کـرد واو شفا یافت , بعد پرچم را به دست او سپرد)) ((395)).
حـتى از غیر پیامبر(ص ) نیز شفاعت رواست که آن حضرت فرمود: ـ ((هر کس بمیرد وچهل نفر از کـسـانى که شرک به خدا ندارند برجنازه او بایستند (ونماز بخوانند) خداوند شفاعتشان را درباره اومى پذیرد)) ((396)).
روزى ((علامه سید شرف الدین )) قرآنى را به ((عبدالعزیز)) پادشاه سعودى هدیه کرد, پادشاه جلد آن را بوسید وبر صورت خودگذاشت .
علامه گفت : چرا جلد قرآن را مى بوسى واحترام مى کنى ؟.
شاه گفت : مگر نگفتى که درون آن قرآن است ؟.
علامه گفت : قرآن درون آن است , ولى تو که قرآن رانبوسیدى .
شاه گفت : مقصودم داخل جلد بود.
عـلامه گفت : ما هم وقتى ضریح پیامبر(ص ) را مى بوسیم مقصودمان تعظیم کسى است که درون پنجره ها مى باشد که رسول خدا(ص )است ((397)).

ح : زیارت قبور

وهـابـیـون زیـارت قـبـور بـراى زنان را حرام مى دانند وهیچ دلیلى هم بر آن ندارند, در حالى که ((مسلم )) مى گوید: ((عایشه )) از رسول خدا(ص ) پرسید: زن اگر به زیارت قبور بیاید چه بگوید؟ فرمود:.
((بـگـو: سلام بر شما اى قومى که آرام در خانه تان آرمیده اید, شماپیش از ما رفتید وما به خواست خدا به شما ملحق مى شویم , خداوندگذشتگان وآنان که پس از این مى آیند را بیامرزد)) ((398)).
به اضافه احادیث دیگرى که مجال ذکرش نیست ((399)).

خاتمه : در دادگاه

بـا ایـمان به اینکه مردم بر دین سلاطین خود هستند ودرس گیرى از رفتار پیامبر(ص ) که براى پـادشاهان زمان خویش نامه هائى فرستادیک نسخه از اولین کتابم یعنى : ((آنگاه هدایت شدم )) را بـراى : ((مـلک حسن )), ((شاذلى بن جدید)), ((زین العابدین بن على )), ((معمر قذافى )),((ملک حـسـیـن )) وبـرادرش ((حـسـن )) و((مـلک فهد بن عبدالعزیز)) ((400))
ارسال نمودم کتابها به دستشان رسید چون برگ رسید رؤساى دفاترشان ازطریق پست به من داده شد.
اما هیچیک جوابى ندادند جز رئیس ((زین العابدین بن على )) که خالصانه تشکر کرده بود.
قبل از رسیدن نامه ایشان با اتومبیل خود به ((تونس )) مسافرت کردم در حالى که دویست جلد از آن کتاب را همراه خود داشتم , درگمرک از من مجوز خواستند گفتم : این کتاب خودم مى باشد, مـسـئول گمرک تقاضاى یک جلد از آن را کرد که با کمال میل به ایشان هدیه داده اجازه ورود را صادر نمود.
بـه پـایـتـخـت وبعد زادگاهم ((قفصه )) رفتم ودر طول سفر حدودنیمى از کتابهارا به دوستان وشـاگردان حتى دشمنان عقیده ام اهدا کردم ,به شهرها وروستاهاى اطراف نیز رفتم تا جائى که جز سه یا چهار نسخه برایم نماند.
از سـوى دیگر رئیس دانشگاه زیتونه که از دشمنان بزرگ من وتشیع بود, از طرف والى از استاندار خـواسـت که مرا توقیف , وتمامى کتابهاى پخش شده را جمع , وبراى افرادى که به آنها کتاب داده بودم پرونده سازى کنند.
یـکـى از دوستانم با رساندن این خبر, که پلیس در تعقیبم مى باشد, پیشنهاد کرد که از کشور فرار کنم , ولى من پاسخ دادم که اگراین کار را بکنم , براى آنان ثابت مى شود که من گناهکارم .
بالاخره نیروهاى امنیتى فرا رسیده , مرا با خود به مرکز بردند, درآنجا استاندار با دیدن من گفت :.
مى خواهى در کشور آشوب بر پا کنى ؟ خیال مى کنى اینجا هم ((ایران ))است ؟.
آنـگـاه مـرا مـتهم کرد که سه هزار جلد کتاب کفر آمیز به همراه صدمیلیون پول آورده ام تا میان مردم تقسیم کنم .
گـفـتـم : اولا کـتابم کفر آمیز نیست , ثانیا سه هزار جلد نیار به یک تریلى دارد شما اتومبیل مرا پر کنید ببینید چقدر جا مى گیرد؟ وثالثا یک نفررا بیاورید که از من پولى گرفته باشد.
بـه عـلاوه مـن بـه صـورت قاچاق نیامدم بلکه از طریق قانونى آمده همانند دیگران مورد بازرسى دقیق قرار گرفتم .
بـالاخره آن شب مرا رها کردند تا فردا صبح بازگردم , صبح فرداکه آمدم مرا سوار ماشین کرده با دو نگهبان به دهات اطراف فرستادند تاکتابهارا جمع آورى کنم .
در راه مـتـوجـه شـدم کـه هر دو نگهبانم با خواندن کتاب من شیعه شده اند, از این تصادف جالب خـیـلى خندیدیم واصلا در طول راه خسته نشدیم , به هر حال تا آنجا که ممکن بود کتابها را جمع آورى کرده , افراد به مرکز پلیس فرا خوانده شدند.
بـا آقـاى والـى ملاقات کردم به من گفت : مرا از شما خیلى ترسانده بودند ومى گفتند یک شیعه افـراطى است که از سوى ((خمینى )) تغذیه مى شود, چرا یک نسخه از آن کتاب را به خود من اهدا نـکـردى تـامـسـالـه اى پـیش نیاید, ولى الان دیگر از قدرت ما خارج شده , در دست دادگاه قرار گرفته است , تا ببینیم آنها چه مى کنند؟.
در این بین تمامى افرادى که مورد بازجوئى قرار گرفته اند درباره من جز خیر نگفتند.
در دادگـاه هم با دادستان گفتگو کردم واز اینکه سفر یک هفته اى من یک ماه به طول انجامیده وزن وبـچـه ام در ((پاریس )) تنها مانده انداظهار ناراحتى کردم او گفت : اکنون یک سوم کتاب را خوانده ام ان شااللّه امشب آن را به پایان مى برم تا فردا حکم کنم .
فردا در ساعت مقرر رفتم دیدم دادستان دم در ایستاده مرا درآغوش گرفت وبا احترام فوق العاده گفت :.
((جناب دکتر هر چه در این کتاب آمده مورد تصدیق من است ومن به همه اش ایمان دارم )).
اشک شوق از دیدگانم جارى شد, آنچه را مى شنیدم باورنمى کردم .
سـپـس گفت : بفرما! اکنون حکمت را مى نویسم , اگر میلیونهامصرف مى کردى کتابت اینچنین مشهور نمى شد, چرا که برخى تورا((سلمان رشدى قفصى )) نامیده اند.
آنگاه از من تقاضاى ده جلد کتاب کرد, آنهارا تحویلش دادم , ده جلد هم بنا به درخواست کارمندان دادگاه با اجازه دادستان بین آنان توزیع نمودم سپس حکم تبرئه خود را گرفته از دادگاه خارج شـدم , درحالى که از خوشحالى زمین گنجایشم را نداشت , کتابها را هم به صاحبانش برگرداندم ودر درون هـر کـدام یـک نـسـخه حکم دادگاه گذاشتم , از آن به بعد کتاب در همه جا حتى در قهوه خانه بدون هیچ ترس وخوفى دست به دست مى شد خلاصه این کتاب انقلابى فکرى بر پا نمود وبر اساس آن عده دیگرى از مسلمانان آگاه شده به مذهب اهل بیت (ع ) گرویدند.
بـه ((پاریس )) بر گشتم , در ضمن نامه هاى رسیده نامه رئیس جمهورى آقاى ((زین العابدین بن عـلـى )) را یـافـتـم , از دیـدن آن هـمـه کـرامتها به فضل اهل بیت (ع ) بسیار خرسند بوده به آنها مباهات مى کنم .
وآخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمین والصلاة والسلام على اشرف الانب یا والمرسلین سیدنا ومولانا محمد وآله الطیبین الطاهرین ((401)).

پاورقى ---.
1-
نـهـج الـبلاغه , نسخه معجم , خطبه 50, وتمام نهج البلاغه , خطبه3 , واصول کافى کتاب فضل
2-
شهرى در ((تونس )) که زادگاه مؤلف است .
3-
آنـهـا مـعـتقدند که شیخ علم خودرا مستقیما از پیامبر(ص ) گرفته اگر چه سیزده قرن بااو
4-
اسـاتـیـدمـان مـارا از خـوانـدن تاریخ منع مى کردند وآن را سیاه مى دانستند, روزى استادعلم
5-
(ان اللّه ومـلائکته یصلون على النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه وسلمواتسلیما)یعنى : ((همانا
6-
صحیح ((بخارى )) کتاب الانبیا, باب یزفون النسلان فى المشى , ح9 , ج4 , ص 178.
7-
رجوع کنید به ص 64 وپاورقى ص 92 همین کتاب .
8-
ابواب تقصیر, باب 5, ج2 , ص 54.
9-
کتاب النکاح , باب 19, ج7 , ص 11.
10-
سوره زمر, آیه 18.
11-
(انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا) یعنى :.
12-
پیامبر(ص ) در روزهاى آخر عمرشان به اصحاب دستور داد برایش کاغذ وقلمى بیاورند تا براى
13-
آنگاه هدایت شدم , ص 1 تا ص 121.
14-
صـحـیح ((بخارى )), باب الصراط جسر جهنم , ح1 , ج8 , ص 147, وباب قول اللّه تعالى :(وجوه
15-
صحیح ((بخارى )), باب الدعا والصلاة من آخر اللیل , ح1 , ج2 , ص 66.
16-
صـحـیـح ((بـخـارى )), بـاب قول اللّه تعالى : (وجوه یومئذ ناضرة ), ح5 , ج9 ,ص 159وصحیح
17-
صحیح ((بخارى )), باب قول اللّه تعالى : (وهو العزیز الحکیم ), ح2 , ج9 , ص 143,وباب ما جا فى
18-
صـحـیـح ((بـخـارى )), بـاب قول اللّه تعالى : (وجوه یومئذ ناضرة ) ح4 , ج9 , ص 158,وصحیح
19-
صـحـیـح ((بـخـارى )), تفسیر سوره زمر, ح2 , ج6 , ص 157, وباب ما یذکر فى الذات والنعوت
20-
صحیح ((بخارى )), باب قول اللّه تعالى : (وجوه یومئذ ناضرة ), ح5 , ج9 , ص 161.
21-
گذشته از دلایل عقلى که درباره محال بودن دیدن خداوند سبحان آمده است .
22-
سوره انعام , آیه 103.
23-
سوره شورى , آیه 11.
24-
نهج البلاغه , خطبه اول .
25-
(همراه با راستگویان , ص 55 تا ص 60, واز آگاهان بپرسید, ج1 , ص 55 تا ص 60),عملکرد ((ابو
26-
صحیح ((بخارى )), باب فى القدر, ح2 , ج8 , ص 152 وصحیح ((مسلم )), کتاب القدر ح1 تا ح5 ,
27-
صحیح ((بخارى )), باب جف القلم على علم اللّه , ح1 , ج8 , ص 3 152, وصحیح ((مسلم ))کتاب
28-
سوره بروج , آیه 16.
29-
سوره نسا, آیه 40.
30-
صحیح ((بخارى )), باب رحمة الولد وتقبیله ومعانقته , ح6 , ج8 , ص 9.
31-
یعنى همه کارهاى انسان دردست خود اوست , اینهارا معتزله وگروه اول را اشاعره نامند.
32-
سـوره یونس , آیه 44, نگاه کنید به : سوره کهف , آیه49 , وآل عمران , 117, وتوبه 70,وعنکبوت
33-
سوره کهف , آیه 29, نگاه کنید به : سوره زلزله , آیات 7و8, واسرا 15, وشمس , آیات 6 تا 10.
34-
سوره ص , آیه 27.
35-
نهج البلاغه , کلمه قصار 78.
36-
الکامل فى التاریخ ((ابن اثیر)), ماجراى قتل ((عثمان )), ج3 , ص 169.
37-
البدایة والنهایة ((ابن کثیر)) ج8 , ص 131, وشرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)) درشرح نامه
38-
تاریخ ((طبرى )), حوادث سال 61, ج5 , ص 457.
39-
همراه با راستگویان , از ص 209 تا ص 233 واز آگاهان بپرسید, ج1 , از ص 60 تاص 82.
40-
خـصـوصـا در امـور زنـاشـوئى کـه انـسـان از ذکـر آنها شرم مى کند, رجوع کنید به : همراه
41-
صـحـیـح ((مسلم )), کتاب الفضائل , باب 38, ح1 و2 و3, ج4 , ص 6 1835, ومسند ((احمدبن
42-
صحیح ((بخارى )) باب سحر, ح1 , ج7 , ص 7 176.
43-
صحیح ((بخارى ))7 باب انما جعل الامام لیؤتم به , ح2 , ج1 , ص 7 176.
44-
صحیح ((بخارى )) باب الصائم یصبح جنبا, ح1 , ج3 , ص 38, وباب اغتسال الصائم , ح1 و2, ج3 ,
45-
صحیح ((مسلم )), باب فضائل ((عثمان )), ح1 , ج4 , ص 1866.
46-
صحیح ((بخارى )), کتاب الوضؤ, باب خروج النسا الى البراز, ح1 , ج1 , ص 49.
47-
صحیح ((بخارى )) باب شهادة الاعمى , ح1 , ج3 , ص 225.
48-
سوره نجم , آیات 3و 4.
49-
سوره حشر, آیه 7.
50-
سوره آل عمران , آیه 31.
51-
سوره آل عمران , آیه 32.
52-
صـحیح ((بخارى )), کتاب الطب , باب الدوا بالبان الابل , ح1 , وباب الدوا بابوال الابل ,ح1 , ج7 ,
53-
((حـجـاج )) بـه ((انـس بـن مـالک )) گفت : مرا از شدیدترین مجازات پیامبر با خبر کن , او
54-
نهج البلاغه , خطبه 94.
55-
صـحیح ((بخارى )) کتاب المحاربین , باب رجم الحبلى من الزنا اذا احصنت , ح1 , ج8 ,ص 209
56-
صحیح ((مسلم )), کتاب الزکاة , باب لو ان لابن آدم وادیین لابتغى ثالثا, ح5 , ج2 ,ص 726.
57-
همراه با راستگویان , ص 355 تا ص 369.
58-
سوره نحل , آیه 43.
59-
سوره فاطر, آیه 32.
60-
سوره واقعه , آیه 79.
61-
سوره احزاب , آیه 33.
62-
همراه با راستگویان , ص 25 تا ص 33.
63-
اصول کافى , کتاب فضل العلم , باب الاخذ بالسنة وشواهد الکتاب , ح5 , ج1 , ص 69.
64-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 145 تا ص 166.
65-
تـقیید العلم ((خطیب بغدادى )), باب وصف العلة فى کراهة کتاب الحدیث ,ص 52والطبقات
66-
تذکرة الحفاظ, الطبقة الاولى , ((ابوبکر)) ص 2 و3.
67-
سوره نحل آیه 44.
68-
از آگاهان بپرسید, ج1 , ص 102 تا ص 109.
69-
تـذکـرة الـحـفـاظ ((ذهـبـى )), احـوالات ((نـسـائى )), ج2 , ص 699 تـا ص 701 وتـهـذیـب
70-
صحیح مسلم , کتاب زهد ورقائق , باب التثبت فى الحدیث , ح2 , ج4 , ص 9 2298.
71-
اهل سنت واقعى , ج1 , ص 80 تا ص 96, وج2 , ص 3 102.
72-
لسان المیزان ((ابن حجر)), تحت نام ((جعفر بن عبدالواحد الهاشمى القاضى )),ش 488, ج 2
73-
صحیح ((مسلم )) کتاب فضائل الصحابه , باب 51, بیان ان بقا النبی (ص ) ح1 , ج4 ,ص 1 196.
74-
آنگاه هدایت شدم , ص 251 تا ص 275 وهمراه با راستگویان , ص 35 تا ص 49.
75-
اهل سنت واقعى , ج1 , ص 243 تا ص 250.
76-
صـحـیح ((مسلم )), کتاب فضائل الصحابه , باب فضائل على بن ابى طالب ح9 تا 12, ج4 ص 4
77-
کنز العمال , ص 186, ح948 وص 187, ح5 954.
78-
در این صورت حدیث نهى پیامبر از کتابت حدیث نباید صحیح باشد.
79-
اهل سنت واقعى , ج1 , ص 174 تا ص 193, واهل بیت کلید مشکلها, ص 35 تا ص 49.
80-
صحیح ((مسلم )), کتاب فضائل الصحابه , باب فضائل اهل بیت النبى (ص ), ح1 , ج4 ,ص 1883,
81-
جامع البیان فى تفسیر القرآن , ((الطبرى )) ذیل آیه 33 سوره احزاب , ج22 , ص 6,وتفسیر الدر
82-
در فصل بعد به گوشه اى از آن اشاره خواهد شد.
83-
نهج البلاغه , خطبه هاى : 94, 97, 154, 239 وآخر خطبه 109.
84-
از آگاهان بپرسید, ج1 , ص 141 تا ص 221.
85-
سوره بقره , آیه 124.
86-
سوره مائده , آیه55 .
87-
مـفـسـرین نقل کرده اند که منظور آیه على (ع )است که در رکوع نماز انگشتر خودرا به سائل
88-
سوره مائده آیه 67.
89-
آیه قبل از واقعه غدیر نازل شده که به پیامبر(ص ) فرمان ابلاغ ولایت على (ع )رامى دهد, نگاه
90-
سوره مائده آیه3 .
91-
این آیه بعد از ماجراى غدیر نازل شده است : تاریخ مدینة دمشق , ((ابن عساکر)), طبع دار الفکر
92-
مسند ((احمد بن حنبل )), ج4 , ص 281, وتذکرة الخواص , ((ابن الجوزى )), ص 28 تاص 34, و
93-
خـصـائص امـیـرالـمؤمنین (ع ), ((نسائى )), ص 90, سنن ((ترمذى )), کتاب المناقب , باب 21
94-
تاریخ ((طبرى )), ج2 , ص 321, والکامل فى التاریخ , ((ابن اثیر)), ج2 , ص 63 تا ص 85.
95-
صحیح ((مسلم )), کتب فضائل الصحابه , باب 4, فضائل على بن ابى طالب , ح1 , ج4 ,ص 1870,
96-
صـحـیـح ((مـسلم )), کتاب الامارة , باب 1, ح10 , ج3 , ص 1453 (همراه با راستگویان ص 77 تا
97-
تاریخ الخلفا, ((السیوطى )), فصل فى مدة الخلافة , ص 10 تا ص 12.
98-
طـبـقـات الـحـنـابـلـه , الـطـبقة الاولى , باب الواو, ش 510, ((وریزة بن محمد الحمصى )),
99-
مـسـتـدرک ((حـاکـم )), کـتـاب مـعرفة الصحابة , مناقب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب ,
100-
ینابیع المودة , ((قندوزى حنفى )), باب 76, ص 441.
101-
(همراه با راستگویان ), ص 83.
102-
(اهل سنت واقعى , ج2 , ص 224), مى پرسیم : پس چرا با على (ع ) نبودى ؟!.
103-
(از آگاهان بپرسید, ج2 , ص 125 تا ص 159, واهل سنت واقعى , ج1 , ص 43 تاص 56, واز خدا
104-
سوره احزاب , آیه 56.
105-
صحیح ((بخارى )) کتاب الانبیا, باب یزفون النسلان فى المشى , ح9 , ج4 ,ص 178.
106-
الـصـواعـق المحرقه , ((ابن حجر)), باب 11, فصل اول : فى الایات الواردة فیهم , الایة الثانیة ,
107-
همان مدرک , باب مشروعیة الصلاة علیهم تبعا للصلاة على مشرفهم , ص 4 233.
108-
همان مدرک , فصل آیات وارده در شان اهل بیت , آیه دوم , ص 148.
109-
(اهل سنت واقعى , ج1 , ص 251 تا ص 256, وج2 , ص 246 تا ص 249, واز خدا پرواکنید, ص 124
110-
آنگاه هدایت شدم , ص 4 123.
111-
الصواعق المحرقة , ((ابن حجر)) خاتمه , ص 208 تا ص 225.
112-
الصارم المسلول , ((ابن تیمیه )), ص 570.
113-
الاصـابـه فـى تمییز الصحابه , ((ابن حجر)), مقدمة المؤلف , وشرح امام ((نووى )) برصحیح
114-
الصواعق المحرقة , ((ابن حجر)), خاتمه (قتال على ومعاویه ) ص 218.
115-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 193 تا ص 218.
116-
نـگـاه کـنـید به : سوره فتح , آیات 18 و19, سوره حشر, آیات 8 و9, سوره انفال , آیه 74,سوره
117-
از آگاهان بپرسید, ج1 , ص 238.
118-
آنگاه هدایت شدم , ص 2 161.
119-
سوره توبه , آیه 74.
120-
سوره توبه , آیه 97.
121-
سوره بقره , آیات 8 و9 و10.
122-
سوره منافقون , آیات 1 و2 و3.
123-
سوره نسا, آیه 142.
124-
سوره احزاب , آیه 12.
125-
نـگـاه کـنید به : سوره توبه آیات 75 و76, سوره نسا, آیات 60 و61 و62, سوره منافقون , آیه4 ,
126-
صحیح ((بخارى )) کتاب التفسیر, سوره منافقون , ح8 , ج6 , ص 193.
127-
صحیح ((بخارى )), کتاب الانبیا, باب علامة النبوة , ح37 , ج4 , ص 243.
128-
سوره توبه , آیه 101.
129-
صـحـیـح ((مـسـلـم )), کـتـاب الایـمـان , بـاب 33 وان حـب الانـصـار وح6 , ج1 , ص 86,
130-
سوره توبه , آیات 38 و39.
131-
سوره صف , آیات 2 و3.
132-
سوره حجرات , آیه 17.
133-
سوره حجرات , آیه 14.
134-
سوره انفال , آیات 5 و6.
135-
سوره توبه , آیه 45.
136-
سوره توبه , آیه 47.
137-
سوره توبه , آیه 58.
138-
سوره توبه , آیه 61.
139-
نـگاه کنید به : سوره مائده آیات 51 و54 , سوره انفال آیات 27 و28, سوره حدیدآیه16 , سوره
140-
سوره آل عمران آیه 144.
141-
آنگاه هدایت شدم , ص 161تاص 170, واز آگاهان بپرسید, ج1 , ص 232 تا ص 254.
142-
صحیح ((بخارى )), کتاب الدعوات , باب فى الحوض , ح8 , ج8 , ص 149 و150.
143-
صحیح ((بخارى )), کتاب الدعوات , باب فى الحوض , ح10 , ج8 , ص 1 150.
144-
صـحـیح ((بخارى )), کتاب الجنائز, باب 72 الصلاة على الشهید, ح2 , ج2 , ص 1145,وکتاب
145-
صـحیح ((بخارى )) کتاب الانبیا, باب 24 علامات النبوة فى الاسلام , ح33 , ج4 ,ص 243 (از
146-
صحیح ((بخارى )) کتاب الشروط, باب شروط در جهاد ومصالحه ح1 , ج3 , ص 2567.
147-
مدارک این ماجرا در پاورقى ص 13 گذشت .
148-
شرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)), خطبه 156, ج9 , ص 7 196.
149-
الطبقات الکبرى ((ابن سعد)), ج2 , ص 1 190, (آنگاه هدایت شدم , ص 128 تاص 146).
150-
سوره توبه , آیات 108 107.
151-
الـدر المنثور ((السیوطى )) ذیل آیه فوق , ج4 , ص 6 5 284, وى در حدیثى از ((ابن عباس ))
152-
سوره جمعه , آیه 11.
153-
صحیح ((بخارى )), کتاب الجمعه , باب اذا نفر الناس عن الامام , ح1 , ج2 , ص 16.
154-
صحیح ((بخارى )), کتاب الوصایا, باب 163 ما یکره من التنازع , ج2 , ج4 , ص 79 و80.
155-
سوره توبه , آیات 2526.
156-
صحیح ((بخارى )) کتاب المغازى , باب 56 قول اللّه تعالى : ویوم حنین ح6 , ج5 ,ص 196.
157-
صـحـیـح ((بـخـارى )) کـتـاب الـمـظـالـم , بـاب الاشتراک فى الهدى , ح1 , ج3 , ص 185,
158-
صحیح ((بخارى )) باب فرض الخمس , باب 19 ما کان النبى یعطى المؤلفة ح5 , ج4 ,ص 114.
159-
صـحـیـح ((بـخـارى )), کـتـاب الـصـوم , باب 47 و48, التنکیل لمن اکثر الوصال والوصال
160-
صحیح ((بخارى )), کتاب المغازى , باب غزوه حدیبیه , ح21 , ج5 , ص 159 و160.
161-
صحیح ((بخارى )), کتاب مواقیت الصلاة , باب تضییع الصلاة , ح1 , ج1 , ص 141.
162-
صحیح ((بخارى )) کتاب العیدین , باب الخروج الى المصلى , ح1 , ج2 , ص 22.
163-
صحیح ((بخارى )) کتاب الادب , باب 75, ما یجوز من الغصب , ح5 , ج8 , ص 34.
164-
صحیح ((بخارى )), کتاب صلاة التراویح , باب فضل من قام فى رمضان , ح2 , ج3 ,ص 58.
165-
صحیح ((بخارى )) کتاب الاذان , باب فضل صلاة الفجر, ح2 , ج1 , ص 166 (آنگاه هدایت شدم ,
166-
سوره حجرات , آیه2 .
167-
صحیح ((بخارى )), کتاب الاعتصام بالکتاب والسنه , باب 5, ما یکره , ح4 , ج9 , ص 120.
168-
اصل ماجرا با ذکر مدرکش در ص 42 گذشت .
169-
صـحـیح ((بخارى )), باب غزوه خیبر, ح37 , ج5 , ص 177, وصحیح ((مسلم )), کتاب الجهاد,
170-
صحیح ((بخارى )), کتاب الشهادات ,باب من امر بانجاز الوعد, ح3 , ج3 , ص 236.
171-
صحیح ((بخارى )), کتاب الاستئذان , باب من ناجى , ح1 , ج8 , ص 79.
172-
صحیح ((بخارى )), باب مناقب قرابة الرسول , ح1 , ج5 , ص 25.
173-
صحیح ((بخارى )), باب مناقب قرابة رسول اللّه (ص ), ح3 , ج5 , ص 26.
174-
صحیح ((بخارى )) کتاب الهبة , باب آخر, حدیث آخر, ج3 , ص 215.
175-
صحیح ((بخارى )), باب غزوة خیبر, ح37 , ج5 , ص 177.
176-
سوره نمل , آیه 16.
177-
((ابن حجر)) در ((الصواعق المحرقه )), فصل آیات وارده در شان اهل بیت , آیه دوم ,ص 148
178-
صحیح ((بخارى )), باب المزارعة بالشطر, ح آخر, ج3 , ص 8 137.
179-
تاریخ ((طبرى )), ج3 , ص 278, اخبار سال11 .
180-
صحیح ((بخارى )), کتاب استنابة المرتدین , باب 2, قتل من ابى ح1 , ج9 , ص 19.
181-
صـحـیـح ((بخارى )), کتاب المغازى , باب 12, ح22 , ج5 , ص 109, وصحیح ((مسلم ))کتاب
182-
کنز العمال , ج10 , ص 285, ح29460 .
183-
تاریخ ((طبرى )), ج3 , ص 433.
184-
صحیح ((بخارى )), باب مناقب قرابة رسول اللّه , ح3 , ج5 , ص 26.
185-
صحیح ((بخارى )), کتاب المغازى , باب غزوة خیبر, ح39 , ج5 , ص 77, وکتاب الفرائض , باب
186-
الامامة والسیاسة , ((ابن قتیبه )), ج1 , ص 20.
187-
یکى از موارد مصرف زکات است که براى به دست آوردن قلوب کفار به آنها داده مى شود.
188-
نگاه کنید به ص 9 ـ 128, بررسى احوالات ((خالد بن ولید)) ش 3.
189-
تاریخ ((طبرى )), ج3 , ص 430 (آنگاه هدایت شدم , ص 2 181, واز آگاهان بپرسید,ج2 , ص 11
190-
کنز العمال ج12 , ص 9 528, ش 35698 تا ش 35703.
191-
شرح این ما جرا در ص 81 ومدارکش در پاورقى ص 32 گذشت .
192-
صحیح ((بخارى )) کتاب الشروط, باب شروط در جهاد ومصالحه , ح1 , ج3 , ص 256.
193-
توضیحش با ذکر مدرک در ص 46 گذشت (از آگاهان بپرسید, ج1 , ص 281 تاص 287).
194-
منظور دو بهره ورى جنسى از همسراست , یکى از طریق ازدواج موقت ودیگرى بعد از انجام
195-
تفسیر کبیر ((امام فخررازى )), ذیل آیه 24 سوره نسا, ج10 , ص 50.
196-
سنن ((ترمذى )), کتاب الحج , باب 12, ح824 , ص 6 185 (همراه با راستگویان ,ص 350).
197-
تـذکـرة الـحـفـاظ, ((ذهـبى )) ج1 , ص 7, وسنن ((ابن ماجه )), باب 3 التوقى فی الحدیث ,
198-
الـطـبـقـات الـکـبـرى , ((ابـن سـعـد)), طبقه دوم از تابعین اهل مدینه , احوالات ((قاسم
199-
سوره مائده , آیه 6.
200-
جنگى که شخص پیامبر(ص ) در آن حاضر نبودند را سریه نامند.
201-
صـحـیـح ((مـسـلـم )), کـتـاب الـحـیـض , بـاب 28 الـتـیـمم , ح5 , ج1 , ص 280, وصحیح
202-
صحیح ((مسلم )), کتاب الحیض , باب 28 التیمم , ح3 , ج1 , ص 280.
203-
سوره توبه , آیه 60.
204-
الـجـوهـرة النیرة , ((قدورى بغدادى )) چاپ کراچى , باب من یجوز دفع الصدقة الیه ومن لا
205-
صـحـیـح ((مـسـلـم )) کـتـاب الـطـلاق , بـاب 2, طلاق الثلاث , ح1 , ج2 , ص 1099, وسنن
206-
نگاه کنید به آیات 229 و230 سوره بقره که بر خلاف این حکم ((عمر)) مى باشند.
207-
در ص 2 ـ 81 گذشت .
208-
کنز العمال ج8 , ص 355, ح3 23242.
209-
ماجرایش در ص 93 گذشت .
210-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 15 تا ص 21.
211-
(از آگاهان بپرسید, ج2 , ص 5 44, واز خدا پروا کنید, ص 6 35).
212-
(آنگاه هدایت شدم , ص 152).
213-
مـنـهـاج الـسـنـة الـنـبـویة , ((ابن تیمیه )), دار الکتاب الاسلامى , ج6 , ص 5 (آنگاه هدایت
214-
صـحـیـح ((مـسـلـم )), کـتـاب صـلاة الـمسافرین وقصرها, باب 2 قصر الصلاة بمنى , ح5 ,
215-
مسند امام ((احمد بن حنبل )), ج4 , ص 432.
216-
آنقدر این ناسزا زشت است که قابل ترجمه نیست : ((فقال عثمان : یا عاض ابیه )).
217-
انـسـاب الاشـراف , ج6 , ص 169, امـر ((ابى ذر جندب بن جنادة الغفارى )) رضى اللّه عنه (از
218-
مـروج الـذهـب , ((مـسـعـودى )), ذکـر خـلافـة ((عـثـمـان بـن عـفـان )), ج2 , ص 343,
219-
تـاریخ مدینة دمشق , ((ابن عساکر)) ج23 , ص 471, ش 2849 ((صخر بن حرب بن امیة ))(از
220-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 22 تا 29.
221-
از آگاهان بپرسید, ج2 , ص 3 122.
222-
از آگاهان بپرسید, ج2 , ص 205.
223-
صـحـیـح ((بخارى )), باب تزویج النبی (ص ) ((خدیجه )) وفضلها(رض ), ح7 , ج5 , ص 489,
224-
مسند امام ((احمد بن حنبل )) ج6 , ص 277.
225-
الطبقات الکبرى , ((ابن سعد)), ذکر من خطب النبی (ص ) ومن وهبت نفسها ج8 ,ص 212.
226-
صـحـیـح ((مسلم )), کتاب الجنائز, باب 35 ما یقال عند دخول القبور, ح2 , ج2 , ص 67012 ,
227-
مسند امام ((احمد بن حنبل )), ج6 , ص 147.
228-
صحیح ((بخارى )) کتاب الطب , باب 15 قول المریض انی وجع , ح2 , ج7 , ص 155((بخارى ))
229-
صحیح ((بخارى )), کتاب الصلاة , باب 22 الصلاة على الفراش , ح1 , ج1 , ص 107.
230-
سوره تحریم , آیات 4 و5.
231-
((عـمـر)) خـودش اقـرار مـى کـنـد کـه ایـن دو آیـه دربـاره ایـن دو زن نـازل شده است :
232-
صحیح ((بخارى )), ابواب التقصیر, باب یقصر اذا خرج من موضعه , ح2 , ج2 , ص 55,وصحیح
233-
تاریخ ((طبرى )), احوالات سال 36, ج4 , ص 459.
234-
صـحـیـح ((مـسـلـم )), کـتـاب الایـمـان , بـاب 33, الـدلـیـل عـلـى ان ح6 , ج1 , ص 86,
235-
شرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)) خ156 , ج9 , ص 195.
236-
صحیح ((بخارى )), باب فرض الخمس , باب 4 ما جا فى بیوت النبى , ح6 , ج4 ,ص 100.
237-
صحیح ((مسلم )), کتاب الفتن , باب 16 الفتنة من المشرق , ح2 , 4, ج4 , ص 2229.
238-
سـوره احـزاب , آیـه 33, ((ابـن ابـى الـحـدیـد)) مـى گـویـد: ((عـایشه )) براى ((زید بن
239-
المجموعة الکاملة مؤلفات الدکتور ((طه حسین )), ج4 , الخلفا الراشدون , ص 2656.
240-
شرح نهج البلاغه , ((ابن ابى الحدید)), خ79 , ج6 , ص 8 217.
241-
شرح نهج البلاغه , ((ابن ابى الحدید)) خ173 , ج9 , ص 321, وتاریخ ((طبرى ))ماجراهاى سال
242-
صـحـیـح ((مـسلم )) کتاب الرضاع , باب 7 رضاعة الکبیر, ح1 2 3 4 5 6, ج2 , ص 8 10767,
243-
همراه با راستگویان , ص 251 تا ص 256, واهل سنت واقعى , ج2 , ص 75 تاص 85.
244-
تاریخ ((طبرى )), ماجراهاى سال 36, ج4 , ص 459.
245-
اولا بر اساس روایت ساخته پدرش انبیا ارث نمى گذارند, ثانیا یک هشتم میراث که متعلق به
246-
طلیق یعنى آزاد شده .
247-
(از آگاهان بپرسید, ج1 , ص 90) به خطبه پنجم نهج البلاغه مراجعه بفرمائید.
248-
مروج الذهب ((مسعودى )), ج3 , ص 454, وشرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)) خطبه60 ,
249-
از آگـاهـان بـپـرسـیـد, ج1 , ص 89, تـا ص 102, اگـر سـخـن ((ابـوسـفـیـان )) در
250-
صـحـیـح ((مـسـلم )), کتاب فضائل الصحابة , باب 4 فضائل على بن ابى طالب , ح آخر,ج4 ,
251-
آنگاه هدایت شدم , ص 173 تا ص 177, واز خدا پروا کنید, ص 121.
252-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 81.
253-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 79.
254-
شرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)) نامه 31, ج16 , ص 46.
255-
روزى ((مـعـاویـه )) در حـضور مردم به فرد مى گسارى به نام ((ابو مریم سلولى )) گفت :
256-
الخلافة والملک , ص 106, خلافت وملوکیت , ترجمه ((خلیل احمد حامدى )),ص 1989.
257-
تاریخ ((طبرى )), احوال سال 284, ج10 , ص 58.
258-
المعجم الکبیر ((طبرانى )), ج11 , ص 38, ومسند امام ((احمد بن حنبل )), ج4 , ص 421.
259-
شرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)) خطبه 130, ج8 , ص 258.
260-
صحیح ((مسلم )), کتاب البر والصلة والاداب , باب من لعنه النبی (ص ), ح1 تا 14, ج4 ,ص 10
261-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 2 201.
262-
از آگاهان بپرسید, ج1 , ص 4 323.
263-
یـعـنـى : شمشیر خدا, مى پرسیم : پس چرا این شمشیر خدا, پیامبر(ص ) را در روز((حنین ))
264-
سوره مدثر, آیات 11 تا 26.
265-
سوره قلم , آیات 10 تا 16.
266-
اهل سنت واقعى , ج2 , ص 86 تا ص 91.
267-
تـاریـخ ((یعقوبى )), ج2 , ص 61 وصحیح ((بخارى )), باب فى المغازى , باب بعث النبى (ص )
268-
الریاض النضره فى مناقب العشرة , ذکر شدة باس ((ابى بکر)) وثبات قلبه , ج1 ,ص 149 و150.
269-
تـاریخ ((یعقوبى )) , ج2 , ص 131 (آنگاه هدایت شدم , ص 259 تا ص 264, واز آگاهان بپرسید,
270-
آنگاه هدایت شدم , ص 265 تا ص 267.
271-
تاریخ ((طبرى )), ماجراهاى سال 11, ج3 , ص 278.
272-
سـنـن ((ابـى داود)), کـتاب مناسک الحج , باب 31 ما یلبس المحرم , ح آخر, ج2 , ص 1667 ,
273-
صـحـیـح ((بـخـارى )), بـاب ((فـضل ابى بکر)), ح1 , ج5 , ص 5, آنگاه در ص 9 به ((محمد
274-
شرح ماجرا با مدارکش در ص 4 53 گذشت .
275-
فتح البارى , باب مناقب على بن ابى طالب , ج7 , ص 58, چاپ مصر.


276-
صحیح ((مسلم )), کتاب الاماره , باب 15, اذا بویع لخلیفتین , ح1 , ج3 ,ص 1480.
277-
السنن الکبرى , ((بیهقى )), ج8 , ص 159, والطبقات الکبرى ((ابن سعد)), ج4 , ص 182.
278-
مـسـنـد امـام ((احـمـد بـن حـنـبـل , ج2 , ص 48, والـطبقات الکبرى , ((ابن سعد)), ج4 , ص 183,والسنن الکبرى , ((البیهقى )), ج8 , ص 159.
279-
مـسـتـدرک ((حاکم نیشابورى )), کتاب معرفة الصحابة , ج3 , ص 556, تاریخ مدینة دمشق , ((ابن عساکر)), ج12 , ص 159 و160 و162.
280-
النصائح الکافیه لمن یتولى ((معاویة )), ((محمد بن عقیل )), ص 106.
281-
وى در الامامة والسیاسة , ج2 , ص 6 25 مى گوید:. ((حـجاج )) به همراه شش هزار تن که دوهزارشان جنگجوى شامى بودند به سوى ((عراق )) به راه افتاده نزدیک ظهر جمعه به بصره رسید, قبل از ورود به آنان فرمان دادکه بر سر هر یک از درهاى مـسـجـد که جمعا هجده در داشت صد جنگجو در حالى که شمشیرشان را زیر لباس پنهان کرده بـایـستند, به محض شنیدن سرو صدا ودرگیرى ازداخل , نگذارند کسى از در مسجد بیرون رود مگر اینکه سرش بر زمین بیفتد, اینهاآمدند وپشت درها به بهانه انتظار نماز جمعه نشستند. ((حجاج )) با دویست جنگجوى دیگر که آنها نیز شمشیرها را پنهان داشتند واردمسجد شده به آنها گـفـت : من در سخنرانى خود با این مردم گفتگو مى کنم , آنها بر من سنگریزه پرتاب مى نمایند, هـمـیـنـکـه دیـدیـد عـمامه ام را بر زانویم نهادم شمشیرهایتان رابرگیرید واز خدا یارى بطلبید ومقاومت نمائید که خداوند صابران را دوست دارد. ((حجاج )) وارد مسجد شد, وقت نماز رسید, بالاى منبر رفت وگفت :. بـه شـمـا خـبـر بـدهم که امیرالمؤمنین ((عبدالملک )) به هنگام اعزامم مرا با دو شمشیرمسلح سـاخـت , یکى شمشیر رحمت , ودیگرى شمشیر عذاب ونقمت , شمشیررحمت در بین راه از کفم افتاد, ولى شمشیر عذاب ونقمت این است . مـردم شـروع به سنگسارش کردند, همینکه بلوا بالا گرفت عمامه از سر برداشته برزانویش نهاد, نـاگهان شمشیرها بودند که گردنهارا قطع مى کردند, نگهبانان درها که صداى درگیرى داخل مسجد را شنیدند, ودیدند که مردم پا به فرار مى گذارند باشمشیرهایشان را آنها استقبال کردند, مردم هم به داخل مسجد بازگشتند, حتى یک نفر را هم نگذاشتند زنده بیرون برود. در نـتـیـجه این درگیرى هفتاد وچند هزار نفر از آنها کشته شدند تا جائى که خونهاتا در مسجد وبازارها جارى شد)).
282-
سنن ((ترمذى )), کتاب الفتن , باب 44, ما جا فى ثقیف , ح2220 , ج4 , ص 433,وتاریخ مدینة ((دمشق )), ج12 , ص 184.
283-
تاریخ مدینه ((دمشق )) ج12 , ص 185.
284-
سوره مؤمنون , آیه 108.
285-
تاریخ مدینه ((دمشق )), ج12 , ص 192.
286-
الـطـبـقات الکبرى , ((ابن سعد)), احوالات ((عبداللّه بن عمر)), ج4 , ص 149, وتاریخ ‌مدینة ((دمشق )), ((ابن عساکر)), ج12 , ص 123.
287-
المحلى ((ابن حزم )) جواز امامة الفاسق , ج4 , ص 3 212.
288-
مـسـنـد امـام ((احـمـد بن حنبل )) ج2 , ص 92, وتاریخ مدینة ((دمشق )), ((ابن عساکر)), ج12 ,ص 122, وى در صـفحات 168 و169 و170 همان جلد از امام على (ع ) نقل مى کند که حضرت بر بلاى منبر فرمود:. ((بـار خـدایا من به این مردم اعتماد کردم ولى آنها به من خیانت نمودند, برایشان دلسوزى کردم ولـى آنها مرا فریب دادند, بار الها جوان ((ثقیف ))را بر اینان مسلط ساز که همچون دوران جاهلیت با جانها ومالهایشان رفتار نماید)). در خـطبه 116 نهج البلاغه نیز مى فرماید: (( به خدا سوگند جوان ((ثقیف )) بر شمامسلط خواهد شد)) (اهل سنت واقعى , ج1 , ص 231 تا ص 235 وج2 , ص 116 تاص 137.
289-
صحیح ((بخارى )) , کتاب الانبیا , باب علامات النبوة فى الاسلام , ح18 , ج4 ,ص 239.
290-
شـرح نـهـج الـبـلاغـه ((ابـن ابـى الـحـدیـد)), خ57 , ج4 , ص 8 67, وشـیـخ الـمـضـیـره ((ابوهریرة )),((محمود ابوریة )) ص 103.
291-
شرح نهج البلاغه ((ابن ابى الحدید)), خ57 , ج4 , ص 68.
292-
صحیح ((بخارى )), کتاب المرضى والطب , باب 53, لاهامة , ح1 , ج7 , ص 179.
293-
الموطا, ((مالک بن انس )), کتاب الصیام , باب 4, ما جا فى الصیام ح3 , ج1 , ص 290.
294-
صحیح ((بخارى )), کتاب النفقات , باب 1, وجوب النفقة على الاهل والعیال , ح1 , ج7 ,ص 81.
295-
شـرح نـهـج الـبـلاغـه ((ابـن ابـى الـحـدیـد)), خ57 , ج4 , ص 67, ((ابن ابى الحدید)) در ردادعـاى ((ابـو هـریـره )) مى گوید: پناه بر خدا, على (ع ) از این با تقواتراست , به خدا سوگند که اوآنچنان ((عثمان )) را یارى کرد که اگر برادرش ((جعفر بن ابى طالب )) نیز محاصره مى گشت بـه هـمـیـن مـقـدار او را یارى مى نمود آنگاه مى گوید: جوانى کوفى نزد ((ابوهریره )) آمد وبه او گفت : ((تورا به خدا سوگند, آیا شنیدى که رسول خدا(ص ) به على بن ابى طالب فرمود: ((اللهم وال مـن والاه وعاد من عاداه )), گفت : به خدا آرى ! جوان گفت : ((پس خداى را شاهد بگیر که تو دشمنش را دوست دارى ودوستش را دشمن )),سپس از نزدش برخاست .
296-
((ابـن ابـى الـحـدیـد)) مـى گـویـد: ((ابو هریره )) در حالى که فرماندار ((مدینه )) بود در کـوچـه وخـیـابان همراه بچه ها غذا مى خورد وبا آنها بازى مى کرد در بازار راه مى رفت همینکه به فـردى مى رسید که در جلو او راه مى رود با پایش بر زمین مى زد ومى گفت : راه را بازکنید, راه را باز کنید, امیر آمده است (همان مدرک ص 69).
297-
صحیح ((بخارى )), کتاب الایمان , باب حفظ العلم , ح3 , ج1 , ص 41.
298-
سوره بقره , آیه 159 وآیه بعدش که مى فرماید: (الا الذین تابوا).
299-
صحیح ((بخارى )), کتاب الایمان , باب حفظ العلم , ح1 , ج1 , ص 40.
300-
شـرح نـهج البلاغه , ((ابن ابى الحدید)), خ57 , ج4 , ص 68, (اهل سنت واقعى , ج2 ,ص 102 تا 115, واز خدا پروا کنید, ص 8 87.
301-
سوره بقره , آیه 34.
302-
(انـا خـیرمنه خلقتنى من نارو خلقته من طین ) یعنى : (ابلیس ) گفت : من از او بهترم چون مرا از آتش آفریدى ولى او را از خاک )) (اعراف 12).
303-
سوره احزاب , آیه 36.
304-
بحار الانوار, ج2 , ص 291 تا ص 296.
305-
کنز العمال , ش 2 1 34090, ج12 , ص 82.
306-
الکامل فى التاریخ ((ابن اثیر)) ج2 , ص 91.
307-
الکامل فى التاریخ ((ابن اثیر)), ج2 , ص 245, پیامبر(ص ) به ((عباس )) فرمود: ((ابوسفیان )) را کنار کوه در تنگه نگه دار تا لشکریان خدا از کنارش بگذرند. گـفـتم : اى رسول خدا او دوستدار فخراست پس یک مزیتى نسبت به قومش قراربده , فرمود: هر که داخل خانه ((ابو سفیان )) شود در امان است , هر که داخل خانه ((حکیم بن حزام )) شود در امان است , هر که داخل مسجد شود در امان است , وهر که درخانه اش را ببندد در امان است . بـا ایـن وصف مى گویند ((ابو طالب )) مشرک بوده ولى ((ابوسفیان )) از اصحاب رسول خداست , حتما به خاطر اینکه آن پدر امیرالمؤمنین (ع )است واین پدر ((معاویه ))!!.
308-
الکامل فى التاریخ ((ابن اثیر)), ج2 , ص 245, پیامبر(ص ) به ((عباس )) فرمود: ((ابوسفیان )) را کنار کوه در تنگه نگه دار تا لشکریان خدا از کنارش بگذرند. گـفـتم : اى رسول خدا او دوستدار فخراست پس یک مزیتى نسبت به قومش قراربده , فرمود: هر که داخل خانه ((ابو سفیان )) شود در امان است , هر که داخل خانه ((حکیم بن حزام )) شود در امان است , هر که داخل مسجد شود در امان است , وهر که درخانه اش را ببندد در امان است . بـا ایـن وصف مى گویند ((ابو طالب )) مشرک بوده ولى ((ابوسفیان )) از اصحاب رسول خداست , حتما به خاطر اینکه آن پدر امیرالمؤمنین (ع )است واین پدر ((معاویه ))!!.
309-
بحار الانوار, ج6 , ص 179 (اهل سنت واقعى , ج2 , ص 90, تا ص 97).
310-
(آنگاه هدایت شدم , ص 7 266).
311-
مـروج الـذهـب ((مسعودى )) ج3 , ص 3 2 11, وشرح نهج البلاغه , ((ابن ابى الحدید)),خ46 , ج3 , ص 90 9 188, وجمهرة رسائل العرب , ش 2 501, ج1 , ص 8 7 6 475.
312-
(اهل سنت واقعى , ج2 , ص 177 تا ص 192).
313-
منهاج السنة النبویة , دار الکتاب الاسلامى , ج4 , ص 5 154.
314-
سوره احزاب , آیه33 .
315-
(همراه با راستگویان , ص 301 تا ص 310).
316-
الصواعق المحرقة ((ابن حجر)), باب 11, فصل2 , حدیث 26, ص 188, والمصنف ,((عبدالرزاق )), ج11 , ص 5 54, ش 19893.
317-
نهج البلاغه , خطبه 144 (همراه با راستگویان , ص 313 تا ص 319).
318-
مـنـاقـب ((خـوارزمـى )), فـصـل هـفـتـم , ص 39, والاستیعاب , ((ابن عبدالبر)), ج3 , ش 1855,ص 1103, وتـذکرة الخواص , ((ابن الجوزى )) فصل فى قول ((عمر بن خطاب )): ((اعوذباللّه من معضلة لیس لها ابو حسن )), ص 147.
319-
(همراه با راستگویان , ص 171).
320-
سوره رعد, آیه39 .
321-
الدر المنثور فى التفسیر الماثور, ((سیوطى )), ذیل آیه فوق , ج4 , ص 661.
322-
صحیح ((بخارى )), کتاب بد الخلق , باب 5, ذکر الملائکة , ح1 , ج4 , ص 1345, وباب المعراج , ح1 , ج5 , ص 9 68.
323-
(همراه با راستگویان , ص 321 تا ص 330).
324-
سوره شورى , آیه 23.
325-
صـحـیـح ((مـسلم )), کتاب الایمان , باب 33, الدلیل على ان حب الانصار وعلى ح آخر,ج1 , ص 86, کنز العمال , ج11 , ص 9 598, ح32878 و32884 وص 601, ح329012 ,والصواعق المحرقة , ص 122, از ((ابـو سـعـید خدرى )) نقل مى کند که گفت : ما منافقین رابا کینه شان نسبت به على شناسائى مى کردیم .
326-
تـفـسیر کبیر, ((امام فخررازى )), ذیل آیه کریمه 23 سوره شورى , ج27 , ص 1656,وتفسـیر کـشــاف , ((زمـخـشــرى )), ذیـل آیـه فـوق , ج4 , ص 220, والجواهـر الحسـان فى تفسیر القرآن , ((ثـعـالبى )), ج3 , ص 128, برخى از فقرات حدیث چنین است : ((هر که بردوستى آل محمد بمیرد توبه کرده مرده است , هر که بر دوستى آل محمد بمیرد با ایمان کامل مرده است , هر که بر دوستى آل مـحـمـد بـمـیره فرشته مرگ ونکیر ومنکر به اوبشارت بهشت مى دهند, هر که بر دوستى آل محمد بمیرد اورا چون عروسى که به حجله برده مى شود به سوى بهشت مى برند, هر که بر دوستى آل محمد بمیرد خداوندقبرش را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد)).
327-
مـسـتـدرک ((حـاکـم نـیـشـابـورى )), کـتـاب مـعـرفـة الصحابة , ج3 , ص 128, والریاض الـنـضـرة ,((طـبـرى )), الـبـاب الـرابـع فـى مـناقب امیرالمؤمنین , فصل6 , ج2 , ص 122, وینابیع المودة ,((قندوزى )) ص 205.
328-
بـه چند نمونه از این احادیث اشاره مى کنیم تا روشن شود که آیا شیعه غلو مى کند, یاهمان چیزى که آنها از پیامبر(ص ) نقل کرده اند را مى گوید وزنده مى کند؟. ((از عـلـى چه مى خواهید؟ ازعلى چه مى خواهید؟ از على چه مى خواهید؟ على ازمن است ومن از اویم , واو ولى هر مؤمنى بعد از من است )). ((خداوند به من فرمان داده که فاطمه را به تزویج على در آورم )). ((خداوند متعال نسل هر پیامبرى را در صلب همان پیامبر قرار داده ولى نسل مرادر صلب على بن ابى طالب قرار داده است )). ((ذکر على عبادت است )). ((نگاه به چهره على عبادت است )). ((عنوان وتیتر کتاب ونامه مؤمن دوستى على بن ابى طالب است )). ((على نسبت به من , چون سرم نسبت به بدن من است )). ((خداوند متعال هیچ (یا ایها الذین آمنوا) نازل نکرد مگر اینکه على در راس وامیر آن بود)). ((گوشت على از گوشت من وخون على از خون من است )). ((من وعلى از یک درختیم ومردم از درختان پراکنده )). ((على صدیق اکبراست , على فاروق این امت است که بین حق وباطل فرق مى گذارد)). (( بـر در بـهـشـت نـوشـته شده : معبودى جز اللّه نیست , محمد رسول خداست , على برادر رسول خداست )). (( هـرگـونـه نـگـویـد على بهترین مردم است مسلما کافراست )) (کنز العمال , ج11 , ازص 598 تا ص 627 بـه تـرتـیـب احـادیث شماره هاى : 32883 32891 328953289432892 32900 32914 32920 3294332936 32990 33043 33046).
329-
نگاه کنید به ص 33 تا ص 83 همین کتاب .
330-
(همراه با راستگویان , ص 397 تا ص 403).
331-
بـنـیـاد مـعـارف اسـلامـى قـم ایـن احـادیـث را در کـتـابى به نام ((معجم احادیث الامام المهدى (عج ))) در پنج جلد جمع آورى وچاپ کرده است .
332-
سنن ((ترمذى )), کتاب الفتن , باب 52 ما جا فى المهدى , ح1 2230, ج4 ص 438.
333-
فـتـح الـبـارى بـشرح صحیح البخارى , کتاب الانبیا, باب قول اللّه تعالى (واذکر فى الکتاب مریم ), شرح حدیث آخر, ج6 , ص 385.
334-
تذکرة الخواص , ص 364, وینابیع الموده , باب 94, ص 2 491.
335-
سوره بقره , آیه 259.
336-
سوره کهف , آیه 9 تا 26.
337-
(همراه با راستگویان , ص 405 تا ص 415).
338-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 385 تا ص 388).
339-
نمونه هائى از رجعت را در قرآن کریم مى توان یافت , مثل :. حیوان ((عزیر)) پیامبر (سوره بقره , آیه 259). زنده شدن چهار پرنده توسط حضرت ((ابراهیم ))(ع ) (سوره بقره آیه 260). زنـده شـدن گـروهى از بنى اسرائیل که به میقات پروردگار رفته وجان داده بودند(سوره بقره , آیه54 ).
340-
سوره نمل , آیه83 .
341-
سوره کهف , آیه 47.
342-
تفسیر ((قمى )), ذیل آیه 83 سوره نمل , ج2 , ص 1 130.
343-
(همراه با راستگویان , ص 391 تا ص 395).
344-
بحار الانوار, ج2 , ص 179.
345-
این چهار مذهب عبارتنداز: ((مالکى )), ((شافعى )), ((حنبلى ))و ((حنفى )).
346-
(اهل سنت واقعى , ج1 , ص 220 تا ص 227).
347-
سوره آل عمران , آیه 28.
348-
الدر المنثور ((سیوطى )), ذیل آیه فوق , ج2 , ص 176.
349-
الدر المنثور ((سیوطى )), ذیل آیه فوق , ج2 , ص 176.
350-
سوره نحل , آیه 106.
351-
الدر المنثور , ((سیوطى )), ذیل آیه فوق , ج5 , ص 170.
352-
بحار الانوار, ج80 , ص 300.
353-
بحار الانوار, ج33 , ص 153.
354-
سوره بقره , آیه 14.
355-
سوره غافر, آیه 28.
356-
(همراه با راستگویان , ص 331 تا ص 341), مخفى نماند که مساله تقیه حدودواحکامى دارد که فقها عظام شیعه آن را بیان داشته اند.
357-
سوره مائده , آیه 6.
358-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 333 تا ص 335).
359-
صـحـیـح ((بخارى )), باب وقت المغرب , ح4 , ج1 , ص 147, ومسند امام ((احمد بن حنبل )) ص 221.
360-
صحیح ((مسلم )), کتاب صلاة المسافرین , باب 6, الجمع بین الصلاتین فى الحضر,ح1 , 2, 6, 7, 8, ج1 , ص 489 تا ص 491.
361-
مدرک فوق , ح9 , ج1 , ص 2 491.
362-
(هـمـراه بـا راسـتـگـویـان , ص 371 تا ص 384, واهل بیت کلید مشکلها, ص 327 تاص 330 وص 337 تا ص 341).
363-
وسائل الشیعه , کتاب الصلاة , باب اول از ابواب ما یسجد علیه .
364-
صحیح ((مسلم )), کتاب الحیض , باب 3, جواز غسل الحائض ح7 و8, ج1 ,ص 245.
365-
صحیح ((بخارى )), باب الاعتکاف , ح3 , ج3 , ص 62.
366-
(آنگاه هدایت شدم , ص 90, وهمراه با راستگویان , ص 385 تا ص 389).
367-
صحیح ((مسلم )), کتاب النکاح , باب 3, نکاح المتعة , ح7 , ج2 , ص 1023.
368-
تفسیر کبیر ((امام فخررازى )), ذیل آیه 24 سوره نسا, ج10 , ص 50.
369-
صـحیح ((بخارى )), کتاب التفسیر, سوره بقره , آیه 196 (فمن تمتع بالعمرة الى الحج ),ح1 , ج6 , ص 33.
370-
تـفسیر کبیر ((امام فخررازى )), ذیل آیه 24 سوره نسا, ج10 , ص 50, وجامع البیان فى تفسیر القرآن , ((جریر طبرى )), ذیل آیه فوق , ج5 , ص 9.
371-
نگاه کنید به ص 52 همین کتاب .
372-
سوره احزاب , آیه 36.
373-
(همراه با راستگویان , ص 343 تا ص 354, واهل بیت کلید مشکلها, ص 349 تاص 383).
374-
(اهل سنت واقعى , ج2 , ص 143).
375-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 187 تا ص 198).
376-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 203 تا ص 216).
377-
کنز العمال , ج8 , ص 329 تا ص 336, از ش 23139 تا ش 23152.
378-
مدرک فوق , ص 355, ش 23243.
379-
مدرک فوق , ص 342, ش 23174.
380-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 217 تا ص 244).
381-
(آنگاه هدایت شدم , ص 99).
382-
سوره انفال , آیه 41.
383-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 343 تا 348).
384-
نهج البلاغه , خطبه 1.
385-
سوره مائده , آیه 42.
386-
سوره جن , آیه 20.
387-
در سـفـر حـج سـال 1375 در مـحـل ((بـعـثـه مقام معظم رهبرى )) با عده اى از جوانان شـیـعـه عـراقـى مـلاقـات کـردم که اظهار مى داشتند: ما پس از شکست قیام ملت ((عراق )) در جـنـگ ((خـلـیـج )) در اردوگـاهـى در ((عـربستان )) زندگى مى کنیم که حق خروج از آنجارا نداریم مگر ایام حج , الان به اینجا آمده ایم وفقط کتاب ونشریات شیعى طلب مى کنیم .
388-
سوره بقره , آیه 120.
389-
سوره جن , آیه 18.
390-
سوره مائده , آیه 35.
391-
یعنى : (وابتغوا الیه الوسیلة ) چیز دیگرى غیر از عمل صالح باید باشد, چرا که (اتقوااللّه ) بیانگر عمل صالح است .
392-
سوره یوسف آیه 98 و97.
393-
سوره نسا, آیه 64.
394-
اولا: دلـیـلى بر این ادعا ندارند که توسل در زمان حیات پیامبر(ص ) جایز ولى بعد ازوفاتش جایز نباشد, بلکه دلیل بر خلاف آن داریم , زیرا حلال آن حضرت تا قیامت حلال , وحرامش تا قیامت حرام است , ثانیا: آنها نمى گویند توسل به پیامبر حرام است ,بلکه مى گویند شرک است , اگر عملى شرک باشد همیشه شرک است , نه اینکه فقط بعداز وفات پیامبر(ص ) شرک باشد.
395-
صـحـیـح ((بخارى )), کتاب جهاد وسیر, باب 142 فضل من اسلم على یدیه رجل , ح1 ,ج4 , ص 73, وصـحـیـح ((مـسـلم )), کتاب فضائل الصحابه , باب 4 فضائل على بن ابى طالب , ح7 , ج4 , ص 1872.
396-
صحیح ((مسلم )) کتاب الجنائز,باب 19 من صلى علیه اربعون , ح1 , ج2 , ص 655.
397-
(آنگاه هدایت شدم ص 93).
398-
صحیح ((مسلم )), کتاب الجنائز, باب ما یقال عند دخول القبور, ح2 , ج2 ,ص 671.
399-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 245 تا ص 325).
400-
بـه تـرتـیـب رؤسـاى کـشـورهـاى : ((مـراکـش )), ((الـجـزایـر)), ((تـونـس )), ((لیبى )), ((اردن ))و((عربستان )).
401-
(اهل بیت کلید مشکلها, ص 395 تا ص 407).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد