اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

آمیزش: نزدیکى کردن و جماع با همسر و کنیز


آمیزش: نزدیکى کردن و جماع با همسر و کنیز

در قرآن، دوازده واژه به جاى آمیزش به کار رفته که به مقتضاى ادب قرآنى، کاربرد آن‌ها در آمیزش، کنایى است. این واژه‌ها عبارتند از: مَسّ: در آیات 236 و 237 بقره/2؛ 47 آل‌عمران/3؛ 20 مریم/ 19؛ 49 احزاب/ 33؛ 3 و 4 مجادله/58‌، لمس: در آیات 43 نساء/4؛6 مائده/5‌، اِتیان: آیات 222 و 223 بقره/2، مباشرت: دوبار در آیه 187 بقره/2، دخول: دوبار در آیه 23 نساء/4، رَفَثْ: به معناى سخنان جنسى هنگام جماع یا هر سخن زشت، دوبار در آیات 187 و 197 بقره/2، طَمْث: به معناى خون حیض و نیز تماس با چیزى، در آیات 56 و 74 الرحمن/‌55‌، نکاح*: دوبار در آیات 230 بقره/2 و 22 نساء/4 که هم بر عقد و هم بر آمیزش اطلاق شده است،[34] غشیان: به معناى پوشاندن،[35] یک بار در آیه 189 اعراف/7، اِفضاء: به معناى توسعه دادن[36] که اگر با اِلى متعدّى شود، کنایه از آمیزش است،[37] یک بار در آیه 21 نساء/4، قُرْب: یک بار در آیه 222 بقره/2، اعتزال: به معناى کناره‌گرفتن،[38] یک بار در آیه 222 بقره/2.
قرآن، آمیزش حلال را در آمیزش مرد باهمسر وکنیز خود منحصر دانسته است: «وَالَّذِین هُم لِفُروجِهِم حـفِظونَ * إلاّ عَلى أزوجِهِم أو ما مَلَکت أیمـنُهُم فَإنَّهم غَیرُ مَلومین» (مؤمنون/23، 5 و 6) و جز این دو مورد را حرام و تجاوز از حدّ شمرده است: «فَمَنِ ابتَغى وَراءَ ذلِک فَأُولئِکَ هُمُ العادُون» (مؤمنون/23، 7) که عبارت است از: آمیزش مرد با زنى جز همسر و کنیز خود، آمیزش با هم‌جنس، آمیزش با حیوانات و استمنا که در روایات از آن به آمیزش با خود تعبیر شده (النّاکِحُ نَفسَه[39]).

اهداف آمیزش:

1. بقاى نسل:

«نِساؤُکُم حَرثٌ لکم‌فَأتوا حَرثَکُم ... وَقَدِّموُا لاَِنفُسِکُم.» (بقره/2، 223) اطلاق «کشت‌زار» بر زنان نشان مى‌دهد که بقاى نسل انسان از اهداف آمیزش، و‌مقصود از «قَدِّمُوا لاِنفُسِکُم» نیز به نظر برخى مفسّران، طلب فرزند است. درآیه دیگرى آمده‌است: «فَالـنَ بشِرُوهُنَّ» ؛ سپس در ادامه فرموده: «وَابتَغُوا ما کَتَبَ اللّه لَکُم» (بقره/2،187) که بیش‌تر مفسّران مقصود از آن را طلب فرزند دانسته‌اند.[40] در آیه 29 عنکبوت/ 29 حضرت لوط قومش را بر قطع راه بقاى نسل انسان، به وسیله آن‌ها سرزنش مى‌کند[41]:«... أَئِنَّکم لَتَأتونَ الرِّجالَ و تَقطَعونَ السَّبیلَ‌...»

2. مصونیّت از گناه:

قرآن زن* و شوهر را به منزله لباس یک‌دیگر مى‌داند: «هُنّ لباسٌ لَکم و أنتم لِباسٌ لَهنَّ» (بقره/2، 187) و چنان که لباس*، انسان را از سرما و گرما حفظ کرده، عیوبش را مى‌پوشاند، زن و شوهر نیز یک‌دیگر را از انحراف‌هاى جنسى حفظ مى‌کنند.

3. ارضاى غریزه جنسى:

آیه 187 بقره/2 ناتوانى برخى را از خویشتن‌دارى در زمان ممنوعیّت آمیزش با همسر بیان مى‌کند و مى‌توان برداشته شدن این ممنوعیّت در شب‌هاى ماه رمضان را پاسخى به نیاز غریزى بشر دانست[42]:«... عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُم کُنتُم تَختَانُونَ أَنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم وَ عَفَا عَنکُم فالــن بـشِرُوهُنَّ‌...» ؛ چنان‌که آیه 187 بقره/2 که مردان را از ترک آمیزش بیش از چهار ماه با همسران خویش منع مى‌کند نیز به این نیاز غریزى زنان اشاره دارد که مردان مى‌باید این نیاز و حقّ آنان را برآورند.

آثار شرعى آمیزش

1. ممنوعیّت ورود به نماز:

«لاتَقرَبُوا الصَّلوةَ... أو لـمَستُم النِّساءَ فَلَم تَجِدُوا ماءً فَتیمَّموا صَعیداً طَیِّباً = و در حال جنابت وارد نماز نشوید... و اگر با زنان آمیزش کرده و آب نیافته‌اید، بر خاکى پاک تیمم کنید.»[43] (نساء/4، 43)

2. ممنوعیّت توقّف در مساجد:

بنا بر این که «صلاة» در آیه پیش‌گفته به معناى مکان نماز (مسجد) باشد، این مطلب استفاده مى‌شود.[44]

3. بطلان روزه:

آمیزش، روزه را باطل مى‌کند، بدین سبب براى روزه‌دار ممنوع شده است.[45] قرآن مى‌گوید: «أُحِلَّ لَکم لَیلةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إلى نِسائِکم... فَالـن بشِروهُنَّ ... حَتّى یَتبیَّن لَکُمُ الخَیطُ الأبیَضُ مِنَ‌الخَیطِ الأسوَدِ». (بقره/2،‌187) برخى گفته‌اند: این آیه به آمیزش در ماه رمضان ناظر است که پیش از نزول آن، حرام بوده است.[46] با فرود آمدن این آیه، فقط مباشرت در شب حلال شد و در روزهاى ماه رمضان بر حرمت خود باقى است. بنابر غایت بودن جمله «حتّى یَتبَیّن» براى «بشِروهُنَّ» [47] حرمت آمیزش پس از طلوع فجر و بطلان روزه نیز استفاده مى‌شود.

4. بطلان اعتکاف:

آمیزش در شب و روز در حال اعتکاف، حرام و از مبطلات آن است[48]:«...وَ لاتُبشِرُوهُنَّ وَ أنتُم عـکِفُون فى‌المَسجِد = در حالى‌که در مساجد معتکف هستید، با زنان در نیامیزید.» (بقره/2،187)

5‌. مالکیّت مهر:

پس از آمیزش، زن مالک همه مهر* مى‌شود و اگر مهر به وى پرداخت شده باشد، مرد حق پس گرفتن آن را ندارد[49]:«وَ إن أردتُم استِبدالَ زَوج مَکان زَوج و ءاتیتُم إحدهُنَّ قِنطارًا فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَیئًا ... * وَکَیفَ تَأخُذونَه وَ قد أفضى بَعضُکم إلى بَعض = اگر خواستید همسرى [دیگر]به جاى همسر [پیشین خود]ستانید و به یکى از آنان مال فراوانى داده‌اید، چیزى از آن را پس مگیرید... و چگونه آن [مهر]را مى‌ستانید با آن‌که از یک‌دیگر کام گرفته‌اید؟» (نساء/4، 20 و 21) درحالى که اگر مرد همسرش را پیش از آمیزش طلاق دهد، در صورت تعیین مهر در عقد، فقط باید نصف آن را بپردازد: «وَ إن طَلَّقتمُوهنَّ مِن قَبلِ أن تَمَسُّوهُنَّ وَ قد فَرضتُم لَهُنَّ فَریضَةً فَنِصفُ ما فَرضتُم.» (بقره/2، 237)

6‌. وجوب عِدّه:

در طلاق، نگه داشتن عِدّه بر زنى که شوهر با او آمیزش نکرده، واجب نیست (احزاب/33، 49) امّا در صورت آمیزش، رعایت عِدّه بر زن واجب است: «و‌المُطَلَّقـتُ یَتربَّصنَ بِأنفُسِهِنَّ ثَلثَةَ قُرُوء = زنان طلاق داده شده، باید مدّت سه پاکى انتظار بکشند.» (بقره/2، 228) مراد از «المطلّقت» ، زنان غیر یائسه و غیرباردارى است که شوهر با آنان آمیزش کرده است.[50] در روایاتى از اهل‌بیت(علیهم السلام)آمده است: إذا التقى الختانان وجب المهر و العدّة = هرگاه دو ختنه‌گاه به هم برسند، مهر و عِدّه واجب مى‌شود.[51]

7. ثبوت کفّاره ایلاء:

ایلاء*، سوگند مرد بر ترک آمیزش با همسر خویش بیش از چهار ماه است[52] که بر چنین سوگندى تا چهار ماه مى‌تواند باقى بماند و اگر در این میان با همسر خود آمیزش کند، خدا آمرزنده و مهربان است: «لِلَّذین یُؤلونَ من نسائِهم تربُّصُ أربعةِ أشهُر فَإن فَاءُو فَإنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحیمٌ.» (بقره/2، 226) در این صورت، برخى با استناد به ذیل آیه، کفّاره را واجب نمى‌دانند؛[53] ولى امامیّه[54] و بیش‌تر فقیهان اهل‌سنّت،[55] براساس آیه 89 مائده/5 گفته‌اند: کفّاره شکستن سوگند که اطعام یا پوشاندن ده فقیر یا آزاد کردن یک برده است، بر او واجب مى‌شود و در صورت عدم توانایى، باید سه روز روزه بگیرد. آنان جمله «فإنَّ اللّهَ غفورٌ رَحیم» را بر عدم مجازات حمل کرده‌اند، نه بر عدم وجوب کفّاره.[56]

8‌. حلّیت ازدواج با همسر سه طلاقه:

پس از طلاق سوم، شوهر حقّ رجوع یا عقد مجدّد ندارد، مگر این که زن با مردى دیگر (محلّل*) ازدواج* کند و طلاق بگیرد: «فَإن طَلَّقَهَا فَلا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعدُ حَتّى تَنکِح زَوجاً غَیرَه فإن طَلَّقَها فلا‌جُناحَ عَلیهما أن یَتَراجَعا.» (بقره/2، 230) در نکاح محلّل سه قول است: 1. مجرّد عقد، کفایت مى‌کند؛[57] 2. آمیزش نیز باید صورت گیرد؛[58] 3.‌افزون بر عقد و آمیزش، انزال نیز لازم است.[59] بیش‌تر مفسّران و فقیهانِ شیعه و سنّى بر قول دومند.[60] در روایت امام‌صادق(علیه السلام)نیز آمده که آن زن بر شوهر پیشین حلال نمى‌شود مگر این که دیگرى لذّت آمیزش با او را بچشد: لاتَحِلُّ لِزوجِهَا الاوّل حَتّى یَذوُق الاخر عُسَیلَتها.[61]

9. حرمت ازدواج با ربیبه:

کسى که با زنى ازدواج و آمیزش کند نمى‌تواند با دختر وى (از شوهر دیگر)ازدواج کند: «حُرِّمَت عَلَیکم... رَبـئِبُکُم‌الّـتى فى حُجُورِکُم مِن نِسائِکُم الَّـتىِ‌دَخَلتُم‌بِهِنَّ.» (نساء/4،23)

اقسام آمیزش از نظر حکم

1. آمیزش واجب:

از آیه 226 بقره/2 که ترک آمیزش بیش از چهار ماه را منع کرده است مى‌توان وجوب این عمل را در هر چهار ماه یک بار استفاده کرد، مگر در مواردى که آمیزش براى زوجین یا جنین یا فرزند شیرخوار ضرر داشته باشد که مى‌توان آن را بیش از این مدّت به تأخیر انداخت.[62] اگر بر اثر طول مدّت، بیم به گناه افتادن زن وجود داشته باشد، لازم است فاصله چهارماه کم‌تر شود.[63] احمدبن حنبل مانند امامیّه آمیزش هر چهار ماه یک بار را واجب مى‌داند. شافعى یک بار آمیزش را بر زوج واجب دانسته و ابوحنیفه گفته است: هر گاه زن مطالبه آمیزش کند، بر زوج واجب مى‌شود.[64]

2. آمیزش حرام:

الف. آمیزش با حائض: یهودیان، نه تنها آمیزش، بلکه هر نوع معاشرت با حائض را حرام مى‌دانستند و مسیحیان هیچ فرقى میان حالت حیض* و غیر آن نمى‌گذاشتند و هرگونه معاشرت از جمله آمیزش جنسى را حلال مى‌دانستند؛[65] ولى اسلام راه میانه را برگزیده، مى‌گوید: «فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فى‌المَحیض». (بقره/2،222) «اعتزال» به عقیده امامیّه[66] و برخى از مفسّران اهل‌سنّت[67] پرهیز از آمیزش با حائض است؛ ولى به عقیده گروهى دیگر، مقصود، پرهیز از لذّت‌جویى از ناف تا زانو است.[68] ب. آمیزش مُحرِم: از زمانى که هر یک از زن و مرد احرام مى‌بندند، آمیزش بر آن‌ها حرام است: «فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ.» (بقره/ 2، 197) پ. آمیزش روزه‌دار (<= بطلان روزه، همین مقاله) ت. آمیزش معتکف (=> بطلان اعتکاف، همین مقاله) ج. آمیزش پس از ظهار و پیش از پرداخت کفّاره: ظهار* آن است که مردى همسرش را به یکى از محارم خود تشبیه کند؛ مانند این که بگوید: «تو‌نسبت به من، چون مادرم هستى (أَنتِ عَلَىّ کَظَهرِ أُمِّى)» که این کار در جاهلیّت، نوعى طلاق بوده؛[69] ولى اسلام آن را حرام دانسته است؛ لذا ظهار کننده یا باید همسرش را طلاق دهد یا رجوع و آمیزش کند که در این صورت، پرداخت کفّاره بر وى واجب است: «وَالَّذِین یُظـهِرونَ مِن نِسائِهم ثُمَّ یعُودُون لِما قالوا فَتحریرُ رَقبة مِن قَبل أن یَتماسّا... * فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ شَهرَین مُتتابِعَین مِن قَبل أن یَتَمَاسَّا فَمَن لَم‌یَستَطِع فَإطعام سِتّینَ مسکیناً = کسانى‌که زنانشان را ظهار مى‌کنند؛ سپس از آن‌چه گفته‌اند، پشیمان مى‌شوند، بر ایشان [فرض]است که پیش از آمیزش با یک‌دیگر بنده‌اى را آزاد کنند... و آن کس که [بر آزاد کردن بنده]دسترس ندارد، باید پیش از آمیزش [با زن خود]دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید به شصت بینوا خوراک دهد.» (مجادله/58‌، 3‌و 4) به نظر برخى مفسّران، مقصود از «عود» تکرار ظهار است.[70] برخى آن را رجوع به زن با قصد آمیزش یا بدون آن دانسته‌اند.[71]بعضى آن را نگه داشتن زن و طلاق ندادن وى دانسته[72] و شمارى گفته‌اند: مقصود آمیزش با زن است؛[73] ولى بیش‌تر مفسّران و فقیهان از جمله طبرى[74]و طبرسى[75] برآنند که منظور، قصد آمیزش و رجوع از چیزى است که بر خود حرام کرده که در این صورت، ظهار کننده، پیش از آمیزش باید کفّاره را بپردازد. این معنا از اهل‌بیت(علیهم السلام)نیز روایت شده است.[76] کسى که پیش از پرداخت کفّاره آمیزش کند، دو کفّاره بر او واجب مى‌شود.[77]

3 و 4. آمیزش مستحب و مکروه (‌=>‌آداب آمیزش، همین مقاله)

5‌. آمیزش مباح:

آمیزش، جز مواردى که براى حرمت آن دلیل خاص ذکر شده، حلال است: «نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم أَ نّى شِئتُم» (بقره/2،223) برخى گفته‌اند: از کلمه «أ‌نّى» استفاده مى‌شود که آمیزش با همسر در هر زمان و به هر کیفیّت روا است.[78]

آمیزش پس از حیض:

قرآن، جواز آمیزش با زنان حائض را به حصول طهارت* منوط کرده، مى‌گوید: «وَ‌لاتَقَربوهُنَّ حَتّى یَطهُرنَ فَإذا تَطَهَّرن فَأتُوهُنّ» . (بقره/2، 222) با توجّه به اختلاف قرائت  (یَطْهُرن، یطَّهَّرْنَ) [79] مفسّران، طهارت را به قطع خون، شستن اندام تناسلى، وضو گرفتن، شستن اندام تناسلى همراه با وضو و غسل یا تیمم[80] تفسیر کرده‌اند. برخى از مفسّران، مقصود از طهارت را غسل*،[81] و برخى دیگر، تحصیل وضو پس از قطع خون دانسته‌اند.[82] از اهل‌بیت(علیهم السلام)در این‌باره سه دسته روایت نقل شده که در بعضى، از آمیزش پیش از غسل نهى کرده و دسته‌اى، امر به آمیزش پس از غسل کرده و دسته‌اى نیز به جواز آمیزش پس از قطع خون حکم کرده‌اند که روایات نخست، بر کراهت آمیزش پیش از غسل، و‌دسته دوم بر استحباب آمیزش پس از غسل حمل شده است.[83] به نظر ابوحنیفه، اگر قطع خون پیش از کامل شدن ده روز باشد، آمیزش پیش از غسل جایز نیست و اگر پس از ده روز باشد، جایز است؛[84] ولى قرطبى این نظر را بى‌دلیل دانسته است.[85]

آمیزش از دُبُر (پشت):

برخى این گونه آمیزش را حرام دانسته‌اند.[86] فخررازى در تفسیر آیه 223 بقره/2 مى‌گوید: «أ‌نّى» به معناى تخییر در کیفیّت است، نه تخییر در مکان؛ یعنى هرگونه خواستید با زنان از قُبُل (جلو) آمیزش کنید؛ زیرا مقصود از «حرث»، محلّ کشت فرزند است[87] و نیز گفته‌اند: آیه «فَأتُوهُنَّ مِن حَیثُ أمَرَکُمُ اللّه» (بقره/2، 222) به آمیزش از قُبُل امر کرده است؛[88] چنان‌که برخى، از آیه «قُل هُوَ أَذىً فَاعتَزِلُوا النِّساء فِى‌المَحیضِ» حرام بودن این عمل را استفاده کرده‌اند؛ زیرا حکمت حرمت آمیزش از قُبُل هنگام حیض که اذیّت شدن زن است، در آمیزش از دُبُر نیز وجود دارد.[89]مالک و بسیارى از عالمان اهل‌سنّت[90] و بیش‌تر علماى امامیّه،[91] آن را جایز شمرده و گفته‌اند: منظور از «حرث»، خودِ زنانند، نه عضو تناسلى آنان و «أنىّ» نیز تخییر در مکان است و آیات 222 و 223 بقره/2 را بر طلب فرزند حمل کرده‌اند؛ یعنى اگر خواهان فرزند هستید، از جایى که خدا به آن امر کرده (جلو) با زنان درآمیزید[92]. برخى گفته‌اند: آیه «فاعتَزِلوُا النِّساء فى المَحیضِ» (بقره/2، 222) نیز بر جواز آمیزش از دُبُر دلالت دارد؛ زیرا در آن، فقط آمیزش از موضع حیض (قُبُل) نهى شده؛[93] چنان‌که از آیه «أتَأتوُنَ الذُّکرانَ مِنَ‌العلَمینَ * و تَذَرُون ما‌خَلَقَ لکُم رَبُّکُم مِن‌أزوجِکُم» (شعراء/26، 165 و 166) نیز جواز آمیزش از دُبُر استفاده مى‌شود؛ زیرا خداوند در این آیه، قوم* لوط را به‌سبب آمیزش با مردان و ترک مثل آن از همسران خویش سرزنش کرده است.[94] برخى از اطلاق آیه 6 مؤمنون /23 جواز این عمل را استفاده کرده‌اند.[95] در برخى روایات نیز با استناد به آیه «قالَ یـقَوم هؤُلاءِ بَناتى هُنَّ أطهَرُ لَکُم» (هود/11، 78) این عمل جایز شمرده شده است؛ زیرا لوط مى‌دانست که آنان به آمیزش از جلو تمایل ندارند[96] و روایات نقل شده در نهى از این عمل، بر کراهت شدید حمل شده‌است.[97]

آمیزش درشب‌هاى ماه‌رمضان:

بسیارى از مفسّران، از آیه «أُحِلَّ لَکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إلى نِسائکُم» (بقره/2،187) استفاده کرده‌اند که پیش از نزول این آیه، آمیزش در شب‌هاى ماه رمضان جایز نبوده است. المیزان مى‌نویسد: جمله‌هاى «أُحِلَّ لکُم» «کُنتُم تختانُونَ» «فَتابَ عَلَیکُم وَ عَفا عَنکُم» و «فَالـنَ بـشِرُوهُنَّ» در این آیه، بر حرام بودن آمیزش پیش از نزول این آیه دلالت مى‌کند.[98] برخى گفته‌اند: آمیزش، با نص پیامبر(صلى الله علیه وآله)ممنوع شده؛ ولى این آیه، آن را نسخ کرده است.[99] فخررازى مى‌گوید: در صدر اسلام، آمیزش در ابتداى شب جایز بوده؛ امّا در صورت خوابیدن یا خواندن نماز عشا، تا افطار شب بعد، حرام مى‌شد.[100] برخى، حرمت سابق را از احکام دین مسیح[101] و برخى از احکام تورات[102] دانسته‌اند.

آداب آمیزش:

زمان و چگونگى آمیزش، در نیک و بد سرنوشت فرزند بسیار مؤثّر است و از این که خداوند در پى آزاد گذاشتن مردان در نحوه آمیزش، به آنان مى‌گوید: اثر نیکى براى خود پیش فرستید (بقره/2، 223) به دست مى‌آید که انسان، در آمیزش باید روشى را برگزیند که فرجام نیکى داشته باشد.[103] اطلاق کشت‌زار بر زنان، مؤیّد این نکته است که مرد نیز مانند کشاورز باید آداب و شرایطى را مراعات کند تا محصولى خوب (فرزند صالح) به دست آورد.[104] بعضى از این آداب عبارتند‌از:

1. گفتن بسم اللّه و درخواست فرزند صالح:

برخى گفته‌اند: مقصود از جمله «وَ‌قدِّموا لأنفُسِکُم» در آیه 223 بقره/2 گفتن بسم اللّه است؛[105] چنان‌که در روایتى از ابن عبّاس نیز این معنا نقل شده است.[106] برخى نیز منظور از آن را دعا هنگام آمیزش دانسته‌اند.[107] از اهل‌بیت(علیهم السلام)در تفسیر آیه «و‌شارِکهُم فىِ الأمولِ وَ والأولـدِ» (اسراء/17، 64) روایت شده که هنگام آمیزش پس از گفتن بسم‌الله الرحمن الرّحیم، بگو: خدایا! اگر در این شب، آفرینش بنده‌اى را مقدّر کرده‌اى، در آن بهره‌اى براى شیطان قرار مده و او را از بندگان صالح و مخلص خود قرار ده.[108]

2. آمیزش در مکان خلوت:

براى پوشیده ماندن خلوت زن و شوهر، قرآن سفارش مى‌کند که غلامان، کنیزان و اطفال در سه وقت (پیش از نماز بامداد، نیمروز، و‌پس از نماز عشا) که وقت خصوصى شما است، باید اجازه بگیرند: «یـأَیُّها الَّذین ءَامنُوا لِیَستَـذِنکُم الَّذین مَلَکَت أیمـنُکُم و الَّذینَ لَم‌یَبلُغُوا الحُلُمَ مِنکُمْ ثَلثَ مَرّت مِن قَبل صلـوةِ الفَجْرِ و حینَ تَضعونَ ثِیابَکُم مِنَ الظَّهیرَة و مِن بَعدِ صَلوة العِشاءِ ثَلـثُ عَورت لَکُم». (نور/24، 58) پیامبر(صلى الله علیه وآله)در روایتى فرمود: مبادا در حالى که کودکى در گهواره به شما مى‌نگرد، آمیزش کنید.[109]

3. آمیزش در زمان مناسب:

آمیزش با همسر در شب اوّل ماه رمضان مستحب است. حضرت‌على(علیه السلام)دلیل استحباب را در روایتى، آیه «اُحِلَّ لکُم لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إلى نِسائِکُم» شمرده است[110]. به گفته برخى، علّت استحباب آمیزش در این شب، آماده شدن براى روزه این ماه و نیز عمل به تشریع اباحه آمیزش در شب‌هاى ماه رمضان است.[111] آمیزش در زمان‌هایى نیز مکروه است. امام‌صادق(علیه السلام)فرمود: آمیزش هنگام گرفتگى ماه و خورشید، از غروب تا از میان رفتن شفق (سرخى طرف مغرب)، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب، هنگام وزیدن بادهاى سیاه، سرخ و زرد و هنگام زلزله، مکروه است. امام سپس در این باره به عمل و سخن پیامبر استناد کرده، فرمود: پیامبر(صلى الله علیه وآله)در یکى از شب‌هایى که ماه گرفته بود، با یکى از زنان خویش که نزد او بود، هم‌خوابگى نکرده، فرمود: دوست نداشتم در این اوقات، عملى انجام داده و لذّتى برده باشم؛ زیرا خداوند در سرزنش قومى که به حوادث آسمانى بى‌اعتنایى کرده، مى‌فرماید:«وَ إن یَرَوا کِسفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرکُومٌ» . (طور/52‌،44)[112]

بهداشت آمیزش:

یکى از علّت‌هاى نهى از آمیزش در ایام حیض، مصونیّت از آسیب‌هایى است که براى زن و شوهر در پى دارد. بیش‌تر مفسّران،[113]«أذىً» در آیه 222 بقره/2 را به ناپاکى و آلودگى تفسیر کرده‌اند؛ به همین جهت برخى گفته‌اند: آمیزش با حائض، موجب بروز بیمارى‌هاى زیادى از جمله سفلیس، سوزاک، التهاب اعضاى‌تناسلى زن، واردشدن میکرب‌هاى خون حیض به عضو تناسلى مرد و... مى‌شود.[114]

آمیزش آدم و حوا:

قرآن در آیه 189 اعراف/7 به آمیزش آدم و حوا اشاره کرده، مى‌گوید: «هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِن نَفس وحِدَة و جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُن إلَیها فَلَمّا تَغَشَّـها حَمَلَت حَملاً خفِیفاً = او است آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد؛ پس چون [آدم]با او [= حوّا]درآمیخت، [حوّا]بارى سبک برداشت».

حمل مریم(علیها السلام)بدون آمیزش:

از آن‌جا که تولّد فرزند به طور معمول از راه آمیزش مرد با زن است، مریم* از بشارت فرشتگان مبنى بر این که خداوند به زودى فرزندى به نام مسیح به او عطا خواهد کرد، با شگفتى گفت: «رَبِّ أنّى یَکُونُ لِى وَلَدٌ و لَم‌یَمسَسنِى بَشَرٌ». (آل‌عمران/3،47) در آیه 19 و 20 مریم/19 نیز آمده است: وقتى فرشته نزد مریم آمد و گفت: من فرستاده خدا هستم تا به تو پسرى پاکیزه ببخشم، مریم گفت: «أنّى یَکُونُ لِى غُلـم و لَم‌یَمسَسنِى بَشَرٌ وَ لَم‌أکُ بَغِیّا = چگونه مرا پسرى باشد با آن‌که دست‌بشرى به من نرسیده و بد کار نبوده‌ام؟» در این آیه، آمیزش حلال و حرام از مریم نفى شده‌است.

یحیى و پرهیز از آمیزش با زنان:

قرآن در مقام ستایش یحیى*، به زکریا خطاب مى‌کند: «أَنَّ‌اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحیى مُصَدِّقاً بِکَلِمَة مِنَ اللّهِ و سَیِّداً و حَصُورا = خداوند تو را به [ولادت]یحیى که تصدیق کننده کلمة اللّه و خویشتن‌دار [= پرهیزنده از زنان]است، مژده مى‌دهد». (آل‌عمران/3، 39) «حَصُور» به کسى گفته مى‌شود که به جهت ناتوانى جسمى و تسلّط بر تمایلات جنسى، از زنان دورى گزیند[115] و چون آیه در مقام ستایش یحیى(علیه السلام)است، دورى وى از زنان براى تسلّط بر تمایلات جنسى بوده، نه ناتوانى او.[116] این معنا در روایتى از امام‌باقر(علیه السلام)نیز نقل شده است.[117]

آمیزش جنّیان:

آیه 6 سوره جن/72 که مى‌گوید: مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى‌برند، نشان مى‌دهد که در بین جنیان نیز زن و مرد وجود دارد و از آیه 56 رحمن/55 که مى‌گوید: «فِیهِنَّ قـصِرتُ الطَّرفِ لَم‌یَطمِثهُنَّ إنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانّ = در آن [بهشت]دوشیزگانى فروهشته نگاهند که دست هیچ انس و جنّى پیش از ایشان به آن‌ها نرسیده است» و از آیه 74 همین سوره مى‌توان به‌دست آورد که در میان جنّیان نیز آمیزش وجود دارد.

آمیزش در بهشت:

یکى از لذّت‌جویى‌هاى بهشتیان، آمیزش با حوریان بهشتى است؛ حوریانى که بکرند و هیچ انسان و جنّى پیش‌تر با آنان آمیزش نکرده است: «لَم یَطْمِثهُنَّ إنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانّ.» (الرحمن/55‌،‌56‌و 74)

منابع:

احکام‌القرآن، ابن‌العربى؛ بحارالانوار؛ البرهان فى‌تفسیر القرآن؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التحقیق فى‌کلمات القرآن؛ تحریرالوسیله؛ تفسیر راهنما؛ تفسیر العیاشى؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تهذیب الاحکام؛ جامع‌البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبى؛ جواهرالکلام؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ الفقه الاسلامى و ادلّته؛ کتاب الخلاف؛ الکشّاف؛ کنزالعرفان؛ مجمع‌البیان فى تفسیر القرآن؛ مسالک‌الافهام، کاظمى؛ المصباح المنیر؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ وسائل‌الشیعه.
سیدجعفر صادقى‌فدکى



[34] المصباح المنیر، ج‌2، ص‌624‌، «نکح».
[35] التحقیق، ج‌7، ص‌226، «غشى».
[36] مقاییس، ج‌4، ص‌508‌، «فضى».
[37] همان.
[38] مفردات، ص‌564‌، «عزل».
[39] وسائل، ج‌20، ص‌353 و 354.
[40] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌504‌.
[41] الکشّاف، ج‌1، ص‌266؛ المیزان، ج‌2، ص‌44.
[42] راهنما، ج‌1، ص‌607‌.
[43] مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌80 و 81‌.
[44] همان.
[45] الخلاف، ج‌2، ص‌181.
[46] المیزان، ج‌2، ص‌45؛ راهنما، ج‌1، ص‌606‌.
[47] احکام القرآن، ج 1، ص 319؛ الفرقان، ج 2، ص 62.
[48] الخلاف، ج‌2، ص‌229؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌505‌؛ تحریرالوسیله، ج‌1، ص‌282.
[49] مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌42.
[50] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌573‌.
[51] وسائل، ج‌21، ص‌320.
[52] کنزالعرفان، ج‌2، ص‌292؛ مسالک الافهام، ج‌4، ص‌107.
[53] قرطبى، ج‌3، ص‌73.
[54] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌571‌.
[55] جامع‌البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌579‌؛ قرطبى، ج‌3، ص‌73.
[56] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌571‌.
[57] قرطبى، ج‌3، ص‌98.
[58] همان.
[59] همان.
[60] همان؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌236.
[61] تهذیب، ج‌8‌، ص‌91.
[62] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌571‌؛ الفرقان، ج‌2 و 3، ص‌16.
[63] الفرقان، ج‌2 و 3، ص‌17؛ نمونه، ج‌2، ص‌150.
[64] الفقه الاسلامى، ج‌9، ص‌6599‌.
[65] التفسیر الکبیر، ج‌6‌، ص‌66‌.
[66] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌563‌.
[67] التفسیر الکبیر، ج‌6‌، ص‌68‌.
[68] قرطبى، ج‌3، ص‌58‌.
[69] کنز العرفان، ج‌2، ص‌288.
[70] التفسیر الکبیر، ج‌29، ص‌257.
[71] جامع‌البیان، مج‌14، ج28، ص‌11 و 12.
[72] قرطبى، ج‌17، ص‌182.
[73] همان.
[74] جامع‌البیان، مج‌14، ج‌28، ص‌11.
[75] مجمع‌البیان، ج‌9، ص‌372.
[76] مجمع البیان، ج‌9، ص‌372.
[77] جواهر، ج‌33، ص‌134.
[78] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌564‌.
[79] همان، ص‌561‌.
[80] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌563‌؛ قرطبى، ج‌3، ص‌59‌.
[81] التفسیر الکبیر، ج‌6‌، ص‌72.
[82] التبیان، ج‌2، ص‌221؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌563‌.
[83] وسائل، ج‌2، ص‌324 ـ 326.
[84] الخلاف، ج‌1، ص‌228؛ قرطبى، ج‌3، ص‌59‌.
[85] قرطبى، ج‌3، ص‌59‌.
[86] همان، ص‌61 و 64‌؛ الخلاف، ج‌4، ص‌336 و 337؛ جواهرالکلام، ج‌29، ص‌105 و 106.
[87] التفسیر الکبیر، ج 6، ص 75ـ 77.
[88] قرطبى، ج 3، ص 60.
[89] التفسیر الکبیر، ج‌6‌، ص‌76؛ الخلاف، ج‌4، ص‌338.
[90] التفسیرالکبیر، ج6‌، ص76؛ احکام القرآن، ابن عربى، ج1، ص173.
[91] مجمع‌البیان، ج2، ص565‌؛ جواهرالکلام، ج29، ص‌105 و106.
[92] تهذیب، ج‌7، ص‌477.
[93] الخلاف، ج‌4، ص‌338.
[94] الخلاف، ج‌4، ص‌338؛ قرطبى، ج‌3، ص‌62‌.
[95] جواهرالکلام، ج‌29، ص‌110.
[96] تهذیب، ج‌7، ص‌477.
[97] جواهرالکلام، ج‌29، ص‌106 ـ 108.
[98] المیزان، ج‌2، ص‌45.
[99] الفرقان، ج‌2، ص‌56‌.
[100] التفسیر الکبیر، ج‌5‌، ص‌112.
[101] همان.
[102] الفرقان، ج‌2، ص‌56‌.
[103] الفرقان، ج‌2، ص‌56‌.
[104] راهنما، ج‌2، ص‌104.
[105] جامع‌البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌542‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌565‌.
[106] جامع‌البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌542‌.
[107] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌565‌.
[108] البرهان، ج‌3، ص‌547‌.
[109] بحارالانوار، ج‌100، ص‌295.
[110] البرهان، ج‌1، ص‌398.
[111] جواهرالکلام، ج‌29، ص‌56‌.
[112] تهذیب، ج‌7، ص‌474.
[113] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌562‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌6‌، ص‌68‌.
[114] نمونه، ج‌2، ص‌138.
[115] مفردات، ص‌238 و 239، «حصر».
[116] همان.
[117] عیّاشى، ج‌1، ص‌172.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد