اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

ترجمه جلد اول نقد کتاب اصول مذهب شیعه

ترجمه جلد اول نقد کتاب اصول مذهب شیعه

 

مقدمه:

مروری بر محتواى کتاب اصول مذهب شیعه

نقد روش و اسلوب قفاری

شاخصه‌های کتاب قفاری

انگیزه‌ها و اهداف مصنف در تألیف کتاب

روش به کار گرفته از سوی قفاری در کتاب

عدم پای بندی قفاری به موارد شرط شده از سوی خود

شواهدی بر عدم پای بندی قفاری به اسلوب مورد ادعای خویش

اتهام و افترا به شیعه

روش قفاری در بریدن و گزینش بخشی از احادیث

خیانت در امانت، به هنگام نقل روایات شیعه

ناآگاهی قفاری به مبانی و بدیهیات مذهب شیعه

تناقض‌ گویی‌های قفاری

خروج قفاری از ادبیات گفتمان علمی

هدف ما از پاسخگویی به این کتاب

روش ما در پاسخ به شبهات قفاری

روند و سیر تحقیق

تقدیر و سپاس

 

  بخش اول: شبهاتی پیرامون اعتقاد شیعه به سنّت نبوی

شبهه اول: «سنت نبوی نزد شیعه با سنت نبوی نزد سایر مسلمانان متفاوت است»

دلایل شیعه برای رو آوردن به اهل بیت برای دست‌یابی به سنت نبوی

خواستگاه سبب اول

خواستگاه سبب دوم در روی آوردن شیعه به اهل بیت

شبهه دوّم: «سخن امام، همان سخن خدا و رسول است»

پاسخ:

شبهه سوّم: «علم ائمه از طریق الهام و وحی حاصل می‌گردد»

اتهام به شیعه در اعتقاد به دریافت علوم اهل بیت از طریق وحی الاهی:

پاسخ:

شبهه چهارم: «ارواح امامان، هر شب جمعه به عرش ‌رفته و طواف می‌کنند»

بیان شبهه:

پاسخ به شبهه :

شبهه پنجم: «خداوند سبحان با علی علیه السلام نجوا کرده و به او وحی می‌نماید»

پاسخ:

شبهه ششم:«جبریل وحی را بر على علیه السلام‌ املا ‌کرده است»

پاسخ:

شبهه هفتم: «ادعای شیعه در عطای هدایا از سوی خداوند به علی علیه السلام»‌

پاسخ :

شبهه هشتم:«شیعه معتقد است که ائمه اعمال بندگان را می‌بیند»

پاسخ:

شبهه نهم:«عدم انقطاع وحی نزد شیعه»

پاسخ:

شبهه دهم: «امامان شیعه هر زمان که بخواهند به آنان وحی می‌شود»

 

 

بخش دوم: شبهاتی پیرامون عقیده شیعه در رابطه با امامت

مقدمه‌ای پیرامون امامت

مفهوم امامت

معنای لغوی امامت:

معنای اصطلاحی امامت:

انتخاب امام، حقیقتی قرآنی:

نیاز امامت به انتخاب الاهی:

دلایلی بر انتخاب اهل بیت علیهم السلام از سوی خداوند:

امامت عهدی الاهی:

امامت الاهی بالاترین مرتبه نبوت:

عدم اختصاص اصطلاح ائمه، به ائمه اهل بیت علیهم السلام:

ضرورت امامت:

امامت و هدایت:

امامت نزد اهل سنت:

شبهه یازدهم: «مفهوم امامت نزد شیعه از اختراعات ابن سبأ»

مقدمه :امامت مفهومی قرآنی

ابن سبأ بین توهم و واقعیت:

اختلاف شدید پیرامون شخصیت ابن سبأ

گروه اول :گروهی معتقد به اصل وجود ابن سبأ و نقش مهم وی:

مناقشه در نظر گروه اول

اول: نقش سیف بن عمر در پررنگ نمودن شخصیت ابن سبأ:

دوم: لازمه این نظر خدشه به عدالت صحابه و مرجعیت علمی آنان:

تشویق ابن سبأ به قتل عثمان:

سوم: اختلاف نظر شدید پیرامون شخصیت ابن سبأ:

1ـ اختلاف نظر در محل تولد و زندگی ابن سبأ:

2ـ اختلاف نظر در شخصیت ابن سبأ:

3ـ اختلاف نظر در زمان آغاز فعالیت‌های فکری ابن سبأ:

4ـ اختلاف نظر در اعتقادات ابن سبأ:

5ـ اختلاف نظر در زمان اسلام آوردن ابن سبأ:

تناقضی دیگر:

گروه دوم

گروهی که منکر وجود شخصی به نام ابن سبأ می‌باشند:

منکران شخصیت عبد الله بن سبأ از علمای شیعه:

منکران شخصیت عبد الله بن سبأ از علمای اهل سنت:

مناقشه در نظر گروه دوم:

گروه سوم

علمایی که نه منکر اصل وجود او، بلکه منکر نقش پررنگ اویند:

نظر صحیح از میان نظرات سه گانه:

انگیزه‌های پررنگ نمودن نقش ابن سبأ

ابن سبأ از منظر شیعه

عبد الله بن سبأ در روایات شیعه:

ابن سبأ در کتاب‌ها و مقالات فرقه‌ها:

ابن سبأ از منظر علمای رجال:

شبهه دوازدهم: «ابن ‌سبأ اول قائل به امامت و وصایت علی علیه السلام»

پاسخ: وصیت به امامت، بزرگ‌تر از آن است که اختراع ابن سبأ باشد

وصی و وصیت در احادیث رسول خدا صلّی الله علیه وآله:

وصیت پیامبر اکرم در احادیث دار (یوم الانذار):

روایت اول:

بررسی سند روایت:

روایت دوم:

بررسی سند روایت:

روایت سوم:

روایت وصیی علی: (وصی من علی بن ابی طالب است)

بررسی سند روایت:

روایت اتخذت علیاً وصیاً (علی را به وصایت برگزیدم):

بررسی سند روایت:

روایت علی وصیی ووارثی (علی وصی و وارث من است):

بررسی سند روایت:

شهرت حدیث وصیت بین صحابه و دیگران:

وصیّ از زبان اهل بیت پیامبر:

وصیّ در کتاب‌های لغت:

وصیّ در شعر اسلامی

وصیّ در اشعار حسان بن ثابت

وصیّ در کلمات برخی شعرای قریش

وصیّ در کلمات فضل بن عباس:

وصیّ در عبارات شاعر انصار نعمان بن عجلان:

وصیّ در کلمات مغیره بن حارث:

وصیّ در شعر سیّد حمیری:

وصیّ در سخنان مأمون:

وصیّ در شعر‌ها و رجز‌های جنگ جمل، صفین و غیره:

حدیث وصیت و انواع حذف و تحریف:

وصیّ و نزول آیه انذار

حذف کلمه وصیّ و وصیت:

تفسیر معناى وصیّ:

شبهه سیزدهم: «کتمان نمودن مبدأ امامت و سرّی بودن آن نزد شیعه»

بیان شبهه

نکات اساسی شبهه

پاسخ:

امامت امری واضح و صریح در دین اسلام

تفسیر روایات دالّ بر لزوم کتمان امر امامت:

تفسیر روایت: «ولایة الله أسرها إلى جبرائیل»

تفسیر روایت: «ولا تبثوا سرنا ولا تذیعوا أمرنا»

تفسیر روایت: «إن أمرنا مستور مقنع بالمیثاق»

تفسیرحدیث: «ما زال سرّنا مکتوماً حتى صار فی ید ولد کیسان»

تشکیک قفاری در تعداد امامان شیعه:

روایاتی در اسامی همه ائمه علیهم السلام:

شبهه چهاردهم: «حصر ائمه نزد شیعه به عدد معین منطقی نیست»

بیان شبهه:

پاسخ:

تایید شارع مقدس نسبت به فرضیه امکان حصر تعداد ائمه

عدم محذور عقلی در حصر ائمه:

کفایت این تعداد از امام برای رساندن خلق به سوی کمال:

شبهه پانزدهم: «اضطرار شیعه بر قول به نیابت مجتهد»

پاسخ:

عدم اضطرار شیعه به خروج از حصر تعداد ائمه

حدود نیابت فقیه و برپایی دولت اسلامی:

شبهه شانزدهم: «ائمه شیعه سیزده نفرند و نه دوازده نفر!»

نکات اساسی شبهه:

پاسخ:

اعتقاد به دوازده امام بودن ائمه از بدیهیات اعتقادی شیعه

تصریح علمای اهل سنت به دوازده امام بودن ائمه شیعه:

ادعاى قفاری در صحیح بودن تمام روایات کافی:

برداشت سیزده تن بودن امامان شیعه از روایات کلینی:

روایاتی از مرحوم کلینی که در آنها تصحیف رخ داده است:

روایت اول: (إنی واثنی عشر من ولدی وأنت یا علی رز الأرض)

ضعف سند روایت به سبب وجود ابوالجارود:

شرح متن روایت:

کتاب‌هایی که روایت اول را بدون تصحیف آورده‌اند:

روایت دوم: (إن لهذه الأمة اثنی عشر إمام هدى من ذریة نبیها)

ضعف سند روایت به سبب مجهول بودن ابراهیم بن ابی یحیى:

شرح متن روایت دوم:

کتاب‌هایی که روایت دوم را بدون تصحیف آورده‌اند:

روایت سوم: (الأوصیاء من ولد فاطمة اثنا عشر آخرهم القائم)

ضعف سند روایت به سبب وجود ابو الجارود:

شرح متن روایت:

کتاب‌هایی که روایت سوم را بدون تصحیف آورده‌اند:

روایت چهارم: (الاثنا عشر الإمام... من ولد رسول الله وولد علی)

ضعف سند روایت به سبب وجود علی بن سماعه:

شرح متن روایت:

کتاب‌هایی که روایت چهارم را بدون تصحیف آورده‌اند:

روایت پنجم: (من ولدی اثنا عشر نقیبا)

ضعف سند روایت به سبب وجود ابو الجارود:

شرح متن روایت:

کتاب‌هایی که روایت پنجم را بدون تصحیف آورده‌اند:

ائمه «دوازده‌گانه» در روایات کافی

روایات فراوانی بر دوازده‌ امام بودن ائمه:

نتیجه:

شبهه هفدهم:«روایت شیعه بر سیزده امامی بودن»

پاسخ:

شیعه هرگز چنین ادعایی نداشته است

ائمه سیزده‌گانه در کتاب سُلَیم بن قیس:

فرقه‌ای از شیعه ادّعای تواتر در سیزده امامی بودن ائمه ندارد:

بخش سوم: شبهاتی پیرامون دلایل قرآنی امامت

شبهه هیجدهم: «شیعه به جای استدلال به آیه ولایت استدلال به روایت می‌کند»

بیان شبهه:

پاسخ :

مقدمه :

دخالت سبب نزول در فهم آیات قرآن:

کمک گرفتن علمای اهل سنت از شأن نزول‌ها در استدلالات قرآنی:

اعتراضاتی بر آیه ولایت

اعتراض اول: دروغ شیعه در وجود اجماع علمای اهل سنت در آیه ولایت:

پاسخ:

اجماع مفسران بر نزول آیه ولایت در شأن امیر المؤمنین علیه السلام:

شبهه نوزدهم:

«اجماع اهل سنت بر عدم نزول آیه ولایت در شأن ا‌میرالمؤمنین»

پاسخ:

علمای اهل سنت چنین اجماعی را تکذیب می‌کنند

سند‌های معتبر در نزول آیه ولایت در شأن امام علی علیه السلام:

روایت ابن ابی حاتم از سلمه بن کهیل:

روایت ابن ابی حاتم از عتبه بن ابی حکیم:

روایت ابن جریر طبری از عتبه بن ابی حکیم:

روایت حاکم نیشابوری از امیر المؤمنین علیه السلام:

ابن کثیر تمام روایات صدقه با انگشتری را تکذیب می‌کند:

پاسخ:

ابن کثیر همه روایات را تضعیف نکرده است

اعتراض دوم: متضرر شدن شیعه در استدلال به آیه ولایت:

بیان شبهه:

پاسخ:

امامت مقامی الاهی و نیابتی عام برای نبوت در هر زمان:

تقریب اول:

عدم توانایی معارضه مفهوم آیه با منطوق آیه:

تقریب دوم:

حصر اضافی مستلزم لغویت و عدم انحصار حصر در حصر اضافی

تقریب سوم:

امامت ائمه در طول امامت امیر المؤمنین و نه در عرض آن:

اعتراض سوم: عدم اختصاص آیه ولایت به علی بن ابی ‌طالب

پاسخ:

استحباب صدقه در نماز

اعتراض چهارم: اگر آیه در شأن علی نازل می‌شد، اوصاف معروف او بیان می‌شد

پاسخ:

وصف حالی که با قابلیت انطباق بیشتر از وصف نعتی

وصف حال بلیغ‌تر و آشکارتر از وصف نعتی:

سنت نبوی بیان و تمییز آیه شریفه:

ادامه کلام قفاری:

اعتراض پنجم: با فقیر بودن علی ابن ابی طالب زکات چگونه ممکن بوده است؟!

بیان شبهه:

پاسخ:

عدم اختصاص زکات به زکات واجب:

عدم امکان پرداخت انگشتر نقره به جای زکات واجب:

اعتراض ششم: قرینه مقابله و سیاق در آیه ولایت دال بر معنای نصرت نه ولایت

بیان شبهه:

بحثی در معناى ولایت

اشکال اول:

عدم وحدت سیاق میان آیه ولایت و آیات قبل:

اشکال دوم:

عدم دلالت آیه ولایت بر معنای نصرت با وجود وحدت سیاق:

قرینه‌های مانع از ولایت به معناى نصرت

قرینه اول:

قرینه دوم:

قرینه سوم:

قرینه چهارم:

اعتراض هفتم: عدم دلالت لفظ «ولیکم» بر معنای امارت

بیان شبهه:

پاسخ:

معنای ولی از نظر لغت وعرف: کسی که حق تصرف دارد:

معناى ولایت خداوند متعال:

معناى ولایت رسول و ولایت مؤمنان:

اعتراض هشتم: ولیّ به معنای محبت و نصرت، اسم برای وَلایت به فتح

بیان شبهه:

پاسخ:

ولیّ در لغت و استعمال به معنای قرب و نزدیکی خاص: 

 

لینک فایل pdf :   

 http://www.valiasr-aj.com/lib/ghefari/ghefari.pdf

دکتر سید محمد حسینی قزوینی

مشروعیت سبّ و لعن از دیدگاه اهل سنت

مشروعیت سبّ و لعن از دیدگاه اهل سنت

مقدمه و معنی لعن

مقدمه :

سخنان علمای اهل سنت در مورد شیعه و سب صحابه :

ابن تیمیه :

احسان الهی ظهیر :

دکتر ناصر القفاری :

دکتر مصطفی حلمی :

دکتر محمد أمحزون :

دکتر غالب عواجی :

فتوای بن جبرین در مورد کفر شیعه :

شیخ عادل کلبانی:

نظر علمای اهل سنت در مورد ساب الصحابة :

سب صحابه از فواحش محرمات و از کبائر است :

سب صحابه موجب خروج از دین

به بدن ساب صحابی دست نزنید !

نقل روایت از ساب صحابه حرام است :

ساب صحابه ، حق ندارد از فیء استفاده کند :

کسی که صحابه را مستحق دشنام بداند ، باید سوزانده شود !

ساب صحابه یا اعدام می‌شود و یا تعزیر :

تعزیر می‌شود :

دشنام دهنده صحابه باید کشته شود

ساب شیخین و حسنین کشته می‌شود :

ساب شیخین کشته می‌شود و توبه‌اش نیز مقبول نیست !

ساب شیخین یا مبشرین بالجنة کشته می‌شود :

ساب ابوبکر و عمر شلاق می‌خورد و ساب امهات مومنین کشته می‌شود!

سبّ خلفا و صحابه بهانه‌ای برای فتوى به قتل شیعه و غارت اموال آنان !

هرکس یک رافضی (ساب ابوبکر و عمر) را بکشد ، بهشت بر او واجب می‌شود !

ادامه این هجوم تا عصر حاضر :

یک بام و دو هوا ! برخوردهای دوگانه ، با سب خلفا و سب یا قتال علی بن ابی طالب‌!

گناه سب علی کمتر از سب ابوبکر و عمر و عثمان است !

ساب ابوبکر و عمر و عثمان کشته شود و جسدش سوزانده ، اما ساب علی ، تنها تعزیر !

نظر اهل سنت راجع به قاتلین عثمان!

کلام ابن حزم :

کلام ابن تیمیه :

کلام ابن کثیر :

کلام ذهبی :

کلام عبد العزیز دهلوی :

کلام محمد بن عبد الوهاب :

نظر علمای اهل سنت در مورد دشمنان امیر مومنان و قاتل حضرت !

قاتل علی (علیه‌السلام) اجتهاد کرد و ثواب برده است !

قاتل علی (علیه‌السلام) اهل روزه و نماز بود و برای محبت خدا او را کشت!

قاتل علی (علیه‌السلام)  عابدترین مردم بود !

سخن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد قاتل امیرمومنان علی (علیه‌السلام)

بررسی نظر شیعه و اهل سنت در مورد صحابه

نظر شیعه در مورد صحابه :

گروه اول از صحابه :

1- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به شهادت رسیدند :

2- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با ایمان از دنیا رفتند :

3- کسانی که در اعتقاد به امامت علی (علیه‌السلام) ثابت ماندند :

4- کسانی که پس از مدتی، به طرف امیر مومنان (علیه‌السلام) برگشتند :

صحابه مدافع امیر مومنان در جنگ جمل :

صحابه مدافع امیر مومنان در جنگ صفین :

گروه دوم از صحابه :

گروه سوم از صحابه :

کلام علمای شیعه در مورد صحابه :

خلاصه نظر شیعه :

نظر اهل سنت در مورد صحابه :

صحابه همگی عادل ، جزو اولیای الهی و برترین مخلوقات بعد از انبیا هستند !

تعریف صحابی در نظر اهل سنت :

عدد صحابه در نظر اهل سنت :

صحابه شناخته شده در نظر اهل سنت:

معنی لعن

لعن در لغت : راندن و دورکردن از خوبی‌ها

سب در لغت و فرق آن با لعن  :

 

لعن و سب در قرآن

سب در قرآن:

لعنت کنندگان در قرآن :

خداوند :

ملائکه :

همه مردمان (الناس اجمعین) :

پنج تن آل عبا :

توضیحی در مورد این آیه :

داوود و عیسی بن مریم :

ندا دهنده ای در روز قیامت ( موذّن) :

مرد در لعان :

امت های کافر در روز قیامت و در جهنم (یکدیگر را لعنت می کنند) :

لعنت کنندگان (اللاعنون) :

نامشخص :

لعنت شدگان در قرآن :

گروه اول : عناوینی که مخصوص کفار و غیر مسلمانان است :

1- کفار و مشرکین :

2- گروهی از نصارا که به مباهله با رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پرداختند :

3- اصحاب سبت :

4- اهل کتابی که به دستورات پیامبران ایمان نیاورده کافر شدند :

5- کسانی که به جبت و طاغوت ایمان آورده و می‌گفتند کفار از مسلمانان هدایت شده‌ترند :

6- شیطان :

7- کسانی که خداوند بر آنان غضب گرفت و آنان را مسخ کرد :

8- یهودی که می‌گفتند دست خدا بسته است !

9- قوم عاد :

10- فرعون ، لشکرش و بزرگان قومش از جمله هامان:

11- قوم فرعون :

12- امت‌های جهنمی :

13- بنی‌اسرائیلی که پیمان الهی را شکستند :

گروه دوم : عناوینی که مربوط به مسلمانان منافق است :

1- منافقین:

2- کسانی که در دل‌هایشان بیماری است و کسانی که در مدینه شایعه پراکنی می‌کردند :

3- کسانی که در صلح حدیبیه به خدا گمان بد بردند :

گروه سوم : عناوینی که شامل مسلمانان غیر منافق نیز می‌شود :

1- کسانی که خدا و رسولش را بیازارند :

ترجمه عمرو بن شاس :

2- مردی که در لعان دروغ بگوید :

3- شجره ملعونه :

مقصود از شجره ملعونه چیست ؟

4- کسانی که حقایق دینی را بعد از آنکه نازل شد از مردم پنهان کنند :

5- ظالمان :

ظالمان در قرآن :

ا. مومنینی که کافران را به عنوان ولی خویش بگیرند :
ب. مومنینی که دیگران را به سخره گیرند ، یا آنان را به نام یا القاب زشت بخوانند :
ج. هر کس از حدود الهی تجاوز کند :
د. هر کس به غیر آنچه خداوند نازل کرده حکم نماید :

ظالمان در روایات : صحابه ، صحابه را به عنوان ظالم معرفی کرده‌اند !

6- پیمان‌شکنان و فسادکنندگان در زمین و آنان که آنچه خدا دستور وصل آن را داده (صله رحم) قطع کنند :

7- کسی که زنان پاکدامن را متهم به بی‌عفتی کند :

8- کسی که از روی عمد مسلمانی را بکشد :

9- بزرگانی از امت‌ها که در جهنم عذاب می‌شوند :

10- دروغگویان :

لعن در سنت رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله)

توضیحی در رابطه با سب در لسان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) :

انواع لعن در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ‌

1- لعن صاحبان صفتی خاص در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با سند صحیح :

1-4 واصلة ، مستوصلة ، واشمة ، مستوشمة :

5-8 نامصة ، متنمصة ، متفلجة ، مغیرة لخلق الله

نکته‌ای راجع به این روایت :

9-12آکل ربا ، موکل ربا ، کاتب ربا ، شاهد بر ربا

13- من باع من الیهود الشحوم :

14-23 الخمر ، عاصر الخمر ، معتصرها ، شاربها ، حاملها ، المحمولة الیه ، بائعها ، مبتاعها ، ساقیها ، مسقاها:

24- الیهود الذین اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد :

25- زوارات القبور :

26- السارق :

27-28 الرجال المخنثین ، النساء المترجلات او المتبرجات

29-32 من أحدث فی المدینة حدثا ، من آوى فی المدینة محدثا ، من والى قوما بغیر اذن موالیه ، من أخفر مسلما :

33-34 الراشی ، المرتشی :

35-40 الزائد فی کتاب الله ، المکذب بقدر الله ، المتسلط بالجبروت لیعز من أذل الله ویذلّ من أعز الله ، المستحل لحرم الله ، المستحل من عترة الرسول ما حرم الله ، التارک لسنة رسول الله (ص)

41-42 آوی الصدقة ، المرتد اعرابیا بعد الهجرة

43-44 المراة تلبس لبسة الرجل ، الرجل یلبس لبسة المرأة

45-46 المتشبهین بالنساء ، المتشبهات بالرجال :

47- نساء کاسیات عاریات:

48-50 مانع الصدقة ، الحالّ ، المحلل له :

51- الذی یاتی المرأة فی دبرها

52-54 الخامشة وجهها ، الشاقة جیبها ، الداعیة بالویل والثبور

55-60 من غیّر تخوم الأرض ، من ذبح لغیر الله ، من لعن والدیه ، من کمه أعمی عن السبیل ، من وقع علی بهیمة ، من عَمِل عَمَل قوم لوط :

61- من آوی محدثا (مطلقا فی المدینة او غیرها):

62- من أحدث حدثا (مطلقا فی المدینة او غیرها) :

63- المصوّر :

64- امراة دعاها زوجها الی الفراش فتأبى

65- من أشار الی مسلم بحدیدة :

66- الدنیا وما فیها غیر ذکر الله وما والاه أو عالما أو متعلما :

67-68 من وسم البهیمة فی وجهها ومن ضربها فی وجهها

69-70 من ادعی الی غیر ابیه ومن انتمی الی غیر موالیه :

71-72 آکل ثمن الخمر والمشتراة له الخمر :

73-75 من لم یعدل فی الحکم من أمراء قریش ، من لم یرحم منهم اذا استرحم ، من لم یف بعهده منهم اذا عاهد :

76- من اتخذ ذات الروح غرضا :

لعن صاحبان صفتی خاص در کلام رسول خدا بدون تصحیح سند :

لعن و سب صحابه :

بررسی دلالی روایات مربوط به حرمت دشنام به صحابه :

مخاطب رسول خدا (صلى الله علیه وآله)  کیست ؟

مقصود از صحابه‌ای که نباید به آنان دشنام داد چه کسانی است ؟

پاسخ اهل سنت به این اشکال :

نقد توجیهات اهل سنت :

پاسخ به توجیه اول :

پاسخ به توجیه دوم :

پاسخ به توجیه سوم :

بررسی سندی روایات مربوط به لعن ساب الصحابة :

روایت خلال در السنة :

روایت احمد در فضائل الصحابة :

ابو شیبه جوهری ضعیف است

روایت ابن ابی شیبه :

روایت مرسل است

روایات هیثمی :

بررسی روایات هیثمی :

سند روایت اول :

ا. عطاء بن ابی رباح :

ب‌. عطاء الخراسانی :

ج.عطاء بن السائب :

سند روایت دوم :

اقرار به عدم صحت روایات لعن کسی که به صحابه دشنام دهد :

2- لعن قبایلی خاص در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله)

قبائل لِحْیان ورِعْل وذَکوان وعصیة (و عضل و قارة و زغب)

این قبایل چه کسانی بودند ؟و چرا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آنان را لعنت کرد ؟

آیا این لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مورد اجابت قرار گرفت ؟

قوم مغیرة بن شعبه :

3- لعن افراد به صورت مستقیم ، در سنت رسول خدا (صلى الله علیه وآله)

1- حکم بن عاص 2- نسل حکم (از جمله مروان بن حکم داماد عثمان)

نقل لعنت از زبان عائشه:

سند روایت :

محمد بن زیاد القرشی الجمحی :

شعبة بن الحجاج :

امیة بن خالد :

علی بن الحسین بن مطر الدرهمی :

نقل لعنت از زبان امام حسن (علیه‌السلام) :

نقل این لعنت توسط عبد الله بن زبیر :

3- ابوسفیان 4– یزید بن ابو سفیان 5–  معاویه بن ابی سفیان

این سه نفر چه کسانی هستند ؟

نفرین مخصوص معاویه :

اجابت نفرین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه

پاسخ ذهبی از تأویل رکیک حدیث

دستور (یا عدم منع) به دشنام یکی از همسران آن حضرت توسط یکی دیگر از همسران !!!

عدم منع رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از لعن ابوبکر :

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

6 - عمرو بن العاص

7 و8- دو نفر از صحابه که ایشان را اذیت می کردند :

9- یکی از صحابه که با کنیز خویش بدون استبراء نزدیکی کرده بود :

توضیح روایت :

10- کفار قریش و خدایانشان:

لعن یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) توسط یاران رسول خدا

1- صحابه‌ای که امیر مومنان (علیه‌السلام) آنها را لعنت فرموده است :

1-7 معاویه و عمرو بن العاص و اباالاعور و حبیب (بن مسلمه) و عبد الرحمن بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید

8- عبد الله بن الزبیر

9- ابو موسى اشعری

10-12 مغیرة بن شعبة ، بسر بن أرطاة ، مروان بن حکم

2- صحابه‌ای که امام حسن (علیه‌السلام) آنها را لعنت فرموده است‌:

معاویة بن أبی‌سفیان :

آمین بزرگان شیعه و سنی برای این نفرین حضرت :

شما نیز آمین بگویید :

مروان بن حکم :

3- ابوبکر یکی از غلامان خویش را لعنت می‌کند !

توضیحی در مورد این روایت :

4- صحابه‌ای که عمر آنان را لعنت کرده است :

خدا سعد بن عبادة را بکشد !!!

خدا سمره را بکشد !

ترجمه سمرة :

5- صحابه‌ای که عائشه آنان را لعنت (نفرین) کرده است :

عثمان بن عفان :

خدا نعثل (عثمان) را بکشد !

عدم نهی عائشه از لعن عثمان :

نفرین معاویه و عمرو بن العاص :

مدارک این ماجرا:

سایر مدارک :

نفرین مخصوص عمرو بن العاص :

نفرین محمد بن ابی‌بکر به خاطر کشتن عثمان !

6- لعن عبد الله حمار صحابی به خاطر شرابخواری توسط یکی دیگر از صحابه

 

دشنام به یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) توسط یاران رسول خدا

1- صحابه‌ای که امیر مومنان علی (علیه‌السلام) آنها را دشنام داده است !

عثمان بن عفان :

دشنام امیر مومنان و عثمان به یکدیگر :

امیر مومنان (علیه‌السلام) :عثمان نعثل است و سعید بن العاص شقی !

سعید بن العاص :

عباس عموی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) !

محمد بن طلحه بن عبید الله :

2- صحابه‌ای که امام حسین (علیه‌السلام) آنها را دشنام است :

مروان بن حکم ، پدرش و قومش:

3- صحابه‌ای که ابوبکر به آنان دشنام داده است :

امیر مومنان علی (علیه‌السلام) :

ترجمه ابوهلال عسکری :

نقل روایت توسط ابن ابی الحدید ، با اشاره به مخاطب :

یکی از صحابه که به ابوبکر دشنام می‌داد !

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

4- صحابه‌ای که عمر به آنان دشنام داده است :

خالد بن ولید ، دشمن خدا است !!!

ابوهریره  دشمن خدا و قرآن:

خطاب به ابوهریره : مادرت تورا برای خرچرانی تغوط کرده!!!

سعد بن عبادة منافق است !

حاطب بن أبی بلتعة (از اهل بدر) منافق است !

توجیهات اهل سنت برای این روایت :

ابوحذیفه (از اهل بدر)‌ منافق شده است !

یکی از صحابه (ذوالخویصرة) منافق است !

اقرار علمای اهل سنت : ذوالخویصره جزو صحابه است :

عبد الله بن ابی منافق و خبیث است !

5- صحابه‌ای که عثمان به آنها دشنام داده است :

امیرمومنان علی (علیه‌السلام) :

عائشه و حفصه همسران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) :

6- صحابه‌ای که عائشه آنان را دشنام داده است:

سکوت عائشه در برابر دشنام به امیرمومنان علی(علیه‌السلام) :

دشنام او به زینب بنت جحش (همسر رسول‌خدا صلى الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم ‌السلام)‌:

دشنام عائشه به عثمان بن عفان :

اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!

عثمان تا قبل از کشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !

عدم نهی عائشه از دشنام به عثمان :

دشنام عائشه به صفیه (همسر رسول خدا)

7- صحابه‌ای که عمار یاسر به آنها دشنام داده است :

عثمان :

خالد بن ولید :

8- صحابه‌ای که خالد بن ولید آنان را دشنام داده است :

عمار یاسر :

عبد الرحمن بن عوف :

9- دشنام عمرو بن العاص و ابو موسی أشعری به یکدیگر

10- دشنام سعد بن معاذ و سعد بن عبادة به یکدیگر

11- دشنام عبد الله بن أبی حدرد (اسلمی) و یکی از انصار به یکدیگر

12- دشنام یکی از صحابه به ورقة بن نوفل و دشنام برادر ورقه به او :

13- دشنام ولید بن عقبة به بنی عبد المطلب (که شامل رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز می‌شود)

14- حذیفه بن یمان ، ابوموسى اشعری را منافق معرفی می‌کند !

15- دشنام عبید الله بن عمر بن خطاب به مقداد :

ترجمه عبید الله بن عمر

16- دشنام ابوذر به یکی از صحابه

توضیحی در مورد این روایت :

17- دشنام ابوهریرة به مروان :

18- دشنام ام مسطح ، به فرزندش مسطح (از اهل بدر)

ترجمه ام مسطح :

19- دشنام ابن عباس ، به عمرو بن العاص :

20- دشنام تعدادی از صحابه به مالک بن الدخشن (از اهل بدر)

ترجمه مالک بن الدخشن :

21- ناسزاگویی صحابه به همدیگر در محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله)

ا. دو تن از صحابه از حبشه و نبط :

ب. دو نفر از صحابه در مقابل رسول خدا (صلى الله علیه وآله)

ج. یکی از صحابه از قوم عبد الله بن أبی و یکی از انصار :

د. دو نفر از صحابه از اوس و خزرج :

هـ . دشنام یکی از صحابه به ابوبکر :

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

 

صحابه‌ای که به خلفای اهل سنت دشنام داده و یا آنان را لعنت کرده‌اند

1- صحابه‌ای که به ابوبکر دشنام داده‌اند :

ا. صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله):

ب. یکی از صحابه (بدون ذکر نام)

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

2- صحابه‌ای که به عثمان دشنام داده‌اند :

امیر مومنان علی (علیه‌السلام) :

عائشه :

اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!

عثمان تا قبل از کشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !

عدم نهی عائشه از دشنام به عثمان :

محمد بن ابی بکر

وی ، عثمان ، معاویه بن خدیج ، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص را لعنت می کند :

وی در هنگام کشتن عثمان به وی می گوید یا نعثل (ای پیرمرد یهودی):

عمار بن یاسر:

جبلة بن عمرو الأنصاری :

ترجمه جبلة بن عمرو :

جهجاه الغفاری (از اصحاب بیعت رضوان ) :

ترجمه جهجاه :

3- صحابه‌ای که به معاویه دشنام داده یا او را لعن کرده‌‌اند:

امیر مومنان علی (علیه‌السلام) :

امام حسن (علیه‌السلام) :

احنف بن قیس :

عائشه :

مدارک این ماجرا:

سایر مدارک :

سمرة بن جندب :

عقیل بن ابی طالب :

غانمة بنت غانم :

صحابه‌ای که به همسران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) دشنام دادند


1-  صحابه‌ای که به عائشه دشنام داده‌اند

گروهی از صحابه در ماجرای افک (طبق نظر اهل سنت):

ناسزای عثمان بن عفان به عائشه:

ناسزای حکیم بن جبلة به عائشه:

ترجمه حکیم بن جبله

ناسزای زینب بنت جحش همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عائشه :

ناسزای صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عائشه :

2- عائشه به زینب بنت جحش دشنام می‌دهد :

3- ناسزای عائشه به صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله):

4- عثمان به حفصه دشنام می‌دهد !

صحابه‌ای که به امیرمومنان (ع) و سایر اهل بیت رسول خدا (ص) دشنام داده‌اند

دشنام به امیر مومنان (ع) دشنام به رسول خدا (ص) و دشنام به رسول خدا (ص) دشنام به خدا است‌ :

حاکم نیشابوری این روایت را صحیح می‌داند :

هیثمی این روایت را صحیح می‌داند :

ابن وزیر این روایت را صحیح می‌داند :

مناوی متن روایت را مورد پذیرش قرار می‌دهد :

1- ابوبکر :

ترجمه ابوهلال عسکری :

مخاطب ابوبکر چه کسی بود ؟ ابن ابی الحدید پاسخ می‌دهد :

2- عثمان بن عفان :

3- معاویه بن ابی سفیان :

دستور معاویه به لعن امیر مومنان در صحیح مسلم :

اعتراف علمای اهل سنت به حذف «مأمور به» در این روایت

1.  ابن تیمیه حرانی :

2. شیخ عبد الله بن غنیمان :

3 . مقبل بن هادی الوادعی :

4 . دکتر شیخ موسی شاهین لاشین :

برای خوش‌آمد معاویه،حاضرند پیامبران را لعن کنند؛چه‌رسد به علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) :

دشنام معاویه به امیر مومنان علی علیه السلام (با سند صحیح)

دستور معاویه به عقیل بن ابی‌طالب : بالای منبر برو و به امیرمومنان علی (علیه‌السلام) دشنام بده !

دشنام معاویه به امیرم‍‍ؤمنان ، حسنین (علیهما السلام) و ابن‌عباس

معاویه : نمی‌توانم در میان مردم به علی دشنام ندهم !

یکی از شروط صلح‌نامه : معاویه امیرمؤمنان(علیه‌السلام) را لعن نکند ، اما نپذیرفت!!!

گروهی گرد معاویه جمع می‌شدند تا به امیرمؤمنان و امام حسن (صلى الله علیه وآله) دشنام دهند :

ناسزاگویی به امیر مومنان در مجلس معاویه :

دشنام معاویه به بنی‌هاشم :

4- عائشه :

عدم واکنش عایشه به دشنام به امیرمومنان (علیه‌السلام) :

دشنام عائشه به خاندان امیرمومنان (علیه‌السلام) !

5- مغیرة بن شعبة :

خطبا به دستور او امیرمومنان (علیه‌السلام) را لعن می‌کردند :

دشنام او به امیرمومنان (علیه‌السلام) (با سند صحیح) :

عدم واکنش مغیره ، به دشنام به امیرمومنان(علیه‌السلام) (با سند صحیح) :

6- عمرو بن العاص :

دشنام او به امیرمومنان(علیه‌السلام) (با سند صحیح)

دشنام او به بنی‌هاشم :

7- مروان :

دشنام او به امیرمومنان(علیه‌السلام) :

دشنام او به امیرمومنان ، فاطمه زهرا و امام حسن (علیهما السلام)!

لعنت فرستادن او به اهل بیت (علیهما السلام) :

8- بسر بن أرطاة :

9- ولید بن عقبة

10- عتبة بن أبی سفیان

11- عباس عموی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) !

12- عبد الله بن الزبیر بن عوام

13- لعن امیرمومنان(علیه‌السلام) در حضور یکی از همسران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) :

14-18 اباالاعور ، ضحاک بن قیس، حبیب بن مسلمة ، ابوموسی اشعری

 

پاسخ به سوالات مربوط به لعن و نتیجه گیری از آیات و روایات

1- آیا برای ما جایز است کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است ، لعنت کنیم؟

1-  لعن مردم به معنی درخواست لعنت توسط خداوند است .

2-  طلب لعنت همه مردم ، برای گروهی از گناهکاران در قرآن و سنت نبوی :

3- دستور صریح به لعن برخی از گنهگاران

4- لعن توسط رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مجوز لعن برای دیگر افراد :

5- لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) الگوی لعن برای مسلمانان

2- اگر لعن نکنیم ، ما را به جهنم نمی‌برند ، اما اگر لعن کنیم شاید به جهنم برویم :

1- خداوند دستور داده است که به تمامی سنت‌های رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) عمل کنیم ؛ و لعن یکی از سنن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است.

2- طبق دستور رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هر کس را که ملعون است ، باید لعن کرد .

3- آیا لعن ، تنها به صورت غیر مستقیم ، و به صورت لعن صاحبان صفات ناپسند جایز است و در غیر این صورت حرام ؟

اگر کسی را لعن کنی که مستحق لعن نباشد ، لعن به تو باز می‌گردد !

کلام ابن حجر :

1- رسول خدا (صلى الله علیه وآله) عده‌ای را با نام و به صورت مستقیم لعنت کرده‌اند !

جواب اهل سنت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) علم غیب داشته است !!! و می‌دانسته که ایشان بی‌ایمان می‌میرند !

پاسخ به توجیهات ابن حجر :

ا. عموم اهل سنت علم غیب را حتی برای رسول خدا (صلى الله علیه وآله) قبول ندارند !

ب. آیا اصحابی که به صورت مستقیم مورد لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) واقع شده‌اند نیز کافر مرده‌اند ؟

2- صحابه افراد معینی را لعنت کرده‌اند :

3- اگر لعن به صاحبش برمی‌گردد ، چرا اهل سنت ، شیعه را از لعن منع می‌کنند ؟

4- آیا روایاتی که می‌گوید «اگر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را لعنت کرده باشند ، و او مستحق لعن نباشد ، این لعن ، تبدیل به رحمت برای او می‌شود» صحیح است ؟

کسی که تمام سخنان او از وحی است و موصوف به خلق عظیم ، به ناحق کسی را نفرین نمی‌کند!

آیه « وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »

آیات « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى »

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : هرآنچه در هنگام خشم یا رضا بگویم ، حق است .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : تنها چیزی را می‌گویم که از غیب بر زبان من انداخته شود .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : من هیچ گاه جز حق نمی‌گویم !

نتیجه گیری :

توجیه اهل سنت برای این روایات :

اشکال اول :

پاسخ نووی به اشکال اول :

الف)‌ افراد لعنت شده ، ظاهرا مستحق لعن بوده‌اند ، اما واقعا در نزد خدا مستحق نبوده‌اند !

ب) این جملات ، کلماتی رائج در میان عرب است که مقصود نفرین واقعی نبوده است !

اشکال دوم :

پاسخ نووی به اشکال دوم :

خلاصه کلام علمای اهل سنت (به نقل از نووی) در پاسخ به این روایت:

اشکال اول :  آیا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بدون اینکه کسی صلاحیت دشنام داشته باشد او را دشنام می دهند ؟

پاسخ 1) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به ظاهر بوده‌اند و آن شخص ظاهرا مستحق لعن بوده است .

پاسخ 2) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عادت عرب به طور ناخودآگاه در کلام خویش از دشنام استفاده می کرده‌اند!!!

اشکال دوم : آیا اینکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرموده اند من مانند سایر انسان ها خشمگین می شوم نشانگر وقوع دشنام از روی خشم نیست ؟

پاسخ : خشم رسول خدا در راه اجرای احکام الهی بوده است .

تحلیل بخش اول کلام نووی :

ا. مسلمانان می توانند از روی قرائن ظاهری دیگران را لعن کنند

ب. لعن باید جزو سنن ثابت در سیره رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به حساب آید

تحلیل بخش دوم کلام نووی :

ا. اگر این مطلب به صورت اتفاقی بود نباید به صورت مستمر تکرار می‌شد

ب. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا مستجاب شد ؟

اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق قبایل لحیان ، رعل ، ذکوان و عصیة:

اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه :

ج. صحابه از لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نفرین حقیقی فهمیده‌اند

د. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا از روی خشم برای خدا صورت می گرفت ؟

تحلیل بخش سوم کلام نووی :

نتیجه‌گیری از پاسخ‌ها: یا لعن از سنت‌های رسول خدا است و یا روایات اشتباه است!

5- آیا اگرکسی مورد لعن قرارگیرد فرشتگان از او دفاع می کنند ؟

طبق این روایت اهل سنت باید در مقابل لعن خلفا سکوت کنند .

در متن روایت تناقض وجود دارد .

گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

هشت شعر از هشت شاعر معاصر برای امام هشتم(ع)

هشت شعر از هشت شاعر معاصر برای امام هشتم(ع)

به همین مناسبت هشت شعر از هشت شاعر معاصر ایران را درباره حضرت رضا(ع) منتشر می‌کنیم.

* میلاد گل سروده نصرالله مردانی
-------------------------------------

میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد
آواز دلنواز هزاران خجسته باد

در گلشن همیشه گل افشان سرمدی
رقص نسیم و جوش بهاران خجسته باد

سرزد ز آسمان رضا کوکب و لا
این مژده بر شکسته حصاران خجسته باد

سیراب شد ز ابر کرامت کویر دل
بر دشت تشنه، ریزش باران خجسته باد

ای میر صبح، فاتح اقلیم روشنی
در یاد عشق، فتح سواران خجسته باد

شب را شکسته باده شبگیر آفتاب
گلبانگ نوش‌نوش خماران خجسته باد

میلاد هشتمین گل باغ محمدی
بر پیروان پیر جماران خجسته باد


* چشمانم به من دروغ نمی‌گویند سروده ابوالقاسم حسینجانی
-----------------------------------------------------------------------

قرار ما
حرم توست

هر که درد ندارد
نباید هم که بیاید!
چشمانم، به من دروغ نمی‌گویند
خودم دیدم:
خادمان حرم داشتند
بی‌دردی را
- نامردی را-
جارو می‌کردند!

هر چند
درد ما، هم، قابل نیست
و گرنه
- دوری-
این همه به درازا نمی‌کشید!

نشانی کامل تو را
آهو بچه‌هایی
- که خاطرشان جمع بود-
به خاطرم سپردند؛

و من
صاف پیچیدم
به سمت چشمانت!
ای کاش می‌توانستم
چیزی بگویم-
تا رضا دهی!
رضای من، تویی!
دل‌ها را، آب می‌کنی؛
و گرنه - این همه دریا-
مگر می‌شود
از چشمخانه‌یی بتراود؟!

مکان،
امکان تو را ندارد
از قدمگاهت
آفتاب، قد می‌کشد!
مشت زایرانت را
اگر بگشایند
- دست کم -
بهشت را، در خویش دارد!
قرار ما
حرم توست
زیارت نامه‌ات، زیارت نامه نیست
زبان عاشقی‌ست!
نگاهت
به غزالان غریب
دل می‌دهد!
ای تدارک تقدیر
تکلیف شب‌های بیداری را
روشن که می‌سازی،
فرشته‌ها نیز
تاب نمی‌آورند که نیایند!

از پای نگاهت
ای کاش،
هر گز برخیزم!
- «برایت بمیرم»!
وقتی تو هستی
مرگ کاری ندارد!
در روزگار قحطی مرد و عشق
مهربانی
نگاهت را که می‌بیند
دست بردار نیست!
مگر می‌شود
تو را اسیر دید؟!

کبوتران حرم،‌ غم ندارند:
شیب تو
- نیز-
صعودی ست!
مرا نمی‌رسد
با غریب‌نوازی تو، کنار بیایم!
دل - که می‌گیرد-
سراغ تو را می‌گیرد
بگذار
هر چه می‌خواهند بگویند؛
قرار ما
حرم توست!


* دری به کبودی آسمان سروده ضیاءالدین خالقی
------------------------------------------------------

و من دیدم
کبوترانی را
که به شوق طواف گنبد طلایی تو
تمام جاده‌های هوایی را
زیر دو بال گرفته بودند

و من دیدم
کبوترانی دیگر را
که حتی راه رسیدن را
شکل خیال گرفته بودند

و من دیدم
کبوترانی را
که بی دست‌های شما
- دستانی که بذر می‌پاشیدند-
از زمین دانه برنمی‌چیدند

و من دیدم
تیر و کمان و تفنگ صیادانی را
که بال هیچ کبوتری را
نشانه نمی‌رفتند

و من دیدم
...
چرا که او
ضامن من
ضامن تو
ضامن آهو بود
چرا که چشم‌های او
چشمه دل
چشمه محبت
چشمه جادو...
نه!
چشمه «یاهو» بود

و من دیدم
کبوترانی را
که تنها به نشانه شادی
- شاید از استادیوم بزرگ آزادی!-
چگونه و با چه شتابی
به سمت آسمان‌های آبی
پرکشیدند
به این امید که روزی
بر صحن زمینی فرود آیند
که گنبد آسمانی‌اش
فراتر از ابرها رسیده و
آن‌جا
هر کبوتری با بال‌های خود
دری به کبودی آسمان
کشیده است.


* قصیده حرم سروده عباس سودایی
-----------------------------------------

در کشور ایران که دلتنگی فراوان است
کنجی برای گریه، ای مردم! خراسان است

کنجی که جذاب است مثل خال کنج لب
کنجی که در واقع تمام خاک ایران است

در نقشه سمت چپ، کمی بالا، تپش دارد
این نقشه انسان است و مشهد قلب انسان است

در دلنشینی این عروس از رامسر بهتر
او باعث شیرینی قند فریمان است

مشهد شهادت می‌دهد در خاک من گنجی‌ست
در آسمان فوج کبوترها نگهبان است

ای حس امشب! بادبان‌ها را بکش پایین!
بادی که امشب می‌وزد در شعر، توفان است

آقا! کمی هم درد دل دارم اجازه هست؟
با آن که پیش از گفتنش شاعر پشیمان است

همسایه ما سال‌ها حرف از حرم می‌زد
او مرد و این قصه فرزندش پریشان است

دیروز می‌خواندم شما حج فقیرانید
امروز دور از دسترس، حج فقیران است

هر کس که دست و بال او تنگ است، لایق نیست؟
یا هر که پولش یبشتر باشد مسلمان است؟

یک لحظه خوابم برد، گویا در حرم هستم
این جا که حالا ایستادم زیر ایوان است

پشت سرم مردی زیارت‌نامه می‌خواند
از ظاهر او می‌شود فهمید چوپان است

از روستای کوچکی اطراف مشهد یا
از پیرمردان عشایر، از لرستان است

یک چوبدست و سفره نانی خشک پهلویش
انگار در جیب کتش یک جلد قرآن است

دستش به روی شانه‌ام ناگاه...، امری بود؟
می‌خندد و زیر لبش این بیت پایان است:

مشهد مدینه، کربلا را در خودت دریاب
جانان تو هستی، گنبد و گلدسته بی‌جان است


* دست مرگ سروده بهمن ساکی
--------------------------------------

گرفته لکنت حجلت گریبان زبانم را
و می‌سوزد تب آواز، مغز استخوانم را

به آهنگی که از من نیست شوق ناله‌ای دارم
و دست آسمان پر می‌دهد آه نهانم را

غباری دست و پا کردم که بر دامان او افتم
اگر بی‌دست و پایی سد نسازد شوق جانم را

دعایی در دلم جوشید و اسم اعظمش گل کرد
اجابت شد دعا، بی آن که بگشایم دهانم را

به سودای خیالش بارها از خویشتن رفتم
و دست مرگ باز آورد تا دنیا عنانم را


* امام رضا(ع) هشتم سیه گیسو سروده نادر بختیاری
-----------------------------------------------------------

شمع بی‌اشک و بی سوسویم من
محو هشتم سیه گیسویم من
گر به مشهد، پریشان مویم من
کشته ضامن آهویم من

مرگ از این سان ، به جز زندگی نیست
جز رضا (ع) لایق بندگی نیست

همچو او باش تا، بنده باشی
عشق را، مهر تابنده باشی
گر جز از شوقش آکنده باشی
در صف حشر، شرمنده باشی

ساقی! از هشتمین می، به من ده
منقطع نه، پیاپی، به من ده
ساقیا! من خمار رضایم (ع)
گر چه می خورده مرتضایم (ع)

کلهم نور واحد دلیل است
کاین محبت، می سلسبیل است


* کاش آهوی بیابان دو چشمت می‌شدم سروده رضا اسماعیلی
----------------------------------------------------------------------

کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم
ریزه خوار مشرق خوان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب می‌گذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشت خراسان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب می‌سرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا، غزل خوان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب، می‌نشستم بر ضریح چشم تو
باز هم پابند پیمان دو چشمت می‌شدم

صحن و ایوان تو را ای کاش جارو می‌زدم
چون کبوترها، نگهبان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب بوی گل می‌چیدم از چشمان تو
بلبل باغ و گلستان دو چشمت می‌شدم

ضامن آهوست، چشمان شهید روشنت
کاش آهوی بیابان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب معرفت می‌چیدم از چشمان تو
غرق در دریای عرفان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب می‌شدم خیس نگاه سبز تو
شاهد اعجاز باران دو چشمت می‌شدم

کاش می‌خواندم شبی قرآن چشمان تو را
در شبی روشن، مسلمان دو چشمت می‌شدم

سخت شیرین است طعم روشن چشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم


* بر آستان جانان سروده حسین اسرافیلی
-----------------------------------------------

بر آستان توام دل همیشه پابند است
چو آهویی که پناه از تو آرزومند است

بر آستان تو عمری سر ارادت ماست
دلم به زلف تو ای دوست، سخت پابند است

چه جای عقل، جنون می‌کشد به صحرایم
چو عشق جلوه نماید، چه فرصت پند است؟

خوشیم در حرمت جلوه تماشا را
چو شیشه‌ایم که با جوش باده خرسند است

سرم سلامت از این سجده، بر نخواهد خاست
کدام تیغ به ابروی دوست مانند است؟!

طواف کوی تو کردم، سروش غیبم گفت
که بر طواف رضایت، رضا خداوند است

در این شبی که منم شوق آفتابم نیست
جمال دوست مرا، مهر بی‌همانند است

به مشعر و عرفاتم جمال حضرت توست
ندانم این چه طواف است و این چه ترفند است!؟

به شهد نام شما دم به دم سخن گویم
کرامتی! که سزاوار طوطیان قند است

اگر چه هیچ ندارم تو را شفیع آرم
خدای داند و تو، با توام چه پیوند است

برای جد تو عمری گریستم چون شمع
به روز حشر مرا، آرزوی لبخند است

تهی مباد مرا دست خواهش از کرمت
تو را به حرمت زهرا (س) که سخت سوگند است

ویژه میلادامام رضاعلیه السلام۱۰

واقعا تو اینطور فکر میکنی؟ از تو دیگر بعید بود، حیف، اصلا فکر نمیکردم که تو هم اینطور باشی ..."
اینها جملاتی است که چه بسا چندین و چند بار در تعاملات اجتماعی به گوشمان رسیده باشد. حتما گاهی برای همه ما پیش آمده که دلایل متقن و براهین منطقی سبب گشته تا آفتاب حقیقت در مسائل مختلف برایمان جلوه بنماید. اما هنگامی که آنرا حقیقتا در درون قلبمان پذیرفتیم، با واکنش منفی برخی از اطرافیانمان مواجه شده ایم و به واسطه رفتار آنان تحت فشار قرار گرفته ایم. در چنین شرایطی عکس العمل ما چیست؟ واقعا در چنین مواقعی چه باید کرد؟ به هر حال چه بسا به تبع گفته های دیگران، درون انسان به تلاطم درآید. چگونه میتوان در چنین حالتی به ساحل آرامش رسید؟
روزی عدّه اى از دوستان امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در منزل آن حضرت گرد یکدیگر جمع شده بودند و یونس بن عبدالرّحمن نیز که از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصیت هاى ارزنده بصره بود، در جمع ایشان حضور داشت.
هنگامى که آنان مشغول صحبت و مذاکره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند. امام (علیه السلام) به یونس فرمود: "داخل اتاق برو و هیچ عکس العملى از خود نشان نده؛ مگر آن که به تو اجازه داده شود."
در این هنگام، امام هشتم اجازه فرمود تا اهالی بصره وارد شوند. آنها پس از ورود، بر علیه یونس سخن چینى و ناسزاگوئى را آغاز کردند. در این بین امام رضا (علیه السلام) سر مبارک خود را پائین انداخته بود و هیچ سخنى نمى فرمود و نیز عکس العملى از خویش نشان نمیداد؛ تا آن که آنها بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد آن حضرت خارج گشتند.
پس از آن، امام (علیه السلام) اجازه فرمود تا یونس از اتاق بیرون آید. یونس با حالتى غمگین و چشمى گریان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت: فدایت شوم، من از عقاید (دین و مذهب) دفاع و حمایت مى‏کنم؛ در حالیکه یاران من چنین به من مى‏نگرند. امام رضا (علیه السلام) با مهربانی، یونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: "اى یونس! غمگین مباش، مردم هر چه مى خواهند بگویند، این گونه مسائل و صحبتها اهمیتى ندارد. زمانى که امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد، هیچ جاى نگرانى و ناراحتى وجود ندارد. اى یونس! سعى کن تا همیشه با مردم به مقدار کمال و معرفت آنها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آنها بیان نمائى و از طرح و بیان آن مطالب و مسائلى که نمى فهمند و درک نمى کنند، خوددارى کن. اى یونس! هنگامى که تو دُرّ گرانبهائى را در دست خویش دارى و مردم بگویند که سنگ یا کلوخى در دست تو است و یا آن که سنگى در دست تو باشد و مردم بگویند که درّ گرانبهائى در دست دارى، چنین گفتارى چه تاثیرى در اعتقادات و افکار تو خواهد داشت؟ آیا از چنین افکار و گفتار مردم، سود و یا زیانى بر تو وارد مى شود؟!"
یونس با فرمایشات آن حضرت آرامش یافت و گفت: خیر، سخنان ایشان هیچ اهمیتى برایم ندارد. امام رضا (علیه السلام) مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود: "اى یونس! بنابراین، چنانچه راه صحیح را شناخته و حقیقت را درک کرده باشى و نیز امام معصوم از تو راضى باشد، نباید افکار و گفتار مردم در روحیه، اعتقادات و افکار تو کمترین تاثیرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگویند."

(برگرفته از کتاب رجال کشّى، صفحه 487، شماره 924)

http://forum.yasinmedia.com/showthread.php?t=1306

ویژه میلادامام رضاعلیه السلام

ویژه میلادامام رضاعلیه السلام۹

شعر تازه آیت الله صافی گلپایگانی برای امام رضا(ع)من کیـستم که در ره او جــــان فــــدا کنــم
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، متن کامل سروده آیت الله صافی گلپایگانی در مدح امام رضا(ع) به این شرح است:
باز آمــــدم به طــوس، به شهـر و دیار دوست شهر شهــــادت و حــــرم مشــــکبار دوست
شهــرى که هســـت قبــــله ی عشــاق و عارفان شهرى که هست مشتهـــر از اشتـــهار دوسـت
شهـــر وفـــا و طــور لــــقا مشهـــد رضـــا دارد شرافـــت از شـــــرف و اعتبـــار دوست
ز آن طـــوس گشتــه شهـــره آفــاق کاندر آن گردیـده دفــــن، پیــکر پر افتـــخار دوســت
میســــوختم ز آتــش ســـوزان هــــــجر او شــــُکر آن که باز، کــرد نصیبم جـوار دوست
آب حیــــات و عمــر ابــــد کــى برابر است با دولــت حضــــور دمى در کنـــار دوســـت
امــــر جهــان و نظـــم امـــــور جهــــانیان ز امــــر خــــدا است در کف با اقتدار دوست
صـــف بســته اند خیـــل ملائــک به احتـرام در روضــــه ی مقـــدس گردون مدار دوســــت
ما را سخن ز بیش و کم و هست و نیست، نیست بگـــزیده ایم خــــطّ و ره اختـــیار دوســـت
من کیـستم که در ره او جــــان فــــدا کنــم؟ جانــم فـــداى آن که بــود جــان نثار دوست
جــود و گـــذشت و مــــردى و ذرّه پــرورى رحـم و وفــا و مهر و کــرم هست کار دوست
تنــها نــه خاکـــسار در دوســت گشتـــــه ام من خاکســـارم آن که بـــود خاکـسار دوست
در کفشـــــدارى حــرم شـــاه دیـــن رضـــا من کفشــــدار آن که بــود کفشــــدار دوست
لطفالله صافی

شب میلاد امام رضا(ع) - 19/8/87