اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

واکاوی زندگی عوادیا یوسف؛ خاخام نفرت+فیلم و تصاویر


«خاخام نفرت» چگونه فردی بود؟ استاد معنوی نتانیاهو و پرز چگونه شخصیتی داشت؟ این خاخام شیک پوش چگونه به راحتی فتوای قتل فلسطینیان را صادر می کرد؟ آیا او در قاچاق اعضای مردم فلسطین دست داشت؟ با گزارش ویژه مشرق همراه باشید تا با رهبر معنوی نفرت پراکنی بیشتر آشنا شوید.

گروه گزارش ویژه مشرق - عوادیا یوسف (Ovadia Yosef در عبری: עובדיה יוסף و به زبان مادری عبدالله یوسف)، خاخام ارشد یهودیان سفاردی در رژیم صهیونیستی و پژوهشگر تلمود و تورات بود که در 23 دسامبر 1920 در بغداد، پایتخت کشور عراق متولد شد و چند روز پیش در هفتم اکتبر 2013 میلادی در سن 93 سالگی مرد.

وی از حدود یک ماه قبل در بیمارستان «هداش» منطقه «عین کرم» بستری بود و نهایتاً بعد از وخیم‌شدن اوضاع جسمانی‌اش، جان داد.

مراسم تشییع جنازه عوادیا یوسف (لینک)

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، عوادیا یوسف را «غول تورات و قوانین یهود و معلم ده‌ها و صدها نفر» توصیف کرده و گفته است که «مردم یهود یکی از خردمندترین مردمان عصر کنونی خود را از دست داده‌اند». یوسف از تأثیرگذارترین چهره‌های مذهبی اسرائیل به شمار می‌رفت که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی و رهبر حزب لیکود، در انتخابات سال گذشته به ملاقات وی رفته و تلاش کرد حمایت او را به دست آورد.

نتانیاهو در حال گوش دادن به سخنان عوادیا یوسف

وی بین سال‌های 1972 تا 1983 به عنوان خاخام ارشد سفاردی‌های اسرائیل فعالیت کرده است. منتقدان وی را متهم می‌کنند که وی در این دوره به درگیری‌های نژادی میان اشکنازها و سفاردی‌ها دامن زد (برای مطالعه بیشتر درباره اختلافات اشکنازها و سفاردی‌ها به گزارش مشرق دراین باره مراجعه کنید).

وی هرچند که خودش عراقی و جزو یهودیان میزراخی و نه سفاردی بود، اما توانست به سمت خاخام ارشدی یهودیان سفاردی برسد. وی بویژه در محافل سفاردی و میزراخی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و بسیاری او را مهم‌ترین شخصیت دینی یهودی در دوره کنونی می‌دانستند که منبع فتاوای دینی زیادی بوده است. عوادیا یوسف تلاش کرد تا اوضاع یهودیان سفاردی و میزراخی را در سرزمین‌های اشغالی و رژیم صهیونیستی که عمده قدرت در دست یهودیان اشکنازی یا همان اروپایی- بود، بهبود ببخشد. وی اعتقاد داشت که رأی دادن در انتخابات‌های پارلمانی و مشارکت در زندگی سیاسی کلید بهبود اوضاع این یهودیان است.

مراسم تشییع جنازه عوادیا یوسف با حضور نتانیاهو و شیمون پرز

پیشینه عوادیا یوسف

عوادیا یوسف در سال 1924 با خانواده خود از بغداد جایی که زاده شده بود، به قدس که تحت قیمومیت انگلیس قرار داشت، نقل مکان کرد و در آنجا از سوی خاخام عزار عطیه تعلیمات دینی را فرا گرفت. در سن 24 سالگی با مارگاریت فاتال دختر خاخام سفاردی سوریه، ازدواج نمود و از وی صاحب 11 فرزند شد. وی ده‌ها نوه و نتیجه دارد.

یوسف به همراه همسرش

فاتال در سال 1994 از دنیا رفت. عوادیا یوسف در سال 1947 از سوی خاخام اهارون شویخا برای تدریس در مدرسه دینی یهودیان به قاهره دعوت شد سپس ریاست دادگاه خاخامی در قاهره را بر عهده گرفت.

عوادیا یوسف به همراه همسر و فرزندانش


یوسف معتقد بود که پایبندی دینی در میان جامعه یهودیان مصر چه اعضای جامعه و چه رهبران و حتی برخی خاخام‌های محلی ضعیف است. برجسته‌ترین نمونه آن نیز فقدان وجود هر گونه سیستمی برای غذای حلال یهودی بود. همین مسأله منجر به درگیری میان وی و سایر اعضای جامعه یهودیان گردید. پس از این حوادث یوسف از سمت خود استعفا داد و پس از دو سال به اسرائیل بازگشت.

پس از بازگشت به اسرائیل در دادگاه خاخامی در «بتاح تیکوا» مشغول به فعالیت شد. در 1951-1952 کتاب خود پیرامون قوانین عید فصح یهودی به عنوان «عوادیا تشازون» را منتشر نمود. این کتاب مورد تجلیل فراوان قرار گرفت و به تایید خاخام‌های بزرگ وقت رسید. در سال 1970 جایزه اسرائیل برای ادبیات تورات را به دست آورد.

وی در بین سال‌های 1953 تا 1956 در دادگاه استیناف یهودیان درقدس اشتغال داشت سپس در سال 1968 به خاخام ارشدی سفاردی‌ها در تل آویو منصوب گردید و سپس در سال 1973 به عنوان خاخام ارشد سفاردی‌ها در اسرائیل انتخاب شد. وی در سال 1973 با کسب 68 رأی از 81 رای توانست با اکثریت آراء جایگزین اسحاق نیسیم شود.

انتخاب وی به عنوان خاخام ارشد سفاردی با انتقادات زیادی رو به رو شد. وی با خاخام اسحاق نسیم برای تصدی این سمت رقابت می‌کرد. فرآیند انتخاباتی با تنش و درگیری‌های سیاسی فراوانی همراه بود. یکی از دلایل این تنش‌ها به اختلاف وی با خاخام نیسیم مربوط می‌شد. این تنش به دهه چهل قرن گذشته زمانی که خاخام یوسف، انقلابی علیه برخی آموزه‌های دینی به راه انداخت، باز می‌گشت. از سوی دیگر خاخام شولومو گورن به عنوان خاخام ارشد اشکناز در اسرائیل انتخاب گردید. روابط بین گورن و یوسف بسیار تیره بود. خاخام گورین ریاست شورای عالی خاخام‌ها در ژیم صهیونیستی را برعهده داشت و همین باعث شد که خاخام یوسف بعضاً در جلسات این شورا شرکت نکرده و آن را تحریم نماید. در دوره‌ای که عوادیا یوسف به عنوان رئیس ارشد خاخام‌های سفاردی فعالیت می‌کرد با مجموعه متنوعی از مسائل مهم اجتماعی درگیر بود. از مهم‌ترین فتواهای وی در این دوره که با فتواهای خاخام‌های اشکنازی تفاوت آشکاری داشت و همین بسترساز اختلافاتی بین آنها شد، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

· جایز است که اسرائیل به منظور حفظ خود از بخشی از سرزمین اسرائیل چشم پوشی نماید. البته پس از توافقنامه اوسلو از این نظر خود عدول نمود.

· برای یک فرد یهودی جایز است که با کرائیت‌ها ازدواج نماید. (کرائیت‌ها یهودیانی هستند که تلمود را رد می‌کنند.)

· همسران سربازان ارتش اسرائیل که مدت‌هاست مفقود الاثر شده‌اند، می‌توانند بار دیگر ازدواج نمایند.

· زنان نمی‌توانند موی مصنوعی به عنوان شکلی از اشکال پوشاندن سر استفاده نمایند اما به جای این باید حجاب داشته باشد (این بر خلاف نظر اشکنازهاست).


شخصیت عوادیا یوسف؛ پادشاهی جبار در پوشش خاخامی شیک‌پوش

هارون یشایایی دبیر سابق انجمن کلیمیان ایرانی که خود از نزدیک وی را دیده است، درباره این خاخام تندروی یهودی چنین می‌نویسد: «من عوادیا یوسف را در سال 1356 که به تهران آمده بود و اینجا و آنجا سخنرانی می کرد، از نزدیک دیدم. رفتار او نه مثل یک روحانی یهودی که ما در ایران دیده‌ایم و می شناسیم بود، بلکه او خود را در مقام یک پادشاه می‌دانست. ظاهر او با کلاهی تاج مانند و گفتارش به روایت مزامیر حضرت داوود «چون پادشاهی جبار» بود.


نگاه او آشوبگرانه و آشکارا نژادپرست است. جالب اینکه این نگاه نژادپرستانه به نگاهی ضدیهودی هم تبدیل می شد و می شود. اگر او امروزه برای دومین بار در فاصله ای اندک با ادبیاتی خشن و بی پروا فرمان نسل کشی مردم فلسطین را صادر می کند، همان کسی است که در سال های اخیر چندین مرتبه تکرار کرده که کشتار یهودیان در اروپا و در جریان جنگ دوم جهانی به وسیله فاشیست های هیتلری مشیت الهی بوده است و یهودیان کفاره گناهان خود را داده‌اند. با این طرز تفکر و در گیر و دار حوادث خاورمیانه با تشکیل حزب «شاس» عملاً از کسوت یک روحانی و رهبر مذهبی به یک سیاستمدار فرصت طلب و سودجو تبدیل شد و با فرستادن چند نماینده به مجلس اسرائیل جوسازی نژادپرستانه و عوام فریبی خود را شدت بخشید و از گروه های مختلف سیاسی در اسرائیل و لابی‌های یهودیان در اروپا و امریکا باج خواهی کرد و کار و بار خود را رونق داد»

عوادیا یوسف؛ پادشاهی جبار در پوشش خاخامی شیک‌پوش



فعالیت سیاسی

عوادیا یوسف در طول سالیان گذشته خود را به عنوان یک چهره فعال در دو حوزه سیاسی و مذهبی مطرح کرد. وی از یک سو خود را به عنوان رهبر معنوی حزب سیاسی شاس جا زد و از سوی دیگر جلسات وعظ هفتگی خود را تعطیل نکرد. در طول این جلسات وی به موضع‌گیری علیه رقبای سیاسی و دشمنان اسرائیل پرداخت. وی توانست در طول 30 سال گذشته حزب خود را وارد ائتلاف با دولت‌های گوناگون نماید و در مقابل میلیون‌ها دلار را برای پیشبرد پروژه‌ها و نهادها و مؤسسات و مدارس شاس دریافت کند. این مدارس و موسسات به جذب صدها نفر پیرو پرداختند. منتقدان می‌گویند سیستم مالی شاس در جامعه شکاف ایجاد کرده و باعث فقر و فاصله طبقاتی فراوانی شده است.

عوادیا یوسف در حال نوشیدن شراب به همراه نتانیاهو و شیمون پرز

در سطح اجتماعی دیدگاه وی آن بود که باید تلاش کرد تا یهودیان میزراخی و سفاردی در جامعه اسرائیل به شکوه گذشته خود دست پیدا کنند. به باور وی این یهودیان به طور تاریخی از تبعیض رنج برده و همواره به لحاظ اجتماعی و اقتصادی در جایگاه پایین‌تری از همتایان اشکناز خود قرار داشته‌اند. به همین خاطر بود که وی دست به تاسیس حزب سیاسی شاس زد تا سفاردی‌ها را وارد عرصه سیاست نماید؛ حزبی که در بسیاری از دولت‌ها به مثابه پادشاه ساز بوده و بسیاری از دولت‌ها به دست این حزب ایجاد و یا ساقط شده است. البته در طول چندین سال گذشته شاس دچار اختلافات و درگیری‌های داخلی شده و قدرت آن کاهش یافته است و احتمالا پس از مرگ عوادیا این شکاف بیشتر هم خواهد شد.

از دهه هشتاد خاخام یوسف با مشارکت شاس در اکثر دولت‌های اسرائیلی موافقت نمود. در انتخابات ریاست جمهوری رژیم صهیونیستی در سال 2007 خاخام یوسف از دوست صمیمی و شاگرد خود یعنی شیمون پرز که نزد وی علوم دینی را فراگرفته است، حمایت کرد. پرز پس از حمایت دوازه عضو شاس در کنست در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد.

پرز شاگرد او بوده است

در سال 2004 روزنامه معاریو خاخام یوسف را به عنوان یکی از خاخام‌های یهودی نام برد که بیشترین تاثیر را در افکار عمومی یهودیان در اسرائیل دارد.


زبان تند عوادیا یوسف در قبال مخالفان

عوادیا یوسف به داشتن زبان گزنده علیه مخالفان خود شهرت داشت. وی همچنین بعضاً مسائلی را مطرح می‌کرد که با انتقادات تند جامعه یهودی روبه رو می‌شد. یکی از اظهارات «عوادیا یوسف» که اسرائیلی‌ها را نیز به انتقاد از وی واداشت، به سال 2000 بازمی‌گردد، زمانی که وی گفت «قربانیان هلوکاست روح بازمتولد شده گناهکاران بودند. آن‌ها کسانی بودند که قوانین خدا را زیرپا گذاشته بودند. آن‌ها برای تاوان دادن حیات دوباره یافته بودند».

او همچنین در سال 2007 گفت سربازان اسرائیلی که در جنگ مرده‌اند بدان خاطر بوده است که به اندازه کافی مذهبی نبوده‌اند. وی در سال 2005 بعد از طوفان مهیب «کاترینا» در آمریکا که به مرگ صدها نفر منجر شد، این طوفان را انتقام خدا از سیاه‌پوستانی که از تورات دور شده‌اند دانست. وی همچنین گفت این طوفان پاسخ خدا بود به حمایت دولت «جورج بوش» از عقب‌نشینی نیروهای اسرائیل از نوار غزه.

«عوادیا یوسف» ید طولانی‌ای هم در اظهارات نژادپرستانه در مورد غیریهودیان داشته است. وی اغلب از عبارت «جنتیل» برای اشاره به غیریهودیان استفاده می‌کرد. این عبارت لاتین هرچند معنایی مشابه «غیریهودی» دارد، اما بسیار آن را عبارتی تحقیرآمیز می‌دانند.

وی که ده‌ها کتاب درباره قوانین و اعمال یهودیت دارد توانسته بود با توده‌های مردم ارتباط خوبی برقرار کند و جلسات هفتگی وی در کنیسه‌ای نزدیک منزلش برگزار می‌شد و حتی سخنرانی های وی اخیرا از تلویزیون رژیم صهیونیستی هم پخش می‌شد.

عوادیا برای خود پیروانی دست و پا کرده بود

عوادیا بعضا به مخالفان خود شدیدا حمله می‌کرد. وی درباره شولامیت آلونی رئیس حزب سکولار مرتز گفته بود که انتظار رسیدن آن روزی را می‌کشد که بر سر قبر وی برقصد! یا زمانی که دو حزب «یش عاتید» (آینده ای هست) به رهبری یائیر لاپید و «هبیت هیهودی» (خانه یهود) به رهبری نفتالی بنت از قبل از انتخابات پارلمانی اخیر رژیم صهیونیستی با یکدیگر هم پیمان شده بودند که مانع از ورود احزاب مذهبی مانند «شاس» به دولت شوند. عوادیا یوسف، رهبر روحانی «شاس» لاپید و بنت را علنا «نفرین» کرده و حتی لاپید را «حرام زاده» نامید.


حمایت کامل از رژیم صهیونیستی

هرچند که بسیاری از حریدی‌ها موضع مبهمی در قبال صهیونیسم دارند و حتی شاخه‌هایی از آن رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی‌شناسد و آن را بر خلاف آموزه‌های دین یهود می‌داند اما یوسف خود و حزبش را یک صهیونیست تمام عیار می‌دانست. وی در مصاحبه با یک روزنامه اسرائیلی که شاس را متهم به ضد صهیونیست‌بودن کرد، گفت: «این یک دروغ است. من خودم به مدت ده سال به عنوان خاخام ارشد برای اسرائیل کار کرده‌ام و این جایگاه بالایی در دولت اسرائیل است. ما به صهیونیسم افتخار می کنیم ما به اورشلیم و ساکنان آن و به اسرائیل و خاخام‌های آن افتخار می‌کنیم. یک فرد صهیونیست کسی است که صهیون را دوست دارد و با ساکن شدن در این سرزمین به فرامین عمل می‌کند.» در همین راستا در سال 2010 یوسف و شورای حکمای تورات با عضویت شاس در سازمان جهانی صهیونیسم موافقت کردند تا به این ترتیب شاس اولین حزب حریدی در اسرائیل باشد که به صورت رسمی به سازمان صهیونیسم می‌پیوندد.

حمایت کامل عوادیا یوسف از رژیم صهیونیستی

مخالفت با خدمت نظامی دانشجویان مذهبی

یوسف جنگ‌های رژیم صهیونیستی را محترم می‌شمارد و آن را جزو ثابتات دین یهود می‌داند. با این وجود وی دانشجویان جوان را تشویق می‌کند که به جای رفتن به خدمت سربازی، در مراکز دینی باقی بمانند و به فراگیری آموزه‌های یهودیت بپردازند. علی رغم حساسیتی که وی نسبت به ارتش اسرائیل داشت و آن را ارج می‌نهاد، اما اعتقاد داشت که دانشجویان دینی نیز وظیفه‌ی مهمی در فراگیری و ترویج آموزه‌های یهودیت دارند. لذا وی با ادغام این افراد در ارتش مخالفت می‌کرد. خاخام آبراهیم یوسف فرزند عوادیا یوسف خود به مدت 13 به عنوان خاخام نظامی در ارتش رژیم صهیونیستی خدمت کرده است. وی هم اکنون رئیس خاخام‌های اشکنازی سرزمین‌های اشغالی می‌باشد.

موضع وی درقبال درگیری اعراب و اسرائیل

علی رغم اظهارات جنجال برانگیزش، عوادیا یوسف در اواخر دهه هشتاد از مذاکرات صلح با فلسطینی‌ها حمایت کرد. وی این نظر خود را اصل «حفظ نفس» که در آیین یهودیت آمده است، مستند می‌ساخت. اولین بار که این اصل در اسرائیل پیاده شد، به درگیری‌های این رژیم با همسایگانش در سال 1979 بر می‌گردد که طی آن شبه جزیره سیناء به مصر باز گردانده شد. برخی‌ها مدعی‌اند که خاخام یوسف در مخالفت با همکار اشکنازی‌خود خاخام شولو گورین از این گزینه حمایت کرده است. البته بعدها وی نظر خود راجع به صلح با فلسطینی ها را تغییر داد و هرگونه طرح صلح با فلسطینی‌ها را رد نمود. حزب شاس از رأی دادن به توافقنامه نخست اوسلو خودداری کرد و بر ضد توافقنامه دوم اوسلو رای داد. پس از آن روابط میان صهیونیست‌ها و فلسطینی‌ها رو به وخامت گرایید. بویژه پس از آغاز انتفاضه الاقصی که طی آن شاس از ائتلاف دست کشید و از حزب لیکود حمایت نمود.

عوادیا بزرگترین موج سیاسی و مذهبی خود را زمانی به راه انداخت که گفت اسرائیل می تواند در مقابل صلح بخش‌هایی از کرانه باختری را به فلسطینی‌ها بدهد. اما در سال‌های اخیر از این موضع خود عقب نشینی نمود و تاکید کرد که کرانه باختری متعلق به اسرائیل است و از گسترش شهرک‌نشینی در این منطقه به شدت حمایت نمود. در سال 2005 طرح قطع ارتباط با غزه را محکوم و بار دیگر به اصل «حفظ اصل نفس در آیین یهودیت» اشاره نمود و اعلام کرد که «قدرت‌یابی فلسطینی‌ها بدون پایبندی‌شان به پایان تروریسم به نوبه خود می‌تواند حیات یهود را به مخاطره بیاندازد، بویژه در مناطق نزدیک به نوار غزه و مخصوصاً در مناطقی که در تیررس موشک‌های قسام قرار دارد» یوسف همچنین ایده برگزاری همه پرسی عمومی برای قطع ارتباط با غزه را رد کرد و به اعضای شاس در کنست دستور داد تا علیه این طرح رای دهند.

تلاش ناکام برای ترور یوسف

در آوریل 2005، دستگاه امنیت رژیم صهیونیستی سه تن از اعضای جبهه مردمی برای آزادی فلسطین را دستیگر کرد که سعی داشتند خاخام یوسف را ترور نمایند. موسی درویش در 14 دسامبر 2005 به اتهام تلاش برای قتل این خاخام صهیونیستی به ده سال زندان و سه سال بازداشت خانگی محکوم گردید.

مواضع جنجالی خاخام عوادیا یوسف

خاخام عوادیا یوسف مواضع جنجال‌برانگیز و نژادپرستانه فراوانی درباره فلسطینی‌ها، ایران،‌ حزب الله، نظام حسنی مبارک، غیر یهودیان و برخی مسائل جدید داشته است که در ادامه آنها را بررسی می‌کنیم:

برای نابودی ایران و حزب الله دعا کنید

عوادیا یوسف همچنین دشمنی شدیدی با ایران و حزب الله دارد. وی با اثبات ناتوانی رژیم صهیونیستی در مبارزه با جمهوری اسلامی ایران، در جمع هواداران خود اعلام کرده بود که برای نابودی و حذف ایران می بایست نماز و دعا بخوانیم و برای حمله به ایران آماده بشویم. عوادیا یوسف همچنین در ادامه نظراتش، حزب‌الله لبنان یکی دیگر از شبکه های دشمن رژیم صهیونیستی معرفی کرده و درباره آن گفته بود: شبکه حزب‌الله لبنان نیز یکی از دشمنان و تهدیدهای رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود که زیر نظر ایران علیه اسرائیل اقدامات خصمانه انجام می‌دهد و ما بر اساس گفته های کتاب مقدس باید برای نابودی این دشمنان که از منطقه پارس هستند، دعا کنیم. عوادیا درباره مردم ایران نیز گفت:در ایران، مردم شروری هستند که می خواهند ما را نابود کنند. پس لازم است که ما برخاسته و با تمام قلبمان به درگاه خدا دعا کنیم.


بشریت برای خدمت به یهودیت آفریده شده‌اند

روزنامه صهیونیستی "هاآرتص "، در گزارشی به انعکاس سخنان"عوادیا یوسف " پرداخت که گفته بود: گوئیم‌ها (غیر یهودیان) جایگاهی در جهان ندارد و فقط شایسته خدمت به مردم اسرائیل هستند. عوادیا باور داشت که خلقت غیر یهودیان فقط برای خدمت کردن به یهودیان بوده است.

عوادیا : بشریت برای خدمت به یهودیت آفریده شده‌اند

آنها کار کنند، شخم بزنند، درو کنند و ما همانند یک "آقا " بنشینیم و بخوریم.

این خاخام نژادپرست در ادامه تفسیر این سخنان خود گفته بود: " دلیل نیاز به غیر یهودیان چیست؟ [برای اینکه] آنها کار کنند، شخم بزنند، درو کنند و ما همانند یک "آقا " بنشینیم و بخوریم. " بر اساس گفته‌های خاخام "عوادیا یوسف "، مرگ هیچ سیطره‌ای بر غیر یهودیان در اسرائیل ندارد. وی در تفسیر این سخن خود گفت: غیر یهودیان نیز همانند هر شخص دیگری باید بمیرند اما خداوند به آنها عمری طولانی می‌دهد، چرا؟ تصور کنید خر یک انسان بمیرد، در این صورت این فرد پول خود را [که بابت خرید خر پرداخته بود] از دست می‌دهد، این دلیل عمر طولانی غیر یهودیان است تا برای یهودیان به خوبی کار کنند.

غیر یهودیان آفریده شده اند تا به یهودیان خدمت کنند (لینک)

عوادیا یوسف به همین اکتفا نکرد و در جدیدترین نظرات خود درباره غیر یهود گفت: به طور کلی خوردن و یا نوشیدن تمام محصولاتی که توسط غیر یهودیان تولید می‌شود حرام است، وی همچنین در قسمت دیگری از نظرات خود درباره غیری یهودیان می‌گوید: رفتن به مکان‌های مذهبی غیر یهودیان اعم از مسجد و کلیسا به طور مطلق حرام است.


مبارک گنج راهبردی اسرائیل است/ مبارک با دعای من 30 سال حکومت کرد

عوادیا یوسف خاخام نژاد پرست صهیونیست ها که از نزدیکان حسنی مبارک بود، بارها او را گنج استراتژیک اسرائیل خطاب کرد و پس از سرنگونی مبارک نیز از شیخ الازهر خواست تا حکمی برای عفو وی صادر کند. خاخام «عوادیا یوسف» پس از مشاهده اولین جلسه محاکمه دیکتاتور مصر از احمد الطیب شیخ الازهر خواستار صدور فتوای دینی برای عفو مبارک شد.

عوادیا یوسف همچنین از دولت آمریکا خواست برای نجات مبارک از حکم اعدام وارد عمل شود. وی در سخنان هفتگی خود از حسنی مبارک به عنوان "مرد صلح طلب و دوست اسرائیل" نام برده و گفته بود: من برای نجات او از دست دشمنانش دعا می کنم. این خاخام صهیونیستی با بیان اینکه با مبارک همواره مکاتبه داشته است، مدعی شده بود: مبارک موجب اقتدار و احترام دولت مصر شد، او مورد احترام پادشاهان و رییسان‌جمهور دیگر کشورها بود از مردی صلح طلب و دوست اسراییل بود. من دعا می‌کنم که خداوند تا قلب قضات دادگاه با فهم و معرفت روشن شود و او را از اتهامات مطرح شده تبرئه و آزاد شود؛ از آنجا که او دوست اسرائیل بود برای سلامتی و بهبود کاملش دعا می‌کنم.

عوادیا یوسف؛ مبارک گنج راهبردی اسرائیل بود

در سال 2009 زمانیکه مبارک در آلمان تحت معالجات پزشکی قرار گرفت عوادیا برای وی یک نامه با مضمون دعا برای سلامتی‌اش ارسال کرد و مبارک نیز در پاسخ وی را به عنوان "دوست عزیز و خاخام بزرگ، رییس شورای خاخام‌ها" خطاب قرار داد.

بر اساس گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت، عوادیا با افشای جزییات دیدارش در 28 سال قبل با مبارک و هنگامی که خاخام ارشد رژیم اشغالی بود، گفت: "هنگامی که دریافتم مهندسان مصری تصمیم دارند جاده‌ای جدید را در مصر ایجاد کنند که از مقبره‌ای یهودی می گذشت، به همراه خاخام اریه درعی به مصر رفتم؛ مبارک در آنجا از ما به صورت رسمی و با احترام استقبال کرد؛ ما مشکل خود را مطرح کرده و پیشنهاد کردیم که مسیر آن جاده تغییر کند تا به مقبره توهین نشود، مبارک با این پیشنهاد مخالفت نکرد و با احترام کامل آن را پذیرفت. پس از پایان نشست و توافق درباره همه مسایل، من و مبارک در دفتر او در کاخ ریاست جمهوری قاهره تنها ماندیم؛ مبارک پس از آن به من گفت که ای خاخام من را دعا کن، من به دعای تو اعتقاد دارم." عوادیا در ادامه گفته بود: «من دست خود را بر سر مبارک گذاشته و برای او دعا کردم؛ این موضوع مربوط به 28 سال قبل بود؛ باقی ماندن یک نفر در مقام ریاست جمهوری مصر برای مدت 30 سال غیرعادی است، و بسیار نادر است، و این به فضل دعایی بود که برای او خواندم.»


اهدای عضو گناه بزرگی است اما ربودن اعضای بدن فلسطینیان نه!!

خاخام "عوادیا یوسف " در آخرین قوانین مذهبی که برای یهودیان منتشر کرد اعلام نمود یهودیانی که اعضای خود را برای کارهای تحقیقاتی هدیه می‌کنند و یا خودکشی کرده سزاوار برگزاری مراسمی عزاداری به شیوه یهودی نیستند. عوادیا یوسف کتاب جدید خود درباره قوانین مذهبی یهودیان در زمینه قوانین روز شبات [روز شنبه که در آئین یهودیت تعطیل است]، دارو، مراسم خاکسپاری، تعطیلات و دیگر موضوعات منتشر کرد. در این کتاب آمده است: «کسانی که اعضای خود را برای کارهای تحقیقاتی اهدا می‌کنند تا اعضای آنها کالبدشکافی شود، اگر چه این اقدام آنها باعث پیشرفت تحقیقات علمی میشود، اما گناه بزرگی مرتکب شده‌اند و ممکن است شانس زنده شدن روح و جسد خود در روز رستاخیز را از دست بدهند و بنابراین نباید برای مرگ آنها عزاداری کرد» این در حالی است که بر اساس تعالیم "تلمود " کتاب مقدس یهودیان، ربودن اعضای حیاتی بدن غیر یهودیان جائز است. در همین راستا "دونالد بوستروم " خبرنگار روزنامه سوئدی "افتون‌بلادت " ‌چندی پیش فاش کرد که نظامیان صهیونیست اعضای حیاتی فلسطینیان را می‌ربایند. این روزنامه‌نگار شواهد انکار ناپذیری را در این اقدام صهیونیست‌ها ارائه کرده بود

.

عوادیا یوسف و پسرش قاچاقچیان اعضای بدن فلسطینی‌ها

در سال 2009 خبرهایی تکان دهنده از کشف باندی بزرگ از سیاستمداران و خاخام‌های صهیونیستی متهم به پولشویی و تجارت ضد انسانی در ایالت معروف نیوجرسی درز کرد. ایالتی که گفته می‌شود یکی از پایگاه‌های قدرت لابی یهودیان است. چندی بعد شبکه‌های خبری امریکا چهره چند خاخام پرنفوذ را به نمایش گذاشتند که به عنوان سر رشته داران پولشویی و قاچاقچیان اعضای بدن انسان تحویل محاکم شده بودند. عمق فاجعه در گزارشی که لس آنجلس تایمز و نیز یک روزنامه سوئدی به نام «افتون بلادت» از ابعاد فعالیت سیاه این به ظاهر رهبران مذهبی یهودیان منتشر کردند، هویدا شد.

طبق گزارش پلیس فدرال امریکا یک جنبه از فعالیت این افراد خریدن مقام‌های ذینفوذ مانند شهرداران و فرمانداران بود، در همین گزارش تأکید شده بود که حرفه و فعالیت آنها بیش از آنکه با کار گروه‌های فشار یا دلالان سیاسی شباهت داشته باشد با نقش گروه‌های تبهکار سنخیت دارد. خبر‌ها و تصویر‌هایی که صفحه نخست رسانه‌های امریکا را تسخیر کرد به اندازه کافی گویا بود؛ عکس دسته جمعی خاخام‌ها و این عبارت در شرح تصویر که «آنها سررشته دار قاچاق اعضای بدن فلسطینی‌ها به خارج بودند.»

عوادیا و پسرش در قاچاق اعضای بدن فلسطینی‌ها دست داشته‌اند

دو جنبه از فعالیت خاخام‌ها موجب شد که در این پرونده بیش از اسرائیل، ایدئولوژی صهیونیسم در کانون انزجار عمومی قرار گیرد : اول این که آنها در پوشش مؤسسات انساندوستانه در بروکلین، نیوجرسی و اسرائیل در حال فعالیت بودند. شبکه خاخام‌ها چندین مؤسسه خیریه یهودی تحت کنترل داشتند که با استفاده از اعتماد نظام بانکی میلیون‌ها دلار پولشویی کرده‌اند.

جنبه دوم از حقایق را هاآرتص ناگزیر شد فاش کند. این منبع در توضیح خبر تکان دهنده دستگیری خاخام‌های متهم به تجارت مرگ گفت که این خاخام‌ها با رهبر معنوی حزبی که به عنوان نماد صهیونیسم شناخته می‌شود پیوند داشته‌اند. طبق گزارش این روزنامه، پلیس اسرائیل بعد از تحقیقات درباره سوابق خاخام‌های متهم به قاچاق اعضای بدن انسان و پولشویی، به این نتیجه رسید که این افراد با «عوادیا یوسف» رهبر معنوی حزب شاس و خاخام ارشد اسرائیل، مرتبط بوده‌اند.

نکته جالب‌تر در گزارش هاآرتص این بود که خاخام‌های مرتبط با رهبران ایدئولوژیک در فلسطین اشغالی چندین مدرسه تعلیم آموزه‌های یهود را اداره می‌کردند و علاوه بر این، آنها مسئولیت جمع آوری کمک‌ها و موقوفات بسیاری را از مردم و ثروتمندان یهودی در امریکا را بر عهده داشتند. گزارش‌ها آرتص درباره ارتباطات هرمی خاخام‌های امریکا با اربابان کنیسه‌های تل آویو جایی برای تکذیب باقی نمی‌گذاشت. در صدرحلقه خاخام‌های امریکا «الیاهو بن هیم» و خاخام «ادموند ناحوم» قرار دارند که طبق گزارش پلیس فدرال امریکا امضای آنها پای چندین معامله قاچاق اعضای بدن انسان و پولشویی، ثبت شده است. آنها دوست مورد اعتماد «دیوید یوسف» پسر عوادیا یوسف رهبر مذهبی ساکن تل آویو هستند.

دیوید عوادیا

عمق فاجعه آنجا بود که با این گزارش هاآرتص بسیاری از ژنرال‌ها مراکز تعلیم و ترویج صهیونیسم وکنیسه‌های اسرائیل در مظان ارتباط با پرونده پولشویی و قاچاق اعضای بدن انسان قرار گرفتند. حزب شاس و آموزشگاه‌های آن نهادی است که اندیشه‌های نیل تا فرات یا اسرائیل (ارض موعود) را در متون سیاسی و درسی ساکنان فلسطین اشغالی رواج می‌دهد.

مادر حضرت یوسف در جنگ غزه به ما کمک کرد!

در گزارشی که روزنامه یدیعوت آحارونوت منتشر کرده آمده است: «عوادیا یوسف که پدر معنوی حزب شاس محسوب می شود، در سخنرانی روز شنبه خود گفت بانو راحیل، مادر حضرت یوسف در جنگ به کمک سربازان ما آمد!». این خاخام با توصیف دقیق وظیفه ای که راحیل در این جنگ به عهده داشته{!} توضیح می دهد: «وقتی سربازان اسرائیلی به منزلی رسیدند و می خواستند وارد آن شوند ناگهان زن زیبایی را دیدند که به آنها هشدار داده و می گوید داخل این خانه نیروهای مقاومت که وی از آنها به عنوان تروریست اسم می برده {!} حضور دارند! سربازان می پرسند تو کیستی؟ و پاسخ می دهد چه اهمیتی دارد که من کیستم؟ و نجوا می کند که من راحیل هستم!»

البته گویا علاوه بر اینکه با وجود کمک این راحیل خیالی بازهم اسرائیل شکست خورد، راحیل ادعایی این خاخام ها چندان هم اطلاعات کاملی نداشته است و مثلا محل اسیر اسرائیلی گلعاد شالیت را بلد نبوده که دژخیمان این رژیم بعد از این همه زحمت دست از پا درازتر برنگردند! گفتنی است راحیل همسر دوم حضرت یعقوب است که به اعتقاد یهود قبرش در بیت لحم قرار دارد.

تناقض‌گویی ‌عوادیا: اوباما نوکر سیاه یهود یا حضرت داوود!!

پایگاه خبری عبری زبان "نیوزوان " در سال 2009 نوشت: «خاخام "عوادیا یوسف " رهبر معنوی حزب شاس برای اولین بار در واکنش صریح و عمومی به تقاضای آمریکا برای توقف شهرک‌سازی در شرق بیت‌المقدس، به "باراک اوباما " رئیس جمهور آمریکا حمله لفظی شدیدی انجام داد. وی در سخنرانی در بیت‌ا‌‌لمقدس گفت: "می‌گویند اینجا ساخت و ساز نکنید، آنجا ساخت و ساز نکنید، مثل اینکه ما نوکر آنها هستیم." رهبر معنوی حزب شاس در حالیکه به سیاهپوست بودن اوباما اشاره می‌کرد، اوباما و تمام سیاهان را نوکر خطاب کرد و افزود: "نوکرها بر ما حاکم شده‌اند ".

اما وی چندی بعد زمانی که قرار بود باراک اوباما در سال 2013 از سرزمین‌های اشغالی دیدن کند، در اظهاراتی متناقض گفت باید از «باراک اوباما» رییس جمهور آمریکا در جریان سفرش به اراضی اشغالی جوری استقبال شود که گویی وی حضرت داوود (ع) است! وی در ادامه عنوان داشت که بعید نمی‌داند ماشیح در دوره ریاست باراک اوباما ظهور کند! این خاخام صهیونیست همچنین با اشاره به بخش‌های از تورات عنوان داشت که ماشیح در دوره فردی ظهور می‌کند که مدافع یهودیان است. وی خطاب به شاگردان عنوان داشت: در روزگار کنونی سخت است یک پادشاه پیدا کنیم، اما باراک اوباما پادشاه زمانه ما است و به داوود بسیار نزدیک است. یوسف همچنین عنوان داشت که باراک اوباما اختیار اعلام جنگ علیه یک کشور و یا بخشیدن کشور دیگر را دارد و این از ویژگی‌های داوود (ع) است.

باید فلسطینی ها از صحنه روزگار محو شوند

خاخام عوادیا یوسف در اظهاراتی نژادپرستانه که از رادیو اسرائیل نیز پخش شد، ابراز امیدواری کرده بود که تمام فلسطینی‌ها از صحنه روزگار محو شوند، چون از اسرائیل متنفر هستند. یوسف در این سخنان گفته بودند: تمامی این اشرار که از اسرائیل متنفر هستند، باید طاعون بگیرند و از روی زمین محو شوند.

یوسف حکم به قتل تمامی فلسطینان می‌داد

البته این تنها سخن افراطی این خاخام ارشد صهیونیست‌ها نبود و وی در بحبوحه مذاکرات سازش مقامات رژیم‌صهیونیستی با مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین نیز مردم فلسطین را شیطان و دشمنی زهرآگین برای اسرائیل توصیف کرده و برای "محمود عباس " رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز آرزوی مرگ کرده بود. وی همچنین‌ها عرب‌ها را «مار» خوانده بود.

عودایا یوسف آروزی مرگ فلسطینیان را می‌کند (لینک)

همچنین دختر وی به همراه دختران و همسران 27 خاخام اسرائیلی کمپینی نژادپرستانه در جهت ممنوعیت ازدواج با دختران و پسران فلسطینی به راه انداخت. به گزارش روزنامه انگلیسی "دیلی‌تلگراف "، نامه‌ای که به امضای 27 همسر خاخام‌های اسرائیلی رسیده است از دختران یهودی می‌خواهد تا با فلسطینی‌های عرب ازدواج نکنند در این نامه همچنین از یهودیان خواسته شده است که در مکان‌هایی که اعراب کار می‌کنند، حاضر نشوند. در میان زنانی که نامه فوق را امضا کرده‌اند همسران و دختران خاخام‌های ارشد صهیونیست از جمله دختر "عوادیا یوسف " رهبر معنوی حزب شاس و از خاخام‌های افراط گرای یهودی دیده می‌شود.


پدر معنوی حزبی که در فساد غوطه ور است

عوادیا یوسف پدر معنوی حزبی بود که به فساد شهرت داشت. در همین راستا یوسف در پی تشدید حکم یکی از اعضای حزب شاس که به اتهام رشوه‌گیری دستگیر شده بود اعلام کرده بود دادگاه اسرائیل کاملا فاسد و قضات در این دادگاه بی دین هستند. روزنامه عبری زبان "یدیعوت آحارونوت "، "عوادیا یوسف " خاخام ارشد و رهبر معنوی حزب شاس، به دنبال تشدید مجازات علیه "اشلمو بنیزری" عضو حزب شاس و وزیر سابق رفاه گفت: تشدید مجازات بنیزری نشان دهنده فساد سیستم قضایی است و دیگر اینکه قضاتی که در این سیستم قضاوت می‌کنند، به هیچ چیزی اعتقاد ندارند و کاملا بی دین هستند

این وزیر سابق رژیم صهیونیستی یکسال پیش در دادگاه بیت المقدس به 18 ماه حبس محکوم شده‌ بود. در حالی که بنیزری پیشتر خواستار کاهش مدت حبس خود شده بود، دادستانی بر تشدید آن تاکید کرد. بنیزری 49 ساله به جرم فساد مالی و رشوه‌گیری محکوم شده است. وی در مدت پنج سالی که به عنوان وزیر امور رفاه اسرائیل مشغول بکار بود، صدها هزار دلار رشوه دریافت کرده بود.عوادیا در دفاع از بنیزری گفته بود: ما عمیقاً از حکم این دادگاه شیطانی متأسفیم، زیرا آنها یکی از دوستان ما را که در تدریس تورات فعال بود را محاکمه کرده‌اند.

اینترنت نجس و ایفون حرام است

«عوادیا یوسف» که به مواضع بسیار افراطی مشهور است، اینترنت را نیز ریشه تمام ناپاکی‌ها دانسته بود.خاخام‌های افراطی صهیونیسیت معتقدند که هرکس که به اینترنت وصل شود، نجاست را به خانه خود آورده است. علاوه بر این در مراسمی که به مناسبت ختم «تلمود» (مجموعه تحریفاتی که تحت تاثیر آموزه‌های شرک‌آلود بابلیان وارد دین یهود شده و صهیونیست‌ها آن را تورات شفاهی می‌نامند) در بیت‌المقدس برگزار شده بود، چند تن از خاخام‌های حزب «شاس» (شاخه سیاسی ارتودوکس‌های افراطی در اسرائیل به رهبری خاخام «عوادیا یوسف») استفاده از آیفون (تلفن‌های همراه هوشمند) را محکوم کرده بودند.


منابع و مآخذ:

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2157207

http://www.sarkhat.com/fa/news/135148335/

http://www.islamtimes.org/vdca06n6.49nwu15kk4.html

http://maerefat-ksh.blogfa.com/post-333.aspx

http://www.mashreghnews.ir

http://www.shia-news.com

http://www.zohoor-news.ir/1392/01/1

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8906080501

http://www.fardanews.com

http://shafaqna.com

http://www.islamtimes.org/vdcg3t9q.ak9qn4prra.html

http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%88%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A7_%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81

http://www.haaretz.com/blogs/the-axis/two-decades-later-israel-s-rabbi-ovadia-could-stop-another-war-1.459747

http://www.bbc.co.uk/news/world-middle-east-24429733

http://en.wikipedia.org/wiki/Ovadia_Yosef

http://news.yahoo.com/ovadia-yosef-rabbi-israeli-kingmaker-dies-104420155.html

http://www.haaretz.com/news/national/.premium-1.550973

http://www.jewishpress.com/news/rabbi-ovadia-yosef-one-of-todays-giant-torah-sages-dies-at-93/2013/10/07/

http://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/172597

http://www.telegraph.co.uk/news/obituaries/10361625/Rabbi-Ovadia-Yosef.html

مطالب مرتبط

نگاهی تحلیلی به جدال یهودیان سفاردی و اشکنازی


شابتای زوی (اولین ماشیح دروغین در عصر جدید)‌ فردی سفاردی به شمار می‌رفت اما پس از وی فردی به نام «ژاکوب فرانک» که او را اشکنازی می‌دانند رهبری جریان منجی گرایی را برعهده گرفت. برخی از یهودیان معتقدند که وی ماشیح واقعی است و باید او را از گزند کلیسای مسیحیت که خواهان نابودی اوست در امان نگه دارند.
گروه گزارش ویژه مشرق - علی رغم اینکه هر یک از دو گروه اشکناز و سفاردین به طور کلی جزو یهودیت قرار می‌گیرند و علی رغم اینکه هر یک از دو گروه، تلمود بابلی (نه تلمود فلسطینی) را تنها مرجع مسائل دینی خود می دانند،‌ همچنان بعضی از نقاط اختلاف بین این دو گروه وجود دارد که برخی از آنها سطحی و برخی عمیق می باشد و این اختلاف به محیط‌های فرهنگی که اعضای هر یک از گروه های یهودی-سفاردین و اشکناز- در آن زیسته اند، برمی‌گردد. برای یهودیان اسپانیایی که سفاردی هستند_ شیوه خاصی در نماز خواندن و برپایی شعار دینی وجود داشته است که ادامه رسوم دینی یهودیانی به شمار می رود که در بابل حضور یافتند  و در آنجا پیشرفت کردند.
 
پراکندگی یهودیان: خط سبز مناطق یهودیان اشکنازی، خط قرمز یهودیان سفاردی، خط زرد یهودیان میزراخی

اما اشکناز،‌ اساساً عبادت‌هایشان به اصول یهودیت فلسطینی بر می‌گردد. اختلافات بین دو گروه -‌اشکناز و سفاردی- در طول قرن‌ها عمق بیشتری یافته است و این  در نتیجه اثر پذیرفتن سفارد در عبادت، تلاوت، ترتیل و سرودهایشان از ذوق عربی است. سفاردین‌ها با متون دینی، شعر، نثر، دعا و نمازهای خود _که نزدیکی زیادی با فرهنگ مسلمانان دارد_ از اشکنازها متمایز می شوند. از سوی دیگر اشکنازها در میان تمدن غرب و فرهنگ آن رشد و نمو یافته‌اند و این به اختلافات آنها بیشتر دامن می‌زند.
 

دو یهودی
 سفاردی (ایستاده) و یک یهودی اشکنازی (نشسته)
 اورشلیم 1895

در اینجا به مهمترین نقاط اختلاف بین این دو گروه اشاره می‌کنیم:

1-    بعضی از اختلافات کلی:
الف- سفاردین‌ها به علت بالا بودن سطح فرهنگی، به وسعت دید معروفند. اما اشکنازها در تمدن‌هایی که بین آنها زندگی کرده اند، پراکنده نشدند و علی رغم اثرپذیری از فرهنگ‌های بیگانه نتوانستند از نقاط مثبت این فرهنگ‌ها بهره کافی ببرند و تنها به کتاب مقدس، تلمود و تفسیر نصوص جزئی اکتفا کردند.

ب- اشکنازها کوششی برای پیوند بین شریعت و قانون‌گذاری آن و دستیابی به اصول کلی نداشته‌اند، اما بر عکس سفاردین‌ها کسانی هستند که این کار را به سبب نزدیکی و تماس با تمدن اسلامی انجام دادند و مفهوم اصول دین را پایریزی کردند.

ج- دیده می‌شود که تاثیر فکری سفارد بر اشکناز بسیار زیاد است. علی رغم اینکه آغاز عرفان یهودی (کابالا ) به دست اشکنازها بود اما تغییر و دگرگونی آن به شیوه‌ای تکامل یافته در عرفان "زوهار" و سپس در عرفان"لوریانی" به دست سفاردین‌ها انجام گرفت.
 
عرفان کابالا هرچند به دست اشکنازها ایجاد گردید
 اما توسعه آن توسط سفاردیها صورت گرفت.


 بلکه می توان گفت طریق عرفان یهودی به فکر سفاردی نزدیک‌تر است و می‌توان آن را فکری سفاردی نامید و این همان فکری است که فکر خاخامی اشکنازی را تحت الشعاع خود قرار داد. به عنوان نمونه می توان به کتاب"شولخان عاروخ"به معنای آب آراسته اشاره نمود که مهمترین کتاب آیین یهودیت به شمار می‌رود و برای اولین بار آن‌را فردی سفاردی به نام "یوسف کارو" در اسپانیا به عنوان کتابی سفاردی به رشته تحریر در آورد و بعد از مدتی یکی از اشکنازها شرح و تعلیقاتی به آن افزود.

 
کتاب شولخان عاروخ؛ مهم‌ترین کتاب آیین یهودیت
د- یکی از متفکرین، اثر فکر مسیحی بر فکر دینی اشکنازها را مورد توجه قرار داده و می‌گوید: پدیده " سوگند نامه " که اصطلاحاً "مقدس کردن نام" شناخته می شود پدیده ای اشکنازی است که شاید نتیجه‌ی تاثیر حادثه به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی(ع) بر آیین یهودیت باشد.
اما "مارانیت " شکلی از اشکال تقیه است که نوعی پدیده سفادری به شمار می رود. همچنین می‌توان رد پای تفکر مسیحیت در "حسیدیه " را نیز مشاهده کرد. این بر خلاف تفکر سفاردی است که در بعضی از قسمت‌ها از تفکر دینی اسلامی اثر پذیرفته است.

ه- از پدیدهای دیگر که باید به آن اشاره کرد می‌توان به "منجی‌گری" اشاره کرد که همان بازگشت مسیح مخلص یهودی (ماشیح) در آخر الزمان است تا مردمش را به صهیون هدایت کند و بر جهان حکمرانی نماید. این در واقع پدیده ای است که خواستار نابودی سایر مردم و حکومت بر آنها است. هر چند که این پدیده یک حرکت اشکنازی محسوب می‌شود اما باید توجه داشت که ریشه فکری آن برگرفته از عرفان سفاردی است.
 
یهودیان منتظر بازگشت مسیح یهودی برای سلطه یافتن بر جهان هستند.
شبتای زوی (اولین ماشیح دروغین در عصر جدید)‌ فردی سفاردی به شمار می‌رفت اما پس از وی فردی به نام «ژاکوب فرانک »  که او را اشکنازی می‌دانند رهبری این جریان را برعهده گرفت. برخی از یهودیان معتقدند که وی ماشیح واقعی است و باید او را از گزند کلیسای مسیحیت که خواهان نابودی اوست در امان نگه دارند. این در حالی است که برخی ها او را سفاردی می‌دانند حتی دشمنانش به او لقب "فرانک " را داده اند که در زبان یدیشی به معنای "سفاردی" است. شاید کثرت ماشیح‌های دروغین در بین اشکنازها به وضیعت اعضای گروه های مخفی یهود در غرب برگردد و این برخلاف وضعیت اعضای گروه‌های یهودی سفاردی در جهان اسلام است.
با گذشت سال‌ها پیروی از فکر سفاردی، اشکنازها شروع به نوآوری در زمینه‌ی فکر دینی و دنیوی کردند که این باعث پیدایش جنبش روشنگری  در میان یهودیان شد. اشکنازها پرچم یهودیت را متفاوت از گذشته دوباره علم کردند؛ این چنین بود که تمام جنبش‌های دینی در یهودیت از جمله اصلاح طلبان، محافظه کاران، ارتودکسی ها و نوگراها به منصه ظهور رسیدند.
 
اشکنازها یهودیت متفاوتی را تئوریزه کردند

و- اصطلاحات دینی میان اشکناز وسفارد به اشکال زیر تفاوت دارد:

اصطلاح

سفاردی

اشکنازی

نماز عشاء

عربت

معاریف

تابوت قدیمی

هیکل

آرون

نماز عید فصح

هاگاداه

سدر

روز غفران

کیپور

یوم کیپور

خاخام

ربی/ راف

ربای

کتاب نماز

تیفیلوت

سیدور



ز- سفاردین ها در عید فصح از کاهو استفاده می‌کنند. به اعتبار اینکه  خوردن سبزی کاهو راحت‌تر است. در حالی که  اشکنازها در این روز به جای کاهو «تربچه» مصرف می‌کنند.

2-
نماز یهودیان شرقی (سفاردین) و یهودیان غربی (اشکناز)
شکل نماز سفاردین‌ها با اشکنازها متفاوت است. به همین دلیل هر یک از این دو گروه نماز خواندن در معبد دیگری را باطل می‌داند و از آن دوری می جویند. به نظر من برخی از این اختلافات ناچیز و بی ارزش است اما همین اختلافات ناچیز سبب بروز  مشکلات و درگیری های عمده در بین این دو گروه می شود. معماری معابد سفاردین ها در برخی از ویژگی ها با معابد اشکناز تفاوت دارد و این اثر خود را در چگونگی به جا آوردن نماز، بر جای می‌گذارد. سفاردین‌ها تورات را قبل از  شروع به خواندن، بالا نگه می دارند؛ بر عکس اشکنازها که بعد از خواندن تورات، آن‌را بالا می برند. همچنانکه خط مورد استفاده در نوشتن تورات متفاوت است.
روزنامه"هاآرتص" در تحقیقی که پیرامون اختلافات فقهی بین سفاردین و اشکناز انجام داده چنین می نویسد: "هر یک از گروه های اشکناز و سفارد دارای اشکال خاصی از نماز خواندن هستند که بصورت کامل با گروه دیگر تفاوت دارد و این باعث می‌شود که یهودی شرقی در معابد یهودیان غربی نماز نخواند. این در حالی است که آیین یهودیت، دین واحدی بوده است و مردم یهودی نیز واحد بوده اند!! حتی تورات نیز در ایجاد وحدت بین یهودیان متشرع و دین دار از دو طائفه و جمع کردنشان در معبدی واحد و بر یک شکل یکسان از نماز، موفق نبوده است.
 
اشکنازها و سفاردین‌ها فاقد معبدی واحد برای انجام عبادت‌هایشان هستند.
تلاش‌های فراوانی برای یکسان‌سازی اشکال متفاوت نمازها صورت گرفت اما تمامی این تلاش‌ها با مقاومت خاخام های سفاردی واشکنازی به شکست انجامید. از بارزترین این تلاش ها می توان به اقدام خاخام اعظم-شلومو جورن_که در ارتش اسرائیل خدمت می‌کرد، اشاره کرد. وی شکل یکسانی از نماز را برای افراد ارتش اسرائیل – چه اشکناز و چه سفاردین-  معین کرد. پس از گذشت مدت زمانی خاخام اعظم اشکنازها در سال 1971 انتخاب گردید

 
یونامیتز گر حاخام بزرگ فرقه اشکناز

پس از وی نیز خاخام اعظم سفاردین‌ها، ‌عوفدیا یوسف به این سمت منصوب شد. بلافاصله بین این دو خاخام در‌گیری شدیدی پیرامون شکل یکسانی از نماز که در بین نظامیان اسرائیلی رایج شده بود، در گرفت.
 
عوفادیا یوسف خاخام اعظم سفاردین‌ها با شکل یکسان نماز بین اشکنازها و سفاردین‌ها مخالفت کرد

خاخام یوسف گفت که شکل یکسان نماز که جودن آنرا واجب کرده است چیزی نیست جز شکل اشکنازی نماز که تنها تغییرات اندک و ناچیزی که فاقد ارزش است، در آن صورت گرفته است. خاخام یوسف از سربازانی که به یهودیان شرقی وابسته بودند خواست تا نمازهایشان را بر اساس اشکال قبلی که در گروه هایشان رایج بوده، بخوانند. خاخام یوسف در از بین بردن شکل یکسان نماز که داخل ارتش اسرائیل رایج شده بود موفق شدرو به جای آن خودش شکل جدیدی از نماز را ارائه کرد که هوادارانش آن را داخل پادگان های نظامی رواج دادند!!!
 
سربازان ارتش رژیم صهیونیستی از فقدان یک نماز واحد رنج می‌برند

2-    ازدواج
از بارزترین و عمده ترین موضوعات اختلافی بین اشکناز و سفارد، موضوع ازدواج است. کما اینکه هنوز بر یک سفاردی "حریدی"-فرد متشرع و پایبند به دین_ ازدواج با یک زن اشکنازی حرام است و عکس این موضوع نیز صادق است. روزنامه ی هاآرتص از نوشته ناشناسی که 9 سال پیش در «قدس» و شهر «بنی باراک» -که سفاردی هستند- توزیع شد پرده بر داشت. در قسمتی از این نوشته چنین آمده است: "براستی که فرزندان کسانی که با سفاردین ها ازدواج می کنند، حیض زاده اند و به این ترتیب تمامی سفاردین‌ها نجس و فرزندان آنها حیض زاده اند."
 
سفاردیها و اشکنازها یکدیگر را نجس‌زاده دانسته و ازدواج با یکدیگر را ممنوع می‌دانند

این نوشته که حامل این فتوا بود بعد از صدور فتوی خاخام یوسف سفاردینی که در آن زمان درباره چگونگی طهارت خانواده فتوا داده بود، منتشر شد. خاخام یوسف دراین فتوا زنان سفاردی را درپایبندی به آنچه که در کتاب شولخان عاروخ آمده، فرمان می‌داد. زنان باید در زمان حیض، عده نگه دارند و از آمیزش خودداری کنند و کتاب شولخان عاروخ، مدت زمان حیض را از سه روز تا چهار روز صریحاً بیان کرده است. (تا زمانی که خون قطع شود یا اثری از خون حیض دیده نشود) این علاوه بر هفت روزی است که زن سفاردی باید احتیاط کند تا اینکه به طور کامل اثری از خون حیض وجود نداشته باشد. در این هفت روز،‌ آمیزش جنسی حرام است. به طور خلاصه می‌توان گفت، مدت زمان حیض نزد سفاردها به ده تا یازده روز می‌رسد. اما نزد اشکنازها بر خلاف سفاردها مدت  اصلی عده بدون در نظر گرفتن احتیاط حداقل پنج روز می باشد – تا زمانی که آثار خون به کلی از بین برود_  سپس یک زن اشکنازی باید 7 روز دیگر نیز احتیاط کند تا دیگر هیچگونه اثری از وجود خون باقی نمانده باشد و در این مدت نیز آمیزش جنسی حرام است. به عبارت دیگر مدت زمان حیض نزد یک زن اشکنازی حداقل به 12 روز می رسد و به همین علت اشکنازها،‌ سفاردین ها را¬_ که تا قبل از فتوای خاخام یوسف در مجموع کمتر از ده یا یازده روز عده نگه می داشتند- به نقض طهارت وکسانی که طهارت را بصورت ناقص انجام می‌دهند، متهم می‌کنند.
هرچند که اشکنازها نیز به مرجعیت کتاب شولخان عاروخ اعتراف می کنند اما آنها در عمل از تفسیرها و شروح خاخام معروفشان "موسی اسیرالیز "تبعیت می‌کنند و بر طبق آن رفتار می‌کنند. در مقابل ریشه‌های احکام و فتاوای سفاردین‌ها نیز به خاخام یوسف کارو، موسی بن میمون و اسحاق فاسی بلکه حتی به خاخام های عصر بابلی و حکمای تلمود باز می‌گردد. سفاردین ها، آیین اشکناز را صرفا شاخه ای از انشعابات تنه اصلی آیین یهود که خود باشند، می دانند.
اختلافات در موضوع ازداوج تنها در مدت زمان عده خلاصه نمی شود. اختلافات دیگری پیرامون موضوع پوشاندن سر بین این دو گروه وجود دارد. زنان سفاردینی با تکیه بر فتوای خاخام یوسف، بر طبق قاعده ی اصولی موجود در کتاب شولخان عاروخ که می‌گوید " موی زن عورت اوست" مبنی بر حرمت استفاده از موی مصنوعی و تاکید بر پوشاندن موی سر، التزام بیشتری نسبت به پوشاندن سر دارند اما زنان اشکنازی موهای خود را نمی‌پوشانند و از موهای مصنوعی نیز استفاده می‌کنند.

پوشش یک زن سفاردی                                         پوشش زنان اشکنازی

همچنین تعصب در موضوع ازدواج، موضوع ثبت ازدواج ها را نیز در بر می‌گیرد. ثبت ازداوج نزد سفاردین ها و اشکنازها باید به دست خاخام های خود صورت گیرد.

 
خاخام‌ها ثبت ازدواج‌ها را برعهده دارند.
سپس هاآرتص به شکل چالش برانگیزی به موضوع «تعدد زوجات» می پردازد. این روزنامه بیان می کند که ‌خاخام اشکنازی به نام"جرشوم" که در قرن 10 میلادی در آلمان به دنیا آمد و در آنجا می زیست حکم به تحریم تعدد زوجات داد و گروه های اشکنازی موجود در اروپا این تحریم را پذیرفتند. اما گروه های سفاردینی عموما – و گروه یهودیان یمنی خصوصا – آنرا رد کرده‌اند. خاخام های سفاردی موجود در کشورهای اسلامی با توجه به نزدیکی به تمدن و فرهنگ اسلامی  به تعدد زوجات خو گرفته بودند و این مساله تا قرن گذشته به همین ترتیب ادامه یافته است _ و این از جمله تاثیرات دیگر فرهنگ اسلامی بر یهودیت به شمار می رود-.
 
یک یهودی سفاردی با دو همسرش
با برپایی "خاخامیت بزرگ" در سال 1921 در فلسطین در دوران قیمومیت انگلیس بر فلسطین، ‌خاخام‌های اشکنازی به تعلیمات خاخام جرشوم مبنی بر تحریم تعدد زوجات تمسک جستند، آیین اشکناز بر عدم اعطای اجازه به ازدواج دوم تاکید کرده است مگر اینکه موافقت وامضای 100 خاخام از سه کشور مختلف را به همراه داشته باشد.
 
سفاردیها و اشکنازها در مسأله تعدد زوجات اختلاف نظر دارند.
بعد از برپایی دولت عبری، مخالفت خاخام‌های سفاردینی با این موضوع گسترش یافته است مخصوصا بعد از اینکه صدها هزار نفر از یهودیان سفاردینی از کشورهای عربی_ کشورهایی که تعدد زوجات مرسوم است_ به فلسطین مهاجرت کردند. تا اینکه خاخام اعظم اشکنازها اسحاق هرتزوگ – کسی که در سال 1939 با زور و فشار به این سمت منصوب شد– مجبور شد تا موافقت کند که برای ازدواج دوم به جای امضا و موافقت 100 نفر از خاخام ها تنها به امضای دو نفر از آنها نیاز است و طبعا خاخام اعظم سفاردین‌ها نیز با این تصمیم موافقت کرد. علی رغم مخالفت برخی دیگر از خاخام های اشکنازی با این قانون جدید، امضای اجازه نامه جدید همچنان ادامه دارد،‌ موضوعی که از عمق شکاف اختلافات بین سفارد واشکناز خبر می دهد.

 ازدواج مجدد در میان اشکنازها به تایید 100 خاخام از سه کشور نیاز داشت که پس از اعتراضات گسترده به تایید 2 خاخام تقلیل یافت.

3-    اختلاف در مورد ذبح شرعی و ترکیب شراب
یهودیان متشرع – چه سفارد و چه اشکناز – گوشتی را که به دست خاخامی از گروه مقابل، ذبح شده باشد را نمی خورند. لذا پیروان هر یک از این دو گروه می بینند که نزدشان مشکلی در نحوه ذبح وجود دارد که به مشکلات دیگرشان افزوده می شود.
هاآرتص همچنین به نقش مافیای اقتصادی در ابقای دوگانگی طائفه ای و بلکه در عمق بخشیدن به آن، اشاره می کند. امروزه برای هر یک از گروه های حسیدیه اشکنازی کشتارگاهی وجود دارد که مخصوص خودش می باشد. مانند طایفه لیتوانی ها که خاخام "الیاز شاخ "رهبری آنرا به عهده دارد.
 
سفاردیها و اشکنازها کشتارگاه‌های جداگانه‌ای دارند

اختلافات بین اشکناز و سفاردین تنها به خوردن گوشت خلاصه نمی‌شود بلکه این اختلافات پیرامون شراب نیز وجود دارد. علی رغم اینکه تورات خوردن شراب را حرام می داند اما تمامی یهودیان متشرع و دین دار چه سفارد وچه اشکناز استفاده از شراب را مباح می دانند اما پیرامون چگونگی ترکیب آن با هم اختلاف دارند. یکی از خاخام های یهودی تصریح کرده است شرابی که دارای اجازه شرعی باشد و در کارخانه های شرعی شراب سازی اشکنازها تولید شده باشد، همانند آب می باشد و خوردن آن مجاز است.

 
علی رغم تحریم تورات اما یهودیان چه اشکنازها و چه سفاردیها نوشیدن شراب را جایز می‌دانند.
 از نظر این روزنامه، ‌اختلاف بین این دو گروه تنها به عادات، آداب، رسوم و ویژگی‌ها این دو گروه منتهی نمی شود؛ بلکه اختلاف اصلی پیرامون قوانین و احکام آنها است.
اشکنازها کتاب شولخان عاروخ را که یگانه مرجع احکام دینی سفاردین‌ها به شمار می رود، بی اعتبار قلمداد می‌کنند. علاوه براین برخی از قوانین و فتواهای شرعی آن را نیز رد می‌کنند. همچنین برخی از فصول " الشمناست"را نیز رد می کنند.
پراکندگی،‌ عید، زنان، ضررها، مقدسات، طهارت، چیزهایی است که کلیه بخش های تلمود حول محور این موضوعات می چرخد. اشکنازها احکام دیگری را به کتاب شولخان عاروخ اضافه کردند و به آن پیچیدگی و قیدهایی را افزودند که در ابتدا در آن وجود نداشت علاوه بر این در برخی ازبخش‌ها اصلاحاتی انجام دادند و بر قسمت های دیگر احکام سختی را افزودند.
روزنامه‌ هاآرتص این اختلاف موجود بین سفارد و اشکناز را به پیشینه تاریخی این دو برمی‌گرداند. واقعیت امر این است که هرکدام از این دو گروه  دارای هویت دینی مخصوص به خود است که با گروه دیگر تفاوت دارد و هر گروه بر خود لازم می داند که از این هویت محافظت کند. همانطور که روزنامه می‌گوید تفسیر درگیری سفاردی – اشکنازی مبتنی است بر اینکه سفاردین ها آنچه را که خود از آن به "تسلط آیین اشکناز بر اسرائیل " تعبیر می کنند، نمی پذیرند و آن را موجب بندگی خود می دانند و می خواهند از یوغ آن رها شوند و درپی بازگرداندن آنچه که از آن به "شکوه گذشته " تعبیر می کنند، هستند.

 اکنون قدرت اصلی در رژیم صهیونیستی در اختیار اشکنازها قرار دارد و سفاردی‌ها از منزلت اجتماعی پایین‌تری برخوردار هستند.
 هاآرتص این چنین ادامه می دهد که خاخام های اشکناز و سفاردی کنونی، درباره "حکومت دینی" و "بازگشت شکوه از دست رفته" چارچوب خاصی را انتخاب کرده‌اند. اینان در برخورد با این قبیل موضوعات برداشت‌های متفاوتی ارائه می‌دهند. اشکنازها حکومت دینی را وجوب استمرار تسلط آیین خود معنا می کنند در حالی که سفاردین ها این چنین برداشتی را نمی‌پسندند بلکه معتقدند که یهود باید به دین خود بپردازد و به آیین یهودیت تمسک بجوید و کاری به تشکیل حکومت نداشته باشد همان حرفی که سکولارها می زنند. سفاردین‌ها این مسأله را چنین معنا می‌کنند که باید تسلط آیین سفاردین و سیطره ی آن به دوران های گذشته قبل از تشکیل حکومت اسرائیل، باز گردد - چرا که در آن دوران تسلط معنوی و دینی سفاردین ها بر آیین یهودیت  بسیار بیشتر از اشکنازها بوده است_ آنها اشکنازها را کسانی می دانندکه پیشگامی سفاردین‌ها بر قوم یهود را سلب کردند و جایگاه بالایی که سفاردین ها مستحق آن بودند را غصب کردند. سفاردها نمی‌خواهند با اشکنازها شریک باشند بلکه به تنهایی خواهان تسلط کامل هستند.

تظاهرات ده‌ها هزار اشکنازی و سفاردی در اعتراض به حکم دادگاه عالی رژیم صهیونیستی
 که جدایی دانشجویان مراکز دینی اشکناز و سفاردی را ممنوع دانسته و خواستار یکپارچکی نظام آموزشی شده بود.

یهودیانی که از اسرائیل تا کانادا تحت تعقیب و آزارند + فیلم و تصاویر


یهودیان «لو طاهور» فرقه‌ای از یهودیان ارتدوکس هستند که به دلیل عقایدشان در همه کشورهای دنیا از آزار و اذیت‌های صهیونیست‌ها در امان نیستند. یهودیانی که ده‌ها نفر از آنها قصد داشتند به ایران پناهنده شوند اما پیش از خروج از کانادا بازداشت شدند.

گروه گزارش ویژه مشرق یهودیان لِو طاهور (Lev Tahor) به معنای قلب مطهر یکی از فرقه‌های یهودیان ارتدوکس (یهودیان حریدی یا حاردی) هستند که بیش از سایر فرقه‌های یهودیان به آموزه‌ها و سنت‌های دین یهود و تورات وفادار مانده‌اند و به همین دلیل مورد آزار و اذیت صهیونیست‌ها و لابی‌هایشان قرار گرفته‌اند. از اردن تا کانادا و سرزمین‌های اشغالی با اجتماعات این یهودیان به شدت مقابله می‌شود و نهادهای اجتماعی تلاش می‌کنند با انتقال کودکان این گروه به مراکز نگه‌داری کودکان بی‌سرپرست، از انتقال اعتقادات این گروه به نسل جدید آن‌ها جلوگیری کنند.

یهودیان لو طاهور چه اعتقاداتی دارند؟

به گفته «مایر راسنر» که از جمله سرشناس‌ترین رهبران لو طاهور در کاناداست، صهیونیست‌های افراطی به این گروه بدلیل اعتقادات خاصی که دارند - از جمله پوشش زنان - و پایبندی به سایر سنت‌ها و آموزه‌های تورات، لقب "طالبان یهودی" داده‌اند و به بهانه‌های مختلف اعضای این فرقه را بازداشت و یا از محل سکونتشان اخراج می‌کنند.

در فرقه لو طاهور، دختران و پسران در سنین نوجوانی بصورت مجزا تحت تعلیم و آموزش قرار می‌گیرند و رسم بر این است که دختران در همان دوره انتقال از نوجوانی به جوانی ازدواج می‌کنند. پوشیدن جوراب برای زنان لو طاهور اجباریست و حجاب مرسوم آنان نیز پوششی شبیه چادر است که تا روی پا را می‌پوشاند.

یهودیان لو طاهور خانواده‌های بسیار منسجم و روابط خانوادگی صمیمانه‌ای دارند و تعدد فرزندان در خانواده‌های این فرقه بسیار مشهود است.

اعضای این فرقه متهم به اجبار دختران به ازدواج زودهنگام هستند اما "خاخام شلومو هلبرانس" بنیانگذار این فرقه می‌گوید ما به تمام نزدیکانمان می‌گوییم اگر رضایت 100 درصدی ندارند از ما جدا شوند، دختران نیز به خواست و انتخاب خود در این سنین ازدواج می‌کنند و هیچ اجباری در کار نیست و هیچ دختری پیش از 16 سالگی ازدواج نمی‌کند و کاملا قانونی انجام می‌گیرد.

خاخام "شلومو هلبرانس" بنیانگذار "لو طاهور" در پاسخ به اتهام ازدواج اجباری دختران این فرقه می‌گوید:‌ دختران نیز به خواست و انتخاب خود در این سنین ازدواج می‌کنند و هیچ اجباری در کار نیست و هیچ دختری پیش از 16 سالگی ازدواج نمی‌کند و کاملا قانونی انجام می‌گیرد

خاخام "یوریل گلدمن" از رهبران این فرقه معتقد است وقتی این گروه در اسراییل و از سوی دولتی که خود را یهودی می‌خواند مورد تعقیب و اذیت قرار می‌گیرند، نشان از نفرتی سیاسی دارد که حتی از اعطای حقوق شهروندی به این اعضای آن نیز ممانعت به عمل آورده است. مخالفت این گروه با صهیونیست‌ها و اشغالگریشان باعث شده است تا مورد غضب آن‌ها قرار بگیرند.

خاخام "یوریل گلدمن" از رهبران لو طاهور: فرقه ما قربانی کینه و نفرت سیاسی صهیونیست‌ها شده است

به اعتقاد این فرقه از یهودیان، استقرار دولت یهودی با اشغال و با زور اسلحه مخالف با آموزه‌های تورات است و مانع ظهور منجی (مسیحا) آخرالزمان خواهد شد.

اعضای این فرقه در اسرائیل به اتهام بدرفتاری با کودکان و تنبیه بدنی آن‌ها تحت تعقیب و بازداشت‌های مکرر از سوی پلیس این رژیم قرار گرفتند. فشارهای وارده به اعضای این فرقه باعث شد سال 2005 تعداد زیادی از آن‌ها به کانادا مهاجرت کنند. گروه‌های دیگری از این یهودیان در آمریکا و اردن نیز حضور دارند و با مشکلات مشابهی مواجه هستند.

گفت‌وگوی شبکه تلویزیونی محلی کانادا با دو رهبر فرقه لو طاهور

به گفته این دو خاخام، دختران این فرقه پیش از سن 16 سالگی ازدواج نمی‌کنند و پس از آن نیز به انتخاب خود و با رضایت خانواده‌ها ازدواج صورت می‌گیرد. تنبیه بدنی در آموزه‌های این فرقه هیچ جایی ندارد و همه چیز به کودکان آموزش داده می‌شود

خاخام گلدمن درباره این اتهام نیز می‌گوید: ما کودکانمان را حتی تنبیه‌های عادی که هر پدر و مادری ممکن است انجام دهند، نمی‌کنیم و سعی می‌کنیم از ابتدا همه‌چیز را به آن‌ها آموزش دهیم که چه چیز درست و چه چیزی اشتباه است و تنبیه بدنی بسیار بسیار به ندرت اتفاق میفتد.

گروهی 250 نفری از این یهودیان که پیش‌تر در استان کبک کانادا اقامت داشتند، بدلیل فشارهای مقامات محلی و قوانین سخت‌گیرانه و تحت تعقیب قرار گرفتن به علت عقایدشان، مجبور به مهاجرت به استان آنتاریو شدند. یهودیان لو طاهور فرزندان خود را بدلیل مغایرت نظام آموزشی کانادا با اعتقاداتشان، در مدارس خانگی مخصوص به خود تعلیم می‌دهند که این امر نیز با مخالفت مقامات محلی کانادا روبرو شده و دادگاه‌ حکم به نگه‌داری فرزندان آن‌ها در پرورشگاه داده است.

دادگاه کانادا حکم به نگه‌داری 14 کودک از دو خانواده لو طاهور می‌دهد که والدین آن‌ها به بی‌توجهی در بزرگ کردن آن‌ها متهم شده‌اند.
مایر راسنر پدر یکی از این خانواده‌ها تأکید می‌کند که فرزاندنش به خوبی تحت مراقبت‌های بهداشتی، درمانی و آموزشی بوده‌اند.

«مایر راسنر» از رهبران فرقه لو طاهور که معمولا عبایی بلند پوشیده و کلاه لبه‌پهن سیاهی بر سر دارد، همسر و پنج نفر از نه فرزندش همه با روسری‌های بلند و پوشیده‌اند. وی طی ماه‌های گذشته از خبرسازترین یهودیان لو طاهور بوده است که در کانادا دادگاه‌های این کشور رأی به نگه‌داری فرزندان او در مراکز تربیتی دولتی داده‌اند.

"مایر راسنر" پدر یکی از خانواده‌های یهودیان لو طاهور در کانادا که دادگاه حکم به سلب حضانت فرزندان وی داده بود

خبرنگار نشریه "نشنال‌پست" در گزارشی از این خانواده می‌نویسد:

پنج دختر او که بزرگ‌ترین‌شان 17 و کوچک‌ترین‌شان 4 ساله است، یا به حرف‌های پدرشان گوش می‌دهند و یا خمیر بازی می‌کنند و مثل مادرشان که خمیر نان درست می‌کرد، لوله‌های رنگارنگ می‌سازند. وقتی هم از آن‌ها عکس می‌گیریم، می‌خندند و می‌خواهند عکس‌ها را روی دوربین ببینند و بگویند کدام را بیش‌تر دوست دارند.

از آقای راسنر 37 ساله که می‌پرسیم چهار پسرش کجا هستند، بسیار تعجب می‌کند و با لحنی که نشان می‌دهد جواب سؤال ما کاملاً واضح است، می‌گوید: «مدرسه!» یکی از بحث‌هایی که درباره این فرقه مطرح است، تفاوتی است که بین پسرها و دخترها قائل می‌شوند.

دو ردیف کلبه شبیه هم در منطقه‌ای کاملاً جدا در 80 کیلومتری شرق شهر «ویندزور» در حاشیه شهر چاتام، خانه جدید فرقه لو طاهور است، فرقه سنتی و البته جنجالی یهودی که برخی در سرزمین‌های اشغالی به خاطر سبک زندگی سخت‌گیرانه و نوع پوشش به آن‌ها «طالبان یهودی» می‌گویند. زنان آن‌ها و حتی دختران کوچک‌ترشان عبا و روسری بلند یا پوشیه می‌پوشند.

هفته گذشته 200 عضو این فرقه پیش از آن‌که خانه‌های خود در کبک را ترک کنند. راسنر از رهبران این فرقه با مقامات بخش حفاظت از کودکان شهر چاتام دیدار کرد تا نگرانی‌های آن‌ها را برطرف کند.

یکی از اعضای فرقه لو طاهور از بهانه‌جویی‌های بازرسان کانادایی برای سلب حضانت فرزندان آن‌ها می‌گوید

این دو ماجرا بخشی از گذشته جنجالی فرقه لو طاهور را نشان می‌دهد. با این حال آقای راسنر اگر هم حتی در این‌باره ناراحت است، به خوبی این ناراحتی را مخفی می‌کند. با اشاره به آسمان می‌گوید: «همه چیز آن بالا نوشته شده است.» این اصطلاح هیچ معنایی جز کنایه‌ نمی‌تواند داشته باشد، چون هیچ‌کدام از این خانه‌های کوچک و دو خانواری طبقه بالاتری ندارند. آقای راسنر می‌گوید این شرایط بد اقامتشان را برخورد خوب مردم شهر جبران می‌کند.

وی می‌گوید: «مردم بسیار دوستانه و گرم با ما برخورد کردند. اعضای فرقه ما برای خرید به چاتام رفته‌اند و هیچ مشکلی نداشته‌اند. برای ما دست تکان می‌دادند.» آقای راسنر با اشاره به این‌که وضعیت در کبک خیلی متفاوت بود، ادامه می‌دهد: «هرجا که می‌رفتیم مردم خیابان به ما ناسزا می‌گفتند.» و در ادامه می‌گوید: «این‌جا جای خیلی خوبی است. هم خصوصی است و هم خانه‌های زیادی کنار هم دارد. این شرایط بود که باعث شد ما به این‌جا بیاییم.»

راسنر در رابطه با رژیم اسرائیل می‌گوید: «تورات می‌گوید مردم یهودی در تبعید زندگی می‌کنند. ما نباید دولت یا ارتشی تشکیل دهیم تا زمانی که منجی بیاید. رژیم صهیونیستی از این متنفر است و دائماً تلاش می‌کند فرقه ما را از بین ببرد.»

فرقه لو طاهور تا قبل از سال 2011 در شهر «سنت آگات ده مون» استان کبک در 100 کیلومتری شمال غرب شهر مونترآل توجه زیادی را به خود جلب نکرده بود. اما وقتی مقامات این شهر نگذاشتند دو دختر نوجوان که از اسرائیل آمده بودند، به این فرقه ملحق شوند، ماجرا فرق کرد. عموی آن‌ها در اسرائیل از دادگاه حکم گرفته بود تا آن‌ها را به اسرائیل برگرداند؛ زیرا می‌ترسید فرقه لو طاهور دو دختر نوجوان را مجبور به ازدواج کنند.

"ناخام هلبرانس" فرزند بنیانگذار لو طاهور می‌گوید اسرائیل از خروج دو خانواده لو طاهور برای مهاجرت به کانادا جلوگیری کرده است و مقامات اسرائیلی به هر بهانه‌ای سعی می‌کنند انتقام اعطای پناهندگی از سوی کانادا را بگیرند.

سازمان خدمات محافظت از جوانان استان کبک درباره این فرقه شروع به تحقیقات کرد. آقای راسنر این اتهامات را رد کرده که اعضای فرقه‌اش کودکان را با ترکه کتک می‌زنند و دختران جوان را مجبور به ازدواج می‌کنند: «می‌گویند ما ازدواج اجباری داریم. این‌طور نیست؛ اما مثل بسیاری از فرقه‌های دینی سنتی، ازدواج سنتی داریم. یک نفر واسطه ازدواج دو خانواده را به هم معرفی می‌کند و اگر هر دو خانواده توافق کردند، فرزندانشان همدیگر را ملاقات می‌کنند. اگر هر کدام از خانواده‌ها مخالف بود، ازدواجی صورت نمی‌گیرد.»

وی ادامه می‌دهد: «پسران ما اجازه ندارند هر دختری را در خیابان می‌بینند، انتخاب کنند. ما ازدواج در سن 16 سالگی را مجاز می‌دانیم؛ برخی به این هم ایراد می‌گیرند. همه افراد حق انتخاب دارند.»

آقای راسنر درباره وجود مدارس خانگی در این فرقه و مخالفت با نظام آموزشی کانادا می‌گوید: «ما به برخی از این آموزش‌ها مثل تاریخ تکامل انسان، آموزش‌های جنسی و بحث درباره همجنس‌گرایی اعتراض داریم. برخی موضوعات آموزشی با دین ما در تضاد است. نمی‌توانیم در این‌باره کوتاه بیاییم.»

وی می‌گوید فرقه‌اش با خدمات محافظت از کودکان چاتام همکاری کامل را خواهد داشت؛ خود او هم روز دوشنبه با مقامات شهر دیدار کرد. آقای راسنر امیدوار است مقامات انتاریو درباره برنامه‌های آموزشی مدارس انعطاف بیش‌تری نشان دهد. این فرقه دختران را هم در مدرسه ثبت‌نام می‌کند؛ اما کلاس‌های پسران و دختران جدا است و کلاس‌های دختران هنوز تشکیل نشده است. همسایه‌های این فرقه می‌گویند آمدن آن‌ها به منطقه غافلگیرشان کرده اما مشکلی برایشان به وجود نیاورده است.

تلاش برای پناهنده شدن به ایران

روزنامه‌های اسرائیلی همچنین گزارش داده‌اند که دست‌کم دویست نفر از یهودیان این فرقه درنظر داشتند به طرقی که هنوز چندان مشخص نیست به ایران بروند.

به اعتقاد اعضای این فرقه، آزادی مذهبی موجود در ایران برای یهودیان شرایط عادلانه زندگی را برای این گروه فراهم می‌کند و شرایط اعطای پناهندگی در ایران بسیار راحت‌تر از کانادا و سایر کشورهایی است که صهیونیست‌ها در آن نفوذ دارند.

بر اساس گزارش روزنامه‌های اسرائیلی، پلیس کانادا با رهگیری این افراد که حدود چهل خانواده ارزیابی شده‌اند، آنها را بازداشت کرده است.

جروزالم پست در این‌باره نوشته است: "اکثر این خانواده‌ها، یهودیانی از اسرائیل بوده‌اند که به‌دلیل مخالفت با صهیونیسم، از اسرائیل به کانادا رفته بودند."

رسانه‌های اسرائیلی مدعی هستند " اقامت برخی از اعضای این فرقه در کانادا نیز قانونی نبوده" و به دلایلی که هنوز مشخص نیست این گروه با اتهام کودک آزاری و احتمال از دست دادن حضانت فرزندانش در کانادا روبرو بوده‌اند.

لو طاهور تنها یکی از گروه‌های یهودی ضد صهیونیسم است که به دلیل مخالفت با اشغالگری و پایبندی به سنت‌ها و آموزه‌های تورات از در تمام نقاط جهان مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند و بنیانگذار این گروه نیز تأکید کرده است مقامات اسرائیل تا نابودی این فرقه، دست از تلاش‌های خود برنخواهند داشت.


منابع و مأخذ:

http://www.cbc.ca/news/canada/montreal/judge-orders-14-lev-tahor-children-placed-in-foster-care-1.2442435

http://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/175033#.Uqg21ic5h3s

http://www.theloop.ca/news/all/article/-/a/2941865/Quebec-court-orders-14-Lev-Tahor-children-into-foster-care

http://www.zlalu.besaba.com/lev-tahor-two-children-seized-by-childrens-aid-from-radical-jewish-sect/

http://globetribune.info/2012/03/09/a-look-at-the-lev-tahor-community-in-st-agathe/

http://www.trtpersian.com/trtworld/fa/newsDetail.aspx?HaberKodu=1363b2ce-127a-45cc-b1c9-b57dfd4cd566

http://www.haaretz.com/weekend/magazine/when-you-re-on-the-path-of-truth-you-don-t-care-what-others-say-1.419078

http://failedmessiah.typepad.com/failed_messiahcom/2014/01/haredi-lev-tahor-cult-back-in-court-this-time-in-rurual-ontario-canada-789.html

http://worldcultwatch.org/what-is-the-lev-tahor-cult/


مطالب مرتبط

استاد اخلاق و فتاوای عجیب جنسی وهابیت کیست؟ + فیلم


ابن قیم نیز مانند استادش مورد انتقاد و طعن علمای اهل سنت قرار گرفته است. ابن حجر هیتمی درباره او و استادش می‌گوید: مبادا به چیزهایی که در کتاب‌های ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و دیگرانی که پیرو هوای نفس خود هستند و خداوند آنها را گمراه ساخته و قلبشان را مهر زده و چشمشان را پوشانده، گوش کنی.
گروه گزارش ویژه مشرق - مهمترین شاگرد ابن تیمیه، سرچشمه خباثتهای وهابیان و دشمن امیرالمومنین علیه السلام، ابن جوزی شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد بن حَریز روز هفتم رجب سال 691 هـ.ق منطقه «زُرع» در فاصله 96 کیلومتری دمشق به دنیا آمد. او به ابن قَیِّم جوزیة شهرت دارد. به این علت ‌که پدر او سرپرست و قیّم مدرسه جوزیه بود.

ابن قیم در اواخر قرن هفتم و نیمۀ اول قرن هشتم هجری در شام می زیست. قرن هفتم، قرن هجوم ویانگر لشکریان مغول بهجهان اسلام بود. درست سی و پنج سال پیش از تولد ابن قیم، یعنی در 656 ق، بغداد به دست هلاکوخان سقوط کرد، المستعصم بالله آخرین خلیفۀ عباسی کشته شد و بدین ترتیب سلسله عباسی خاتمه یافت.
 

شاگرد و مدافع‌ ابن‌ تیمیه‌ بی‌شک‌ ابن‌ قیم‌ جوزی است‌ که‌ در همه اقوال‌ و عقاید تابع‌ و حامی‌ بی‌چون‌ و چرای‌ او بود و نشر و بسط عقاید ابن‌ تیمیه‌ را در زمان‌ حیات‌ او و پس‌ از مرگ‌ او بر عهده‌ داشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ او را تازیانه‌ زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن‌ تیمیه‌ در قلعه دمشق‌ زندانی‌ کردند.

او از 712ق‌/1312م‌ تا سال‌ مرگ‌ ابن‌ تیمیه‌ ملازم‌ او بود و با مخالفان‌ او درافتاد. از این‌ رو نام‌ او همیشه‌ با نام‌ استادش‌ قرین‌ است‌.

اساتید و شاگردان

او از محضر اساتید متعددی استفاده برد که در بین آنها افرادی مانند ذهبی، مزی و ابن تیمیه قرار دارند که مهمترین آنها ابن تیمیه است سرچشمه  جریان وهابیت است. استادان ابن قیم معلمانی چون شهاب نابلسى، تقى الدین سلیمان، ابو بکر بن عبد الدائم، عیسى مطعم، اسماعیل بن مکتوم، فاطمة بنت جوهر دانش آموخت، ادبیات را نزد ابو الفتح بعلى و مجد الدین تونسى و فقه و اصول را از صفى الدین هندى و ابن تیمیة و اسماعیل بن محمد حرانى فرا گرفت.

ولى بیشترین تأثیر را در آراى فقهى و کلامى از ابن تیمیة پذیرفت. چنانکه در 21 سالگى هنگام بازگشت ابن تیمیه از مصر تا پایان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظریات او مى‏پرداخت‏ . ابن جوزی را اصلی‌ترین شاگرد ابن تیمیه و رئیس شاگردانش نامیده‌اند.
 
مهمترین شاگردان ابن قیم عبارتند از: عبد الرحمن بن رجب بغدادى، اسماعیل بن عمر بن کثیر( ابن کثیر مفسر)، محمد بن عبد القادر محى الدین نابلسى و فرزندانش ابراهیم و شرف الدین عبد الله .

کارها و فعالیتهای ابن قیم جوزی

می توان کارها و فعالیت های وی را از خلال کتبی که در مورد زندگی وی نوشته شده به چهار دسته تقسیم کرد:

1- امامت در مدرسه جوزیه

2- تدریس در مدرسه صدریه و جاهای دیگر

3- متصدی شدن امور استفتاء

4- تألیف کتب

آثار و کتابها

برای ابن قیم جوزیه، بیش از 98 اثر ذکر شده که از میان آن ها می توان موارد زیر را بر شمرد:

1. الصواعق المرسله،

 2. زادالمعاد،

 3.مفتاح دار السعاده و منثور و لایة العلم و الارادة،

 4.مدارج الساکین،

 5. الکافیه الشافیة فی النحو،

 6. الکافیه الشافیه فی الانتصار للفرقه الناجیه،

 7. الکلم الطیب و العمل الصالح،

 8. الکلام علی مسأله السماع،

 9. هدایه الجباری فی أجوبة الیهو و النصاری،

 10. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف،

 11. اعلام الموقعین عن رب العالمین،

 12. الفروسیة،

 13. طریق الهجرتین و باب السعادتین،

 14. الطرق الحکمیة،

 15. ذم الهوی،

 16. اعانة اللهفان من مصاید الشیطان،

 17. الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی (أو الداء و الدواء)،

 18. بدائع الفوائد،

 19. الروح.

فلسفی اندیشیدن در خصوص شرع و اصول دین یکی از سنتهای فکری روزگار ابن قیم بود که وی با آن درگیر شده و آن را یک سنت فکری غیر دینی تلقی کرده بود و برخوردی سطحی با فلسفه و فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، محمدبن زکریای رازی و به ویژه خواجه نصیر الدین طوسی داشت.

ابن قیم که با شبهات ابلیس از طریق نظرات شهرستانی آشنا شده بود می پنداشت که بسیاری از اندیشه های فلسفی و آراء مذاهب از شبهات مذکور برخواسته است گرچه ابن قیم از میان علمای یونان سقراط را موحد می دانست و او را آشنا به صفات خداوند و معتقد به معاد می شناساند و افلاطون را که به انکار عبادت بت ها پرداخته و به حدوث عالم قائل بوده را تأیید می کند اما از آنجا که عقلیات یونانی را رد می کند بیشتر نظر به ارسطو دارد ، به نظر ابن قیم ارسطو عالم را قدیم دانسته و دیگر فلاسفه را فریفته است.

او بیشتر فیلسوفانی را که به سخنان ارسطو اعتنا کرده و وی را معلم اول خوانده و منطقش را میزان استدلال عقلی دانسته اند از جمله ی ملاحده می خواند.

یک تذکر مهم

پیش از این در مقالات قبل گفته بودیم وهابیان تمام افکار و فتاوای خود را بیش از هرکس دیگر تحت تاثبر ابن تیمیه و ابن قیم صادر می کنند. پس فتاوای عجیب بخصوص جنسی را که از این پس خواهیم دید در واقع باید نتیجه آراء عجیب این دو بدانیم.

باورها و بدعتهای شاگرد ابن تیمیه

او سفر کردن برای زیارت قبر پیامبران را جایز نمی‌دانست و همچنین اجتماع در کنار قبور پیامبران و اولیای الهی را کاری مشرکانه خوانده و می گفت: این کار مفاسد متعددی دارد که عبارت است از: نماز خواندن به سمت قبر و طواف کردن در اطراف قبر و بوسیدن آن و کمک طلبیدن از آنها و درخواست روزی و عافیت و پرداخت شدن قرض‌ها و برطرف شدن گرفتاری‌ها است! این‌ها خواسته‌هایی است که بت‌پرستان از بت‌هایشان طلب می‌کردند.

که این مطلب خلاف صریح آیه قرآن است که می فرماید تنها کافران از اهل قبور مایوس می شوند:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (سوره ممتحنه ،آیه13)

یا این آیه ها که شهدا زنده اند:

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (سوره بقره،آیه154)


وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (سوره آل عمران،آیه169)

او طی سفری که به قدس شریف داشت، بر بالای منبر مشغول موعظه مردم شد و گفت: من الآن به وطن خود برمی‌گردم و به زیارت قبر حضرت ابراهیم نمی‌روم. همچنین در نابلس همین موضوع را مطرح کرد و گفت: من به زیارت پیامبر نخواهم رفت.

تخریب بنای قبور صرفا اولیای خدا


وهابیان پلید به استناد این بدعت او بقیع و دیگر اماکن مقدسه را ویران کردند که می گفت: مشاهدی که بر روی قبرها بنا شده، از موارد شرک است و باید تخریب شود و جایز نیست حتی یک روز آنها را باقی گذاشت.
 

وهابیان پلید به استناد این بدعت او بقیع و دیگر اماکن مقدسه را ویران کردند که می گفت:
مشاهدی که بر روی قبرها بنا شده، از موارد شرک است و باید تخریب شود و جایز نیست حتی یک روز آنها را باقی گذاشت.

جالب اینجاست که این روزها تروریست های اموی ایام زیادی است که حمص را در اختیار دارند. همان شهری که معروف است به مدینه الخالد بن ولید. اما هیچ تعرضی و اشکالی به قبر خالد بن ولید نکرده اند.
 

قبر خالد بن ولید
 

 
دشمنی با امیر المومنین علیه السلام

ابن قیم همانند ابن تیمیه، به دشمنی و انکار فضایل امام علی علیه السلام می پرداخت و مدعی بود: حدیث‌هایی که رافضی‌ها (شیعیان) درباره علی بن ابی طالب جعل کرده‌اند آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست. سپس از قول ابو یَعلی خلیلی نقل می‌کند که شیعیان در فضیلت علی بن ابی طالب و اهل بیت سیصد هزار حدیث جعل کرده‌اند.

وحشی گری وهابیان و کشتار260 بیمار و پزشک یمنی دربیمارستان حوثی ها (لینک)

ابن قیم، در کتاب جلاء الافهام،وقتی قضیه مباهله را نقل می کند،نام امام علی علیه السلام را حذف می کند، با اینکه اجماع علمای اسلام،از شیعه و سنی، اتفاق دارند که یکی از کسانی که همراه حضرت رسول صلی الله علیه و آله در قضیه مباهله بود،علی علیه السلام بود،همراه حسن و حسین(علیهما السلام) و فاطمه(علیها السلام).
 




زهد و عبادت ابن قیم

شاگردش ابن رجب در مورد وی می گوید: ابن قیم عابدی شب زنده دار بود که نمازهایی به منتهای اطالت می خواند و شیفته ذکر خداوند شده و به آن انس گرفته بود. محبت و انابه و استغفار و اظهار افتقار به درگاه خداوند و خود را سر شکسته دیدن در مقابلش و دوری گزیدن از موانع عبودیت وی، از چیزهایی بود که در قلب ابن قیم جای گرفته بود، هیچ کس را همانند وی ندیدم و شگرف اندیش تر از او را هرگز مشاهده ننمودم.
 
سجده بر... نفر جلو در مکتب وهابیت!!!

ابن حجر عسقلانی می گوید: هنگامی که علامه ابن قیم نماز صبح را می خواند در همان مکان می ماند و به ذکر و یاد خدا مشغول می شد تا اینکه موقع نماز ظهر فرا می رسید و می گفت: این صبحانه من است که اگر آن را انجام ندهم نیرو و قوای بدنم ساقط می شود و می فرمود: انسان بوسیله صبر و فقر به درجه  امامت در دین دست می یابد و کسی که می خواهد راه خدایی را بپیماید باید دارای همتی عالی باشد که باعث رشد و ترقی اش شود، و همچنین باید دارای علمی باشد که او را به راه راست هدایت کند.

و اینجاست که باید گفت:
نماز بی ولای او عبادتیست بی وضو
به منکر علی(علیه السلام) بگو نماز خود قضا  کند


نماز جماعت مختلط با امام جماعت زن
نتیجه دوری از مکتب اهل بیت علیهم السلام
(لینک)


نظر علمای اهل سنت درباره ابن قیم جوزی و وهابیت

ابن قیم نیز مانند استادش مورد انتقاد و طعن علمای اهل سنت قرار گرفته است. ابن حجر هیتمی درباره او و استادش می‌گوید: «مبادا به چیزهایی که در کتاب‌های ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و دیگرانی که پیرو هوای نفس خود هستند و خداوند آنها را گمراه ساخته و قلبشان را مهر زده و چشمشان را پوشانده، گوش کنی». سپس آنها را ملحدی می‌نامد که از دین خارج شده‌اند.

ابن قیم جوزی از طرف شمس الدین مالکی محکوم به کفر و اعدام شده بود لکن ابن قیم به او می‌گوید، قاضی حنبلی توبه و اسلامم را پذیرفته و مرا محقون الدم شمرده است. قاضی مالکی بعد از این اظهارات ابن قیم، او را شلاق زده و بر الاغ سوارش نموده و در خیابان‌ها می‌گرداند.
 

شیخ جمیل صدقی زهاوی در باره  وهابیت گفته:

خداوند وهابیت را بکشد، زیرا این فرقه به خود جرأت داده که همه مسلمین را تکفیر کند گویا همّ و هدف بزرگ آن فقط تکفیر نمودن است و بس. می‌بینید که وهابیان کسانی را که توسط پیامبر به خداوند متوسل می‌شود تکفیر نموده‌اند.

این عالم اهل سنت کتابی به نام «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» در رد وهابیت نوشته است.

زینی دحلان مفتی مکه می‌گوید که سید عبد الرحمن اهدل مفتی زبید می‌گفت:

هیچ نیازی به تالیف کتاب در ردّ وهابیت دیده نمی‌شود زیرا در ردّ آنان همین سخن پیامبر که فرمود «سیماهم التحلیق» یعنی چهره و علامت آنان این است که موی سرش را می‌تراشند، کفایت می‌کند. زیرا محمد بن عبد الوهاب دستور داده است که پیروان او سرشان را بتراشند.

شیخ خالد بغدادی می‌گوید: اگر کتاب‌های وهابی‌ها را به دقت مطالعه کنیم در می‌یابیم که مانند کتاب‌های لا مذهب‌ها سعی دارند که با افکار باطله‌شان مسلمانان را مورد خدعه قرار داده و آنان را گمراه کنند.

 

ابن قیم جوزی معترف است که انبیاء نزدیکترین وسیله برای قرب به خداوند هستند!!!
 
 


 دشمنی با تشیع و عالم بزرگ شیعی

ابن تیمیه که سخت از نابودی حکومت فاسد عباسی ناراحت بوده درباره نقش خواجه نصیرالدین طوسی در سقوط بغداد در مجموع الرسائل می‌نویسد:
تاتاران بر کشورهای اسلامی یورش نبردند و خلیفه بغداد و دیگر فرمانروایان اسلامی را نکشتند جز با کمک و پشتیبانی ملحدان (اسماعیلی) و کارگردان این [رویدادها] همانا وزیر آنان نصیرالدین طوسی در الموت بود. او بود که دستور کشتن خلیفه و از میان بردن حکومت وی را صادر کرد.

ابن تیمیه با بی شرمی تمام هرآنچه که لایق خود بود را در مورد این عالم بزرگ نوشته و در کتاب مشهورش منهاج السنه به دروغ می‌نویسد:
او آدم بی مبالاتی در دین بود، شعائر اسلامی را مراعات نمی‌کرد، مرتکب فواحش می‌شد، نماز نمی‌خواند و در ماه رمضان شراب و مسکرات می‌نوشید و زنا می‌کرد.!!!

جریان تکفیرىِ خبیث (لینک)


ابن قیم هم در کتاب اغاثه اللهفان راه پر از فریب استادش را پیموده و می‌نویسد:
هنگامی که فرصت به سراغ ملحدان و حامی شرک و کفر... نصیرالدین ... آمد وی از پیرامون پیامبر [خدا] و مؤمنان به کیش او انتقام گرفت. آری او مسلمانان را از دم شمشیر گذراند... و خلیفه را بکشت.

ابن قیم جوزی، خواجه را با الفاظ رکیکی به باد اتهام و دشنام می‌گیرد درباره وی می‌گوید: «او منکر معاد و تعلیم دهنده سحر بود و بت‌ها را عبادت می‌کرد».

اعتراف وعصبانیت وهابیون از گسترش مکتب اهل بیت(ع) در دنیا
(لینک)

فتواهای عجیب جنسی+18!!!

ابن قیم جوزی می گوید: اگر زنی شوهر نداشت و شهوت بر وی غلبه کرد بعضی از فقیهان ما گفته اند می تواند از آلت مصنوعی استفاده نماید. !!!!(بدائع الفوائد لابن قیم الجوزیة/ ج4/ ص905.)

بر همین منوال ابن حزم اندلسى مى‌نویسد:
اما زنا: مالکى‌ها (زن بى‌شوهرى را) که حامله شده، حد مى‌زنند؛ هرچند که شاید مجبور به این عمل شده باشد، و مرد همسر دار را که با زن اجنبى از پشت نزدیکى کند سنگسار مى‌کنند؛ همچنین اگر عمل قوم لوط را انجام دهد؛ چه همسر دار باشد یا نباشد .اما اگر با حیوانات نزدیکى کند، حد نمى‌زنند؛ همچنین زنى را که به سگ زنا مى‌دهد، حد نمى‌زنند و همه آن‌ها را حلال کردن فرج براى امر باطل مى‌دانند. و نیز اگر زن عاقل، بالغ و مختارى به کودکى زنا دهد، حد نمى‌زنند؛ اما اگر مردى با دختر خردسال که همسن این کودک (که زن بالغ و ... به او زنا داده) باشد، حد مى‌زنند.
 

که در دوره جدید نسخه تازه اش را مفتیان وهابی به شاگردان خود تجویز می کنند:برای تقویت قوای جنسی فیلمهای پورنوی بازیگران صرفا مسلمان را ببینید!!!!
 

دکتر موسی شاهین لاشین،نویسنده وهابی در شرحی که بر صحیح مسلم نوشته با نام -فتح المنعم شرح صحیح مسلم-به عایشه توهین کرده وگفته است ایشان به جوانی شیر داده است!

او می گوید:
عائشه ، اعتقاد داشت که رضاع کبیر سبب محرمیت مى‌شود و قطعا خود او غلامی ( که نزدیک به سن بلوغ بوده) را شیر داد و آن غلام بر او وارد مى‌شد؛ اما سایر مادران مؤمنان، آن را قبول نداشتند.!!!
 

و از سوی دیگر همینها چنین فتوا می دهند:
بنا برفتوای شیخ محمد العریفی چهره سرشناس وهابیت عربستان‌سعودی حضور هر دختری با پدرش در یک مکان خلوت حرام است زیرا ممکن است این پدر دارای انحرافات اخلاقی باشد و به دختر خود تجاوز کند!!!

یا اینکه گفته شده:
یک مفتی وهابی که در اروپا زندگی می کند، فتوا داده است که زنان حق دست زدن به موز و خیار را ندارند. این مفتی وهابی در فتوای خود در این باره مدعی تحریک زنان توسط این دو میوه شده است.

این مفتی در ادامه این فتوای مضحک خود آورده بود که در صورتی که زنان تمایل به خوردن این دو نوع میوه دارند، باید از شخص دیگری، برای مثال یک مرد مانند همسر و یا پدر خود کمک بگیرند و از آنان بخواهند این میوه ها را بریده و در اختیار آنان قرار دهند!!!

و نیز:
عبدالله الداوود نویسنده سعودی که از مدافعان شدید خط فکری وهابیت و شیوخ وهابی به شمار می رود،‌ حضور یک مرد با یک جوان یا نوجوان زیبا در محلی به تنهایی را حرام اعلام کرد زیرا به اعتقاد او حضور این جوان یا نوجوان زیبا می تواند آن مرد را به گناه و به فکر لواط کردن بیندازد! عبدالله الداوود با هدف اثبات ادعای خود به نوشتاری از ابن کثیر از علمای اهل سنت و تعدادی از فتواهای دیگر مفتی های وهابی اشاره کرد.

وی در ادامه افزود:‌ بر همین اساس نباید جوانان و نوجوانان زیبا را در سلول های مشترک با دیگر مردان قرار داد؛ زیرا ممکن است آنان را مورد تجاوز قرار دهند.

 


اما فتوای دیگر یک مفتی وهابی به نام عبدالباری الزمزمی اهل مراکش که در فتوای خود می گوید:‌ دختران زشت که موفق نشده اند ازدواج کنند، برای اینکه بتوانند راه را برای ازدواج خود مهیا کنند و جوانان را به خود جذب کنند، باید لباس های نیمه عریان بر تن کنند تا از این طریق جوانان را تحریک و به سمت خود بکشانند.
 

روانه زندان کردن استاد و خود، در اسناد تاریخی


ابن‌ تیمیه‌ در یکی از دفعات مدت‌ 5 ماه‌ و 18 روز در ندان‌ ماند تا در روز دوشنبه‌ عاشورای‌ 721ق‌ فرمانی‌ از سلطان‌ مبنی‌ بر آزادی‌ ابن‌ تیمیه‌ از زندان‌ رسید و او از زندان‌ خارج‌ شد. در روز دوشنبه‌ ششم‌ شعبان‌ 726ق‌ بار دیگر ابن‌ تیمیه‌ را با برادرش‌ زین‌الدین‌ عبدالرحمان‌ در قلعه دمشق‌ زندانی‌ کردند

سبب‌ صدور فرمان‌ سلطان‌ این‌ بوده‌ که‌ ابن‌ قیم‌ در شهر قدس‌ در مسأله شفاعت‌ و توسل‌ به‌ انبیاء سخن‌ گفت‌ و به‌ فتوای‌ ابن‌ تیمیه‌ آن‌ را جائز نشمرد و مجرد قصد قبر حضرت‌ را (بدون‌ قصد مسجد آن‌ حضرت‌) منکر شد.

مردم‌ بیت‌المقدس‌ از این‌ فتوا ناراحت‌ شدند و به‌ قاضی‌ القضاه دمشق‌ نامه‌ نوشتند و این‌ خبر به‌ سلطان‌ رسید. او مسأله‌ را به‌ قاضی‌ القضاه حنفی‌ ارجاع‌ کرد. قاضی‌ القضاه حنفی‌ ابن‌ تیمیه‌ را سخت‌ نکوهش‌ کرد و این‌ موجب‌ شد که‌ ملک‌ ناصر فرمان‌ دهد که‌ او را به‌ زندانی کنند.

این‌ خبر را یکی‌ از حاجبان‌ نایب‌السلطنه‌ به‌ ابن‌ تیمیه‌ رسانید. می‌گویند: ابن‌ تیمیه‌ از شنیدن‌ این‌ خبر اظهار سرور کرد. او را سوار بر اسب‌ به‌ قلعه دمشق‌ بردند و در آنجا اتاقی‌ به‌ او اختصاص‌ دادند. برادرش‌ زین‌الدین‌ نیز برای‌ خدمت‌ به‌ او بدانجا رفت‌.

روز چهارشنبه‌ نیمه شعبان‌ قاضی‌ القضاه دستور داد‌ جمعی‌ از یاران‌ ابن‌ تیمیه‌ را در زندان‌ حاکم‌ محبوس‌ سازند و جمعی‌ از آنان‌ را نیز تعزیر نمایند و بر چارپایان‌ سوار کنند، اما بعد از تعزیر آنان‌ را آزاد ساختند، از این‌ میان‌ ابن‌ قیم‌ را به‌ زندان‌ انداختند و کتک‌ زدند.

وهابیت و تخریب آثار فرهنگی
(لینک)



مرگ ابن جوزی

ابن قیّم سرانجام پس از شصت سال زندگی در دنیا، در شب سیزده رجب سال 751 هـ.ق مرد وی در دمشق در قبرستان باب الصغیر در کنار پدرش به خاک سپرده شد، قبرش تا امروزه معروف است و در سمت چپ قبرستان از جهت دخول از دروازه  جدید قرار دارد. (اللهم احشره مع من احب)

 
منابع و مآخذ:

http://www.islamquest.net/id/archive/question/id22440

http://telavat.com/ShowObject.aspx?id=535&classId=6

http://www.vahhabiyat.com/showdata.aspx?dataid=6087&siteid=1

http://www.aqeedeh.com/view/writer/342/

http://vahabiat.porsemani.ir/

السید، جمال بن محمد، ابن قیم الجوزیة و جهوده فی خدمة السنة النبویة و علومها، عمادة البحث العلمی بالجامعة الإسلامیة، مدینه منوره، چاپ اول، 1424ق.

 آیت الله العظمی مکارم شیرازی، علی مفترق طریقین، مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1427ق.

ابن قیم جوزی، محمد بن أبی بکر، الصواعق المرسلة فی الرد على الجهمیة و المعطلة، دارالعاصمة، ریاض، چاپ اول، 1408ق.

. ابن قیم جوزی، محمد بن أبی بکر، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، محقق: فقی، محمد حامد، مکتبة المعارف، الریاض، بی‌تا.

ابن قیم جوزی، محمد بن أبی بکر، المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، محقق: ابو غدة، عبدالفتاح، مکتبة المطبوعات الاسلامیة، حلب، چاپ اول، 1390ق.

إبن حزم الظاهری، المحلی،تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت.

آیت الله العظمی سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، لجنة ادارة الحوزة العلمیة ، قم، 1411ق.

ابن قیم جوزی، محمد بن أبی بکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، مؤسسة الرسالة، مکتبة المنار الإسلامیة، بیروت، کویت، چاپ بیست و هفتم
مطالب مرتبط

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟ + تصاویر و فیلم


رژیم حقوقی دریای خزر روی میز مذاکره چه سرنوشتی خواهد یافت؟ سهم ایران از دریای خزر بر مبنای حقوق بین‌الملل و توافقات پیشین چقدر است؟ آیا ابتکار عمل تعیین رژیم حقوقی دریای خزر از دست ایران خارج شده و در دستان روسیه است؟ گزارش ویژه مشرق به این سوالات پاسخ خواهد داد.

گروه گزارش ویژه مشرق- دریای خزر بزرگترین دریاچه زمین است که طولی بیش از 1200 کیلومتر و میانگین پهنه ای 320 کیلومتری دارد. مساحت خزر 376 هزار کیلومتر مربع است. از کرانه های خزر، 1900 کیلومتر به قزاقستان، 820 کیلومتر به آذربایجان، 675 کیلومتر به ایران و 3220 کیلومتر نیز به روسیه و ترکمنستان تعلق دارد. ذخایر نفت خزر تا کنون بیش از 200 میلیارد بشکه تخمین زده شده است که پس از خلیج فارس و سیبری در رتبه سوم قرار دارد. سرنوشت رژیم حقوقی دریای خزر مهمترین پرسشی است که این روزها که دولتهای حاشیه دریای خزر برای حضور در نشست همسایگان خزر به مسکو سفر کرده اند، افکار جستجوگر و نگران ایرانیها را به خود مشغول نموده است.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

نشست مسکو در سطح وزیران امور خارجه کشورهای ساحلی دریای خزر، روز سه شنبه، ۲ اردیبهشت ۹۳، با حضور وزیر امور خارجه کشورمان همراه با همتایانش از چهار کشور دیگر ساحل خزر، در پایتخت روسیه برگزار شد. تمرکز این نشست بر فراهم کردن مقدمات دستورکار و تصمیمات نشست سران این کشورهاست که قرار است چند ماه بعد در آستاراخان برگزار شود.

وزارت امور خارجه روسیه در اطلاعیه ای به مناسبت نشست مسکو، تاکید کرده است، مقامات مسکو، از همه توافقات صورت گرفته در چارچوب همکاری های کشورهای ساحلی دریای خزر حمایت کرده و خواستار ادامه گفتگوهای سازنده میان کشورهای این حوزه به منظور دستیابی به اتفاق آرا در باره موافقتنامه های تعیین کننده رژیم حقوقی دریای خزر و همکاریهای منطقه ای هستند. به گفته نماینده ایران در گروه کاری خزر، تا پیش از برگزاری نشست سران، باید رژیم حقوقی دریای خزر نهایی و به نشست سران جهت تصمیم گیری ارجاع شود.

پرسش اینست که توافقات حاصله در نشست های گروه کاری خزر چه بوده و دیپلماسی سیاسی ما تا چه میزان قادر به صیانت از حقوق ملی در تعامل با دیگر کشورهای همسایه خزر شده و در چارچوب دستورکار نشست مسکو بر اساس چه هدف گذاری باید به تدوین و ارائه موضع بپردازد؟

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

الف- رژیم حقوقی دریای خزر: گذار از دریای ایران-شوروی

برای بررسی پیشینه رژیم حقوقی دریای خزر، می توان به عهدنامه های گلستان و ترکمانچای اشاره کرد که در به ترتیب در سال های 1813 و 1828 منعقد شد. در این هر دو عهدنامه مذکور ایران از داشتن نیروی دریای جنگی در دریای خزر منع شد و تنها کشتی های جنگی روسیه حق حضور در دریای خزر داشتند و اجازه داشتند تا سواحل ایران نیز حرکت کنند. اما در این دو عهدنامه درباره بهره برداری از سطح یا بستر دریای خزر سخنی به میان نمی آید.

در فصل پنجم عهدنامه ننگین گلستان می آید: کشتیهای دولت روسیه که برای معاملات بر روی دریای خزر تردد می نمایند به دستور سابق مأذون خواهند بود که به سواحل و بنادر جانب ایران عازم و نزدیک شوند و زمان طوفان و شکست کشتی از طرف ایران اعانت و یاری دوستانه نسبت به آنها بشود. کشتیهای جانب ایران هم به دستور سابق مأذون خواهند بود که برای معامله روانه سواحل روسیه شوند و به همین نحو در هنگام شکست و طوفان از جانب روسیه اعانت و یاری دوستانه درباره ایشان معمول گردد. کشتیهای عسکریه جنگی روسیه به طریقی که در زمان دوستی و یا در هر وقت کشتیهای جنگی دولت روسیه با علم و بیدق در دریای خزر بوده اند حال نیز محض دوستی اذن داده می شود که به دستور سابق معمول گردد و أحدی از دولتهای دیگر سوای دولت روس کشتیهای جنگی در دریای خزر نداشته باشد.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

همچنین در فصل هشتم عهدنامه ننگین ترکمانچای آمده است: سفاین (کشتی های) تجارتی روس مانند سابق استحقاق خواهند داشت که به آزادی بر دریای خزر به طول سواحل آن سیر کرده به کناره های آن فرود آیند و در حالت شکست کشتی در ایران اعانت و امداد خواهند یافت و همچنین کشتیهای تجارتی ایران را استحقاق خواهد بود که به قرار سابق در بحر خزر سیر کرده، به سواحل روس آمد و شد نمایند و در آن سواحل در حال شکست کشتی به همان نسبت استعانت و امداد خواهند یافت. در باب سفاین حربیه (کشتی های جنگی) که علم های عسکریه (پرچم های نظامی) روسیه دارند چون از قدیم بالانفراد استحقاق داشتند که در بحر خزر سیر نمایند، لهذا همین حق مخصوص کما فی السابق امروز به اطمینان به ایشان وارد می شود، به نحوی که غیر از دولت روسیه هیچ دولت دیگر نمی تواند در بحر خزر کشتی جنگی داشته باشد.

پس از این دو معاهده که در آن به استفاده از آب های خزر اشاره شده است، موافقتنامه های 1921 و 1940 از جمله توافقات بعدی است که هم اکنون نیز درباره رژیم حقوقی دریای خزر مورد استناد است؛ موافقتنامه ای که براساس آن ایران و اتحاد جماهیر شوروی حق بهره برداری مساوی از دریای خزر را تایید کرده اند.

دکتر ساعد استادیار حقوق بین‌الملل در این باره می‌گوید: "فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هرچند واقعه‌ای بین‌المللی و فراگیر بود که به شدت ‌مورد رضایت و خوشحالی غربی‌ها شد، اما برای کشورمان به عنوان یک پدیده مثبت جلوه‌گری نیافت. پیش از آن، محدود بودن دولت‌های ساحلی این دریا به دو کشور ایران و شوروی، این امکان را داده بود که ایران با وجود قدرتمندی شوروی و سردمداری آن در بلوک شرق بتواند ضمن انعقاد موافقتنامه‌هائی دوجانبه، درصدد تعیین حقوق ملی طرفین و ایجاد تعهداتی در رابطه با تضمین حقوق و منافع مشترک و اختصاصی برآیند. موافقتنامه‌های 1921 و 1940، به عنوان برگ برنده‌ای برای ایران تلقی می‌شد که در قالب آن توانسته است نظریه «محدود شدن قدرت یک ابرقدرت به وسیله معاهدات» را جلوه عملی ببخشد."

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

حضور نظامی روسیه در دریای خزر

هرچند ایران در انعقاد معاهدات دوجانبه با شوروی صدمات زیادی را در ابعاد مختلف حتی تمامیت ارضی متحمل شده بود، اما تضمین حقوق دریائی ایران یعنی تسلط و حقوق حاکمه بر برخی سطوح آبی و منابع این دریا، در نوع خود و متناسب با شرایط زمانی، کم منظر و اهمیت نبود. اما فروپاشی که همراه با ایجاد دولتهای ریز ولی متعدد در ساحل این دریا شد، شرکای ایران در دسترسی به این دریا و منابع آن را تکثیر نمود و تعدد عددی این شرکا، خود به تقسیم منابع و سطوح دریا بر اساس تعداد دولتها و سهم بندی عددی انجامید.

از نظر غربیها، فروپاشی نظام سوسیالیستی یا بلوک شرق، پیام آور ایجاد زمینه های بدون رقابت یا حرکت به سمت نظم نوین جهانی به نظر می آمد اما نتایج آن برای ج.ا.ایران بیش از آنکه رضایت آور باشد، موجب پدیدار شدن روندهائی گردد که حقوق ملی در زمینه تمامیت ارضی و حاکمیت در گستره های آبی متصل به سرزمین کشور را در معرض آسیب و تهدید قرار داد. دیپلماسی ما با تاثیرپذیر کردن «حقوق ملی» از «شرایط محیطی» یعنی رویکردی انفعالی و پذیرنده در برابر مواضع تهاجمی برخی از دولتهای جدید ساحلی، به مرور به وضعیتی انجامید که عملاً اعتبار رژیم حقوقی ناشی از توافقهای دوجانبه ایران-شوروی مخدوش گردید و سپس، نیاز به ایجاد نظام حقوقی جدید بر اساس توازن و تسهیم عددی یا دیگر معیارها، همگی به پس روی در حقوق حاکمیتی و ارضی کشور تا حد 11 درصد از محدوده این دریاچه انجامید.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

دولتهای ساحلی که غالباً با حمایت غرب و یا روسیه، موضعی مطالبه گرانه داشته اند، ایران در کنجی قرار دادند که به ناچار، به تدوین رژیم حقوقی جدید تن داد و در مذکرات مربوط نیز به دلایل متعدد، به دریافت کمترین سهم ممکن از این دریاچه اکتفا نمود. این در حالی بود که انتقادهای نخبگان و برخی محافل تخصصی، هرگز مورد اعتنای دیپلماسی خزر قرار نگرفت.

ب- تعدیل های تدریجی در دیپلماسی خزری ایران

به دلیل طولانی شدن روند مذاکرات تعیین رژیم حقوقی دریای خزر که بیش از یک دهه زمان را مصروف خود نمود و ناکامی نشست های مختلف سران دولتهای ساحلی، تلاش برای تقسیم در میان برخی از 5 دولت ساحلی با پشتیبانی و طراحی روسیه صورت گرفت. روسیه نیز از ابتدای فروپاشی شوروی تا سال 2000 طرفدار رژیم حاکمیت مشاع دولت‌ها بود ولی از سال 2000 به بعد دیدگاه این کشور به سمت مواضع آذربایجان و قزاقستان متمایل شد. به همین دلیل، در سال 2003 سه کشور روسیه، قزاقستان و جمهوری آذربایجان با استفاده از ضعف سیاسی ایران در جامعه بین المللی و مسائل ناشی از آغاز بحران هسته ای، موافقتنامه ای سه جانبه را دائر بر تقسیم دریای خزر را امضا کردند که عملا ۶۴ درصد از محیط خزر را در حاکمیت آنها قرار داد. بر اساس این توافق، قزاقستان ۲۷ درصد، روسیه ۱۹ درصد و جمهوری آذربایجان ۱۸ درصد از خزر را متعلق به خود نمودند و برای ترکمنستان، حدود ۲۳ درصد نیز درنظر گرفته شد و تنها حدود ۱۳ درصد برای ایران باقی ماند. در این میان، آذربایجان نیز با حمایت امریکا و تمهیدات فنی مربوط به اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت و گاز، عملاً نسبت به تسلط بر بخش زیادی از این دریا و اعلان حاکمیت بر آنها اقدام کرد و بهره برداری از منابع نفت و گاز را نیز آغاز نمود.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

این دریا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دریای مشترک میان شوروی و ایران بود. برای همین ایران در اولین نشست پنج کشور ساحلی دریای خزر اعلام کرد که تا رسیدن به توافق جدید میان همه کشورهای ساحلی، توافق‌های ایران و شوروی باید معتبر باشد. اما با تقسیم دوجانبه و سه جانبه خزر، ایران عملا در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته است. ایران ضمن از دست دادن برگ برنده خود که همراهی روسیه با دیدگاه حقوقی ایران بود (استفاده مشترک از بستر و منابع کف دریا و نه تقسیم آن میان پنج کشور) در مقابل سه کشور دیگر (جمهوری آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان) قرار گرفته که از حمایت سنتی روسیه و پشتیبانی آمریکا برخوردارند و موضوع را تقریبا میان خود فیصله داده‌اند.

چهار کشور ساحلی در حال حاضر مدافع تقسیم منابع کف دریا و استفاده مشاع از سطح آب هستند. حالا دریای مشترک میان ایران و شوروی نه تنها سه شریک تازه پیدا کرده که ایران با داشتن موضع حقوقی متفاوت، در میان کشورهای ساحلی به کلی تنها مانده و به کوچکترین سهام‌دار این دریا تبدیل شده است.

در هر دوره از تحولات در دولت و کابینه‌ها، مواضع کشور در عرصه دیپلماسی خزر نیز ضعیف‌تر شده به طوری که نهایتاً حتی به سهم 11 درصدی یا تغییر مسیر به سمت «تقسیم بر اساس اصل انصاف» در چارچوب « انعطاف در گفتمان رژیم حقوقی خزر» نیز به عنوان گزینه‌ای مناسب برای کشورمان استناد و اشاره شده است.

اکنون، مساله اینست که دیپلماسی دولت که صیانت از حقوق مسلم کشور را به عنوان ماموریتی اساسی شمرده است، در خصوص حقوق ملی در دریای خزر چه رویکردی را در پیش گرفته است؟ آیا نتایج مذاکرات نشست‌های اخیر گروه کاری تدوین رژیم حقوقی دریای خزر به گونه‌ای هست که نگرانی‌های ملی در این زمینه برطرف شده باشد؟

ج- وضعیت جاری توافق‌ها در خصوص رژیم حقوقی آینده دریای خزر

فارغ از نگرانیهای زیست محیطی مربوط به فعالیت های با منشأ خشکی در کشورهای شمالی دریای خزر، نگرانی اصلی به سهم ایران از حقوق حاکمه مرتبط با دریای خزر بر می گردد. در رابطه با مسائل زیست محیطی، کنوانسیون تهران تصویب و اجرائی شده و تنظیم روابط و مناسبات دولتهای ساحلی در این رابطه را فراهم کرده است. ضمن اینکه اقدامات و تعهدات کنوانسیون تهران ارتباطی با رژیم حقوقی این دریا ندارد.


تا کنون 21 سال مذاکره در زمینه رژیم حقوقی دریای خزر انجام شده و 37 نشست توسط گروه کاری تدوین رژیم حقوقی دریای خزر در شهرهای مختلف کشورهای ساحلی برگزار گردیده است. سی و هفتمین و آخرین نشست این گروه کاری تا کنون، دوشنبه اول اردیبهشت 1393 در مسکو برگزار شد. طی این مدت، هرچند در برخی زمینه ها توافق هائی حاصل شده است اما مسائل اساسی همچنان مورد اختلاف مانده و این گروه کاری قادر به حل آنها نشده است. در این گروه کاری، وجود دو گروه با منافع متفاوت را به صورت برجسته می توان ملاحظه نمود. از یک سو، ایران مواضعی متعادل دارد و خواستار شناسائی خزر به عنوان دریای همکاری و صلح و تقسیم بر مبنای برابری است اما در سوی دیگر، 4 دولت ساحلی قرار دارند که سر سازش و همراهی با مواضع ایران را ندارند و درصدد استمرار موضع انفعالی ایران هستند به طوری که به سهم های متفاوت هر یک از این کشورها بر اساس طول ساحل و ... تن دهد.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

د- باید و نبایدهای دیپلماسی سیاسی در پرتو حقانیت و حقوق ملی

دیپلماسی خزری ایران، اگر بر اساس منافع حیاتی کشور و به دور از جنجال‌های مرتبط با مساله هسته‌ای قالب‌بندی نشود، نخواهد توانست توفیقی در صیانت از حقوق کشور در پی داشته باشد. هرچند اطلاع دقیقی در محتوای توافق‌های صورت گرفته تا کنون در زمینه رژیم حقوقی دریای خزر وجود ندارد، اما عدم دستیابی ایران به سهم 20 درصدی از این دریا قطعی شده است. زیرا دولت‌های دیگر ساحلی، نشان داده‌اند که به هیچ وجه حاضر به تعدیل مواضع خود نیستند و این تنها ایران است که رویکرد تعدیل را در پیش گرفته و تجربه کرده است.

در شرایطی که سهم ایران کمتر از 20 درصد باشد، هرگونه توافق نه تنها به زیان منافع ملی است بلکه با واکنش مردم روبرو خواهد شد. از این رو، بازی کردن در چنین زمینی به نام مذاکرات رژیم حقوقی دریای خزر که صرفاً نتایج موردنظر سایر کشورهای ساحلی را به زیان حقوق کشور در موافقتنامه های 1921 و 1940 در پی داشته باشد، اساساً صحیح نخواهد بود. بلکه باید از ادامه آن جلوگیری نمود.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

دریای خزر با بیش از 200 میلیارد بشکه ذخایز نفت، بعد از خلیج فارس و سیبری در جایگاه سوم قرار دارد.

از همین رو، به اعتقاد برخی حقوقدانان ایرانی، کشورهای ساحلی استنادشان این است که عهدنامه‌های ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ به تاریخ سپرده شده‌ و انقضا یافته‌اند به جای آنها، رویه دولت‌های ساحلی جایگزین شده است. البته که این رویه، برخلاف حقوق و منافع ایران بوده است. ولی در آئین بررسی‌های حقوقی اعم از داوری یا دادگستری، اولویت سنجش قواعد بر اساس توافق های قراردادی است و البته رویه نیز به عنوان منبع کمکی و موثر، در این زمینه مدنظر خواهد بود. برگ برنده ایران، توافق‌های دوجانبه با شوروی بوده که عمدتاً این برگ برنده بر اساس روالی نادرست و غیرخردمندانه، از میان رفته است. در نهایت، سهم 20 درصدی به عنوان آستانه حداقلی حقوق و منافع ملی است و اگر ایران موفق نشود حقوق۲۰ درصدی خود در این مذاکرات را کسب کند، باید مانع نهائی‌‌شدن این رژیم شود و بلکه باید مراتب را به دادگستری بین‌المللی یا داوری ارجاع دهد.

در واقع، هنوز دیپلماسی سیاسی به عنوان خاکریز اول جبهه دفاع از حقوق ملی در پهنه تحدید حدود دریای خزر محسوب می‌شود و در شرایطی که دیپلماسی سیاسی قادر به تامین حقوق کشور نباشد، باید از دیپلماسی حقوقی و قضائی استفاده شود.

جمع بندی

بر اساس موافقت‌نامه بازرگانی و بحرپیمایی ایران و اتحاد جماهیر شوروی (1940)، حق انحصاری ماهی‌گیری برای ایران صرفاً 10 مایل ساحلی بود و برای شوروی نیز شامل تمامی سواحل شمالی، شرقی و غربی می‌ شد. اما در فراتر از این نوار 10 مایل ساحلی، حق ماهی‌گیری و کشتیرانی در بقیه دریا برای هر دو دولت به طور مشاع وجود داشته است. با وجود عدم تصریح این موافقتنامه بر فضای فوقانی دریا و منابع زیرزمینی آن، تلقی هر دو دولت بر پایه رژیم مشاع بوده است. با فروپاشی شوروی و ظهور کشورهای جدید در منطقه ساحلی دریای خزر، تعریف جدید از رژیم حقوقی دریای خزر که مورد مطالبه این کشورهای جدید بوده است، ایران را نیز به سمت تعدیل حقوق خود و کنار آمدن به آنها سوق داد. این تحولات در حالی صورت می‌گیرد که براساس حقوق بین‌الملل، فروپاشی و تشکیل کشور جدید ناقض تعهدات قبلی نیست و کشور استقلال‌یافته ملزم به رعایت توافقات پیشین است.

سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟+تصاویر و فیلم

در مورد نتایج نشست مسکو، گمانه‌زنی‌های مختلفی وجود دارد و تا کنون تنها اعلام شده است که رژیم حقوقی خزر براساس موافقت‌نامه‌های 1921 و 1940 ادامه خواهد داشت. اما به نظر می‌رسد که این نشست در صورت اصرار ایران بر تامین حقوق قانونی خود، به تصمیمی بر مبنای اتفاق آراء نخواهد رسید. از همین‌رو، معاون آسیا-اقیانوسیه وزارت امور خارجه کشورمان خاطرنشان نموده که « احتمال می‌رود پس از اجلاس گروه‌کاری خزر در مسکو ، اجلاس دیگری قبل از جلسه سران در تهران برگزار شود». در واقع، گره‌های کور زیادی در رژیم حقوقی دریای خزر وجود دارد که باز‌کردن آنها تنها در گرو تامین حقوق ایران است. البته این امر منوط به ایستادگی دیپلماسی سیاسی کشور بر حقوق ملی در تسهیم دریای خزر است.


مطالب مرتبط