اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

اندکی صبرسحرنزدیک است

کتاب مقاله سخنرانی کتاب درسی نمونه سئوال

واکنش آل سعود به یک فیلم


پخش یک فیلم مستند در شبکه بی.بی.سی عربی با موضوع خیزش مردم در مناطق شرقی عربستان، موجب شده که برخی از طرفداران رژیم سعودی، این شبکه انگلیسی را "مزدور ایران" بنامند!
به گزارش گروه فرهنگی مشرق، حاکمان عربستان، از پخش یک فیلم مستند در شبکه بی.بی.سی تحت عنوان "الحراک السری" (تحرک مخفیانه) که توسط "صفاء الاحمد" روزنامه نگار سعودی تهیه شده، خشمگین هستند و خشم خود را از پخش این فیلم، آشکارا اعلام می دارند.
 
به عقیده کارشناسان، این فیلم که در تهیه آن پرداختن به واقعیت‌ها در نظر گرفته شده است، تهدیدی برای جان صفاء الاحمد تهیه کننده‌اش به شمار می‌رود.
 
فعالان اینترنتی درعربستان و اعضای پایگاه‌های ارتباط اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر، در هفته‌های اخیر با حجم کثیری از اظهارنظرها و جنجال ها و اتهام زنی و خیانت و مزدوری برای کشورها مواجه بوده اند؛ برخی از طرفداران نظام سعودی و کسانی که از این ماجراها بهره می‌برند، به شیوه‌های مختلف تلاش کردند تا همه وقایع و تصاویری را که الاحمد در فیلم خود آورده است، تکذیب کنند و عجیب است که برخی از آنان تا حدی پیش رفتند که مدعی شدند شبکه بی بی سی "مزدور" جمهوری اسلامی ایران است و این فیلم با مشارکت بی بی سی فارسی تهیه شده است!!
 
آنها مدعی شدند، همه آنچه به نمایش گذاشته شده، تنها ویدیویی‌ها در یوتیوب است که دولت عربستان پیشتر آن را منتشر کرده تا دلیلی بر وجود "تروریسم" در این کشور باشد.
 
اما سایت بی بی سی عربی در معرفی این فیلم چنین نوشت: «شبکه بی بی سی توانست به شکلی بی سابقه با برخی از فعالان مخالف دولت سعودی در منطقه الشرقیه عربستان ارتباط برقرار کند، آن هم در شرایطی که دولت سعودی برای مقابله با هرگونه ناآرامی‌های مدنی تلاش می‌کند.
 
منطقه الشرقیه عربستان طی سه سال گذشته، صحنه اعتراض‌های مردمی بوده است و همزمان با تحولاتی که از سال 2011 و با شروع انقلاب در کشورهای عربی آغاز شد، معترضان درعربستان نیز خشم خود را از دولت این کشور نشان دادند،اما رسانه‌ها به طور محدودی این اعتراض‌ها را پوشش دادند و درنتیجه تقریباً غیرممکن است که خبرنگاران بتوانند آزادانه درمنطقه الشرقیه فعالیت کنند.»
 
در همین حال، "صفاء الاحمد"، روزنامه نگار عربستانی و تهیه کننده این فیلم، درباره مشکلاتی که در تهیه فیلم با آن روبه‌رو بوده، گفت: خبرهای اعتراض‌ها در داخل منطقه القطیف در ساحل شرقی عربستان، به ندرت حتی به گوش ساکنان ساحل شرقی عربستان می رسید، چه برسد به خارج از کشور.
 
وی در ادامه گفت: در دو سال گذشته دو بار بدون اطلاع مسئولان سعودی به منطقه الشرقیه رفتم تا بیشتر درباره وضعیتی که اقلیت شیعه درتظاهرات ضد نظام پادشاهی سرکوبگر با آن روبه‌رو هستند و به خاطر آن جانشان به خطر می‌افتد، اطلاع پیدا کنم.
 
وی افزود: من این منطقه را به خوبی می‌شناسم، زیرا دراین منطقه متولد و در شهری نزدیک آن بزرگ شده ام، منطقه الشرقیه منطقه ای است که اغلب مسلمانان شیعه در آن سکونت دارند و طبق آمارها، جمعیت آنان حدود 15 درصد از تعداد ساکنان عربستان است و بیشتر آنان معتقدند که در معرض تبعیض طایفه‌ای قرار دارند.
 
الاحمد ادامه داد: تهیه گزارش درباره اعتراض های مردم منطقه الشرقیه دشوار بود، درست است که عربستانی هستم، ولی این که بخواهم دوربین به دست حرکت کنم، کاری بسیار دشوار بود، زیرا این اقدام مرا در معرض خطر بازداشت قرار می‌داد.
 
الاحمد گفت: من در گزارشم به طور جزئی به تصاویری تکیه کردم که فعالان در اختیار من گذاشتند و این تصاویر نشان می‌دهد که این نبرد، چگونه طی سه سال گذشته پیشرفت کرده است.
 
معترضان عربستانی برای رساندن پیام خود به جهانیان از همه اقدامات خود فیلم و سند تهیه کردند، از جمله اینکه تصاویری را تهیه کردند که به شدت مسئولان سعودی را تحریک کردند، به عنوان نمونه تصویر شاه عربستان را از روی دیوارها کندند یا آتش زدند و این مساله ای است که بسیاری از سعودی ها حتی تصور آن را هم نمی کردند.
 
اما روزنامه رأی الیوم در این باره نوشت: بسیاری از فعالان شیعه به انتشار مقالاتی در توضیح فیلم یاد شده پرداختند و هاشتگ های بسیاری در شبکه توییتر با عناوین بسیار از جمله اسم القطیف، العوامیه، تحرک سری، تشکر از صفاء الاحمد و غیره منتشر شد.
 
به نوشته رأی الیوم، مساله قابل توجه، اقدام این افراد در انتشار مطالب مذکور در اینترنت نیست، بلکه حجم فحش و ناسزاهایی است که از سوی طرفداران رژیم سعودی به کسانی نثار شده که شیعیان عربستان را انقلابیونی "مظلوم" یا "محروم از حقوق خود" می دانند.
 
طرفداران آل سعود معتقدند که شیعیان عربستانی، همین که شهروندان سعودی هستند برایشان کافی است! از نظر آنها، جز در سوریه، "انقلاب" و "انقلابیونی" وجود ندارد؛ و فلسطین هم که مدتهاست از قاموس حکام عرب خلیج فارس حذف شده است.
منبع: العالم

۴ گزینه اصلی جانشینی نوری مالکی


همسویی تهران با مرجعیت نجف در قبال نخست‌وزیری در عراق؛
یک روزنامه عراقی با اشاره به اینکه موضع تهران در قبال نخست‌وزیری عراق کاملا همسو و مطابق بر رویکرد مرجعیت در نجف اشرف است به بررسی ۴ گزینه جایگزین نخست‌وزیری «نوری المالکی» پرداخت.

به گزارش مشرق، روزنامه عراقی مستقل «المشرق» در گزارشی به بررسی موضع تهران در قبال مسئله نخست‌وزیری در عراق پرداخت و نوشت: برخلاف آنچه که در برخی محافل سیاسی و رسانه‌ای درباره حمایت ایران از نخست‌وزیری «نوری المالکی» برای بار سوم گفته می‌شود، منابع موثق ایرانی اعلام می‌کنند که تهران هنوز موضعی قطعی و نهایی درباره این مسئله نگرفته است و هیچ اسمی را برای نامزدی نخست‌وزیری مطرح نکرده است.

بر اساس این گزارش، ایران نمی‌خواهد که موضعی بر خلاف موضع مرجعیت عالی شیعیان در نجف اشرف بگیرد لذا همسو و هماهنگ با نهاد مرجعیت در نجف، تهران نیز منتظر تصمیم نهایی عراق درباره نخست‌وزیری می‌ماند.

این منابع اعلام کردند: 4 نفر، گزینه‌های اصلی جانشینی مالکی در عراق هستند که ایران یا آمریکا ملاحظه‌ای بر آنها ندارند و آنها را وتو نمی‌کنند. این 4 نفر عبارتند از:

1- عادل عبدالمهدی

2- احمد الچلبی

3- طارق نجم

4- ابراهیم الجعفری

این منابع تاکید کردند: اگر مالکی مطمئن شود که فرصت بازگشتش به کاخ نخست‌وزیری از دست رفته، تلاش خواهد کرد تا «طارق نجم» محرم اسرارش و رئیس دفترش به نخست‌وزیری برسد اما مجلس اعلای اسلامی عراق به ریاست «عمار الحکیم» تمایلی به نجم ندارد و چلبی یا عبدالمهدی را ترجیح می‌دهد و صدری‌ها نیز ابراهیم جعفری را معرفی می‌کنند زیرا در صورت نخست‌وزیری او فرصت برای بازگشت نفوذ صدر در عراق مهیا می‌شود.

بر اساس این گزارش، آمریکا هیچ رویکرد شفافی و موضع مشخصی درباره 4 سال آینده عراق ندارد اما «زلمای خلیل زاد» سفیر پیشین آمریکا در عراق ترجیح می‌دهد که مالکی به طور مشروط به نخست‌وزیری بازگردد و از جمله شروط وی عدم به حاشیه راندن سایر احزاب پیروز در انتخابات است.

منبع: فارس

"اینجا ایران است"صدای قلب ملت سوریه


ساکنان شهر تاریخی دمشق با وجود تهدیدهای گروه های تروریستی بار دیگر به پا خاستند و یکصدا شعار"بشار تا ابد در کنار توهستیم" سر دادند و همگام با مردم دیگر مناطق سوریه یک حماسه به یادماندنی را رقم زدند.

به گزارش مشرق، پیر مرد سوری با چشمانی اشکبار در حالی که از پشت پیشخوان مغازه خالی از مشتری خود در مرکز شهر دمشق به سمت هیئت رسانه ای ایران گام بر می داشت با اشاره به سینه خود می گوید : هنا ایران(اینجا ایران است) .

البته منظور او جایگاه ایران در قلب ملت سوریه است ،او نه شیعی بود و نه علوی بلکه سنی مذهب از اهالی "باب القیمریه"دمشق است که مردم آن غالبا به طور سنتی اعتقاد شدیدی به اسلام دارند.

شهر تاریخی دمشق در دل ارتفاعات جبل قاسیون که شاهدی بر تاریخ 7 هزار ساله پر فراز وفرود سوریه است ،قرار دارد اما در طول سه سال گذشته این شهر پر از راز ورمز، همواره آماج گلوله های گروه های تروریستی قرار داشته است .

نخستین گلوله تروریستها به سالن امتحانات دانشکده معماری دانشگاه دمشق در منطقه البرامکه اصابت کرد که به قربانی شدن 14 دانشجوی دختر و پسر و مجروح شدن 40 نفر دیگر منجر شد.

دکتر محمد الماردینی رئیس دانشگاه دمشق می گوید تروریستها عمدتا مراکز علمی و رسانه ای سوریه را هدف قرار می دهند، زیرا اساسا این مجموعه ها با هر گونه مرکز تربیتی و آموزشی مخالفند.

دکتر محمد معروف رئیس دانشکده معماری دانشگاه دمشق آثار خرابی های ناشی از گلوله باران دانشکده معماری را به هیئت رسانه ای ایران نشان می دهد و می گوید : ما یاد گرفته ایم و به دانشجویان خود نیز یاد داده ایم که باید با شرایط موجود سازگاری داشته باشند و بیش از گذشته از محیط آموزشی خود پاسداری کنند.

در طول روز صدای شلیک گلوله در تمام مناطق شهر دمشق به گوش می رسید و صدای انفجارها لحظه ای قطع نمی شد، اما عجیب اینجاست که مردم دمشق هیچگونه واکنشی از خود نشان نمی دادند.

گفته می شد که تک تیر اندازان وابسته به داعش و جبهه النصره با نفوذ به آپارتمان های مشرف بر خیابان های اصلی شهر دمشق که معمولا خالی از سکنه هستند ،به سوی عابران تیراندازی می کنند.

این امر نشان می دهد که دمشق همچنان هدف اصلی گروه های تروریستی داعش ،جبهه النصره،لواء التوحید، جبهه نصره اهل الشام و ارتش آزاد قرار دارد.

تروریستها با تمرکز درمناطق زبدانی ، حرستا، جدیده یابوس ،جرمانا ،غوطه شرقی اردوگاه یرموک به طور پراکنده و غیر متمرکز از چند دسته خمپاره انداز برای نا امن کردن دمشق استفاده می کنند.

ظاهرا گروه های تروریستی ،عناصر نفوذی زیادی نیز در شهر دارند زیرا مینی بوس های حامل هیئت رسانه ای جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از عبور از مرز لبنان و ورود به مرز سوریه هدف خمپاره های تروریستها قرار گرفت اما گلوله ها به اطراف جاده اصابت می کردند.

نفوذ تروریستها تا جایی است که گفته می شد یک ژنرال سوری با درجه سرتیپی که به اصطلاح"گرا" می داد و نقاط حساس شهر را با بی سیم به گروه های تروریستی مخابره می کرد دستگیر شده است.

به همین دلیل نقاط حساس شهر توسط نیروهای حزب الله حفاظت می شود و تامین امنیت تیم رسانه ای ایران نیز به عهده حزب الله لبنان بود که معمولا نقل وانتقال خبرنگاران ایرانی به نقاط مختلف شهر تحت تدابیر شدید امنیتی صورت می گرفت.

بنا به دلایل امنیتی حرم مطهر حضرت رقیه(س) ساعت 3 عصر به وقت دمشق بسته می شود و تردد در مسیر جرمانا به بارگاه حضرت زینب(س) از ساعت 6 عصر به این دلیل که گروه های تروریستی با تاریک شدن هوا در اطراف جاده ها متمرکز می شوند ممنوع است.

اقبال عمومی مردم سوریه نسبت به ایرانیان در مقایسه با سالهای گذشته بیشتر شده، زیرا اعتقاد اکثریت مردم سوریه این است که ملت ایران در طول بحران بیش از سه ساله سوریه در کنار دولت وملت سوریه ایستاده است.

 


دولتمردان سوریه نیز همین تفکر را دارند هر چند که علوی ها،درزی ها، مسیحیان و شیعیان در مقایسه با سایر طوایف دیگر سوریه به طور آشکار نسبت به ایرانیان اظهار محبت می کردند.

شهر دمشق هر چند که شرایطی نسبتا عادی دارد اما صدای شلیک خمپاره که در طول شبانه روز به گوش می رسد فضای دهشتناکی به لحاظ روانی بر شهر تحمیل کرده است.

ماموران امنیتی و نیروهای نظامی در تمام خیابانهای شهر متمرکز هستند و با استفاده از دستگاه های بمب یاب به بازرسی اتومبیل ها می پردازند که این امرحرکت اتومبیل ها را با کندی مواجه می کرد.

ظاهرا رمز عبور راننده مینی بوس حامل خبرنگاران ایرانی یک سلاح کلاشینکف است که لوله آن از شیشه اتومبیل کنار راننده از بیرون کاملا نمایان بود!.

جای جای شهر دمشق مملو از پوسترها و بنرها و عکسهای بشار اسد رئیس جمهوری سوریه بود که اغلب خبرنگاران سوال می کردند که با وجود این همه نا امنی چگونه این همه پوستر و بنر چاپ وبر در و دیوارهای شهر نصب شده است.

هر یک از پوسترها وبنرها دارای جملاتی حماسی خاصی است که از روح مقاومت و پایداری ملت و دولت سوریه برای مقابله با توطئه های خارجی حکایت دارد.

یکی از دولتمردان سوری در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران ایرانی که شرایط موجود سوریه را چگونه ارزیابی می کند؟ گفت: هزینه مقابله با آمریکا و رژیم صهیونیستی به مراتب پایین تر از تسلیم شدن در برابر آنها است.

وی می افزاید : حسنی مبارک، معمر قذافی ،علی عبدالله صالح و زین العابدین بن علی دیکتاتورهای مصر،لیبی، یمن و تونس سالها صادقانه به آمریکا و اسرائیل خدمت کردند اما سرانجام همه دیدند که چه سرنوشتی پیدا کردند.

یک شب قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری همه دچار هیجان مبهمی شده بودند، زیرا هیچکس نمی دانست که گروه های تروریستی چه برنامه ای برای روز انتخابات دارند.

قطع کابل فیبر نوری توسط گروه های تروریستی که منجر به قطع شبکه اینترنت در مرکز رسانه ای در هتل "داما رز" شد پیام آشکاری برای گروه های رسانه ای بود که مجموعه های تروریستی اجازه نخواهند داد صدای ملت سوریه رابه خارج منتقل کنند.

روز انتخابات صحنه پر شوری از تجلی همبستگی ملت با بشار اسد بود، زیرا با وجود تهدیدهای گروه های تروریستی ،مردم به صورت گروهی پای صندوق های رای گیری حاضر شدند.

حضور رهبران دینی سنی، مسیحی،شیعه،درزی ،علوی و اسماعیلی در مرکز رای گیری مسجد عثمان در کنار وزارت اوقاف سوریه صحنه زیبایی بود که از همگرایی قومی و مذهبی سوریه حکایت داشت.

انصافا برای نخستین بار در طول 50 سال گذشته که سوریه شاهد چنین انتخاباتی بود زیرا پیش از آن حزب بعث یک نامزد را معرفی می کرد و مردم مجبور بودند به صورت آری یا نه به این نامزد رای دهند.

اما دراین دوره از انتخابات 3 نامزد به صورتی کاملا آزاد به رقابت پرداختند، اما تبلیغات انتخاباتی بشار اسد نسبت به دو رقیب دیگر او پررنگتر بود .

ظاهرا شیوخ عشایر، بازرگانان و علمای دینی مسیحی، درزی، علوی و سنی از ترس پیروزی احتمالی"ماهر عبدالحفیظ حجار" نامزد حزب کمونیست سوریه برای پیروزی بشار اسد تلاش کردند.

اغلب جوانان سوری در پای صندوق های رای گیری با خون خود به بشار اسد رای می دادند که این پدیده مفهوم خاصی در سنت اعراب دارد.

یک جوان مسیحی در یک مرکز رای گیری در مدرسه " الاسیه " در منطقه القصاع دمشق به وسیله چاقو قسمتی از سینه خود را در برابر دوربین های فیلمبرداری شکافت و انگشت خود را به خون آغشته کرد و به بشار اسد رای داد.

این حرکت اوج وفاداری جوانان سوری را نسبت به بشار اسد نشان می دهد، زیرا آنان اعتقاد دارند که رئیس جمهوری سوریه با وجود تهدیدهای داخلی و خارجی صحنه مبارزاتی را ترک نکرد و در کنار ملت خود باقی ماند.

 

سرانجام شمارش آراء به پایان رسید و بشار اسد با کسب نزدیک به 10 میلیون و 400 هزار رای از مجموع 11میلیون و 500 هزار رای برای یک دوره 7 ساله دیگر به عنوان رئیس جمهورانتخاب شد.

با اینکه بشار اسد با 88 درصد رای مردم در انتخابات پیروز شد، اما واکنش آمریکا و غرب بسیار عجیب بود، زیرا مقامات غربی این انتخابات را بدون ارائه دلیل قابل قبولی غیر مشروع می دانند .
در حالی که بر امر انتخابات سوریه بیش از 30 هیئت پارلمانی از سراسر جهان و حداقل 8 هیئت از سازمان های غیردولتی و 250 خبرنگار نظارت داشتند.

اما همین کشورهای غربی انتخابات مصر و پیروزی ژنرال عبدالفتاح السیسی را که با 22 میلیون رای از مجموع 54 میلیون رای دهنده واجد شرایط و تنها با مشارکت 47 درصدی مردم، پیروز شد، پذیرفتند.

یک مقایسه سطحی نشان می دهد که هر رای دهنده سوری به اندازه یکصد رای دهنده مصری ارزش معنوی دارد زیرا رای دهنده سوری در یک شرایط  استثنایی وناامن پای صندوق های رای گیری حاضر شد در حالی که رای دهندگان مصری از یک امنیت بالایی بر خوردار بودند.

مردم سوریه در واکنش به موضع گیری آمریکا و غرب می گویند که ما برای انتخاب فرماندار ایالت تگزاس آمریکا پای صندوق های رای گیری حاضر نشدیم، بلکه براساس سازوکارهای ملی خود رئیس جمهوری سوریه را انتخاب کردیم.

بنابراین،پیروزی بشار اسد در انتخابات، معادلات منطقه را به سود مقاومت اسلامی و محور مقاومت تهران- دمشق – بیروت رقم خواهد زد.

در حال حاضر سوریه به تعبیر مردم این کشور از اتاق مراقبت های ویژه خارج شده، اما این کشور تا رسیدن به یک شاخص امنیتی مطلوب راه درازی در پیش دارد.

هیچ کس نمی داند که برنامه آینده آمریکا ،غرب ،مثلث تخریبی عربستان،قطر و ترکیه و گروه های تروریستی برای سوریه چیست و چه برنامه ای دارند.

اما به طور قطع درگیری ها در سوریه تا مدتها ادامه خواهد داشت، زیرا از هر دو طرف یعنی از نیروهای دولتی و ارتش سوریه و گروه های تروریستی که کشته شوند به سود آمریکا،رژیم صهیونیستی وغرب خواهد بود.


منبع: مهر

پاسخ رهبری به گلایه مجمع روحانیون/ تسلط رهبر انقلاب به زبان انگلیسی/ نظر رهبری درباره عبارت "انقلاب، فرزندان خود را می‌خورد"

تذکر آقا به ساز ناکوک یک نوازنده/ تسلط رهبر انقلاب به زبان انگلیسی/ نظر رهبری درباره عبارت

به گزارش مشرق، روز دوشنبه ساعت 17 در یک عصر آرام بهاری و قبل از طوفان شدید تهران به دفتر محمد حسین صفار هرندی رفتیم تا برایمان از وجهه بازگو نشده رهبری بگوید که 25 سال است بار اصلی انقلاب را به دوش می‌کشد.

آنقدر تک‌نگاره‌های زیّ مسلمانی رهبر انقلاب برایمان آرامش‌بخش بود که حتی طوفان 120 کیلومتری تهران هم که پنجره‌های اتاق مصاحبه را به لرزه درآورده بود، ما را از فضای مصاحبه غافل نکرد.

صفار هرندی برایمان‌ از سبک زندگی «پیرمرد جوانی» گفت که شاگردپروری را به جای مریدپروری محمل رویش‌های انقلاب کرده است و در عین احاطه به سبک‌های شعر، سازهای موسیقی، فضای سینما و دنیای ادبیات داستانی و رمان، در عرصه سیاسی رهبری قاطع و مقتدر است که حتی دشمن هم به این نکته اعتراف دارد.

صفار هرندی که در دفتر کارش در شورای عالی انقلاب فرهنگی پذیرایمان بود، برایمان از دغدغه‌های فرهنگی رهبری سخن گفت که به خاطر این سعه صدر و رویکرد فرهنگی بیشتر از هر مسئولی در جمهوری اسلامی پای صحبت‌های جوانان می‌نشیند و برخلاف بسیاری از مواجهه با آنها هیچ ابایی ندارد؛ رابطه‌ای که البته دو طرفه است و جوانان هم هم‌نشینی سرحال‌ و بانشاط‌تر از ایشان سراغ ندارند.

آنچه در ادامه می‌آید گفت‌و‌گوی یک ساعته خبرنگاران حوزه احزاب خبرگزاری فارس با محمدحسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است که به بررسی ابعاد شخصیتی و عمومی و بین‌المللی رهبر انقلاب می‌پردازد:

فارس: آقای دکتر با توجه به اینکه 25 سال از رحلت حضرت امام می‌گذرد و نسلی که امروز از آرمان‌های انقلاب دفاع می‌کند، وقتی به اندیشه‌های سیاسی و راهبردی حضرت امام رجوع می‌کند، بازتولید آن را در اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای می‌بینید، برایمان از ابعاد مختلف رهبری ایشان و شباهت‌های آن با مدیریت حضرت امام بگویید.

صفارهرندی: درباره رهبر معظم انقلاب ما باید به چند نکته توجه داشته باشیم. یکی بعد شخصیت عمومی ایشان است یعنی همان بعد که آدم‌ها را از روی یکسری شاخص‌ها می‌شناسند ابعاد اخلاقی، معنوی، سلوک ظاهری و زی عمومی؛ بعد دیگر بعد علمی و احاطه و اشراف نسبت به آنچه که ایشان در آن حوزه شناخته می‌شود و بعد سوم، بعد عملی و تأثیرگذاری ایشان به عنوان اداره کننده و هدایت کننده اصلی نظام است.

*روایت همرزمان رهبری از زهد و ساده‌زیستی رهبر انقلاب

درباره مورد نخست و بعد شخصیتی من چند نکته را می‌گویم؛ اول اینکه زیّ طلبگی و ساده‌زیستی حضرت آقا چیزی است که مربوط به دوره طلبگی ایشان تا امروز می‌شود و به گفته برخی دوستان آقا که همرزم ایشان در دوران مبارزه بوده‌‌اند، می‌گویند که زهد امروز آقا از دوران پیش از انقلاب کمتر که نشده که بیشتر هم هست و این زهد امتناع از برخورداری‌های مشروع است.

امتناع از برخورداری مشروع یعنی چیزی که خداوند هم حلال کرده است، انسان به خودش سخت بگیرد و از خودش کم بگذارد، این در شخصیت ایشان خیلی برجسته است. ساده‌زیستی و زندگی شخصی ایشان دیگر زبانزد است که در منزل شخصی ایشان موکت و زیلوی مندرس که دیگر نخ‌نما شده است، جز مشاهدات عینی کسانی است که به اندرونی خانه ایشان راه داشتنه‌اند.

* توصیه حضرت‌آقا برای التزام به مستحبات

نکته دیگر زهد در حوزه عبادی ‌است یعنی حضرت آقا از شخصیت‌هایی هستند که خود را ملتزم به مستحبات می‌دانند، یعنی علاوه بر واجبات که همه ما خود را موظف می‌دانیم، ایشان از جمله کسانی هستند که به  دیگران توصیه می‌کنند اگر می‌خواهید در زندگی توفیق داشته باشید خود را ملزم به مستحبات کنید.

یعنی این جنبه‌ها از جنبه‌های مهم در زندگی ایشان است. نکته دیگر این است که ایشان از گذشته‌های دور دارای روحیه انقلابی بوده‌اند، وقتی زندگی ایشان را از سنین نوجوانی مرور می‌کنید که من توصیه می‌کنم مخاطبان و خوانندگان شما حتما این توصیه را جدی بگیرند و حتما کتاب «شرح اسم» را بخوانند که از زوایای کوچکی از زندگی مفصل انقلابی ایشان است، این روحیه انقلابی را می‌بینند که از آن زمان تا امروز افول که نکرده هیچ دائما نیز بالنده شده است و همان چیزی که درباره امام هم مطرح بود که هرچه پا به سن گذاشته بودند، پخته‌تر بودند و روحیه جوان انقلابی‌ ایشان هم شکوفاتر شده است.

* دلیل سازگاری رهبر انقلاب با نسل جوان

مهندس بازرگان می‌گفت من تعجب می‌کنم امام در سن 80 سالگی که از من هم چند سال بزرگ‌تر است روحیه‌شان مثل جوانان 20 ساله است در حالی که من اصلا نمی‌توانم این را بفهمم، این روحیه در حضرت آقا مثل امام وجود دارد و هرچه پا به سن گذاشته با نشاط‌تر و جوان‌تر است این روحیه و سازگاری‌شان با نسل جوان به همین دلیل است، یعنی خوب می‌فهمند و در فاز فکری جوانان حضور واقعی دارند.

* اعتماد رهبری به جوانان موجب احیای این نسل در دوران معاصر شده است

فارس: کما اینکه تنها مسئولی که در جمهوری اسلامی به صورت مستمر با دانشجویان دیدار سالانه دارند، حضرت آقا هستند.

صفارهرندی: به یک عبارتی شاید از مسئولانی که هیچ نگرانی از صحبت کردن با جوانان ندارند ایشان هستند برخی از اینکه با جوانان حرف بزنند نگران هستند، آقا حرفشان این است که نسل جوان آمادگی قبول حق را از بقیه نسل‌ها بیشتر دارد، برای همین به‌رغم ظواهری که موجب قضاوت غلط درباره جوانان می‌شود، باطن نسل جوان را حق‌پذیرتر می‌شناسند و این اعتمادی که ایشان به جوانان دارند، جواب داده است و موجب احیای این نسل در دوران معاصر شده است.

نکته دیگر روحیه شاگردپروری در ایشان به جای مریدپروری است، من تعریضی به کسانی ندارم که اهل مریدپروری هستند و وارد آن بحث هم نمی‌شوم ولی در ایشان، مریدپروری نمی‌بینید، ایشان شاگردپروری می‌کند، چون پرورش مرید جوری است که فقط افراد را با یک وجه از شخصیت آن مراد آشنا می‌کند که شاید آن فرد هیچگاه یک تشر هم نمی‌زند ولی آقا آنجا که لازم باشد بی‌رودربایستی، ایراد و انتقادی که وارد بدانند، مطرح می‌کند. برای همین شاید بیشتر از آنکه در کار پرورش، مرید باشند، انسان پرورش داده‌اند و آدم تحویل این جامعه داده‌اند که افراد موثری هم بوده‌اند، خیلی از شاگردان ایشان امروز در جایگاه و مناصب فرهنگی مدیریتی و سطوح کلان و خرد حضور دارند.

تذکر آقا به ساز ناکوک یک نوازنده/ تسلط رهبر انقلاب به زبان انگلیسی/ نظر رهبری درباره عبارت

* رهبر انقلاب بالاسر بیت، اطرافیان و نزدیکان خود هستند

آخرین نکته که در بعد شخصیتی برای ایشان می‌توانم بگویم، اشراف و نظارت ایشان بر حوزه خصوصی، ستاد شخصی و اطرافیان‌شان است.

فارس: یعنی اشراف معظم‌له به بیت‌شان؟

صفارهرندی: بله، اینجور نیست که بیت ایشان رها باشد. ایشان بالاسر بیت، اطرافیان و نزدیکان خود هستند البته بالاسر به معنای این نیست که دائم حساب‌کشی‌های از نوع متعارف داشته باشند بلکه طوری برخورد کرده‌اند که اطرافیان ایشان می‌دانند نباید وارد چه حریم‌هایی شوند و در واقع می‌دانند که چه حریم‌هایی ممنوعه است؛ کسی نباید وارد فعالیت‌های اقتصادی بی‌در و پیکر و اینگونه شود چرا که اعتقادشان این است که وقتی کسی به یک شخصیت برجسته نزدیک شود در بیرون او را به اعتبار آن شخص می‌شناسند و می‌خواهند به او میدان دهند و اگر این عرصه اقتصادی باشد مشخص است که کلی امتیاز داده می‌شود، لذا اطرافیان ایشان به این عرصه وارد نمی‌شوند.

در بعد علمی و نظری و شخصیت فرزانه مقام معظم رهبری باید گفت که ایشان از یک طرف عالم دینی و مجتهد است و از طرف دیگر یک روشنفکر و شخصیت فرهنگی است و کسی است که شعرشناس و شاعر است، هنرشناس و هنرمند است، قدرت مخاطبه با اهل فرهنگ و فرهیختگان را دارد و زمانی که با آنها صحبت می‌کنند آنها احساس می‌کنند با یک فرزانه و حکیمی طرف هستند که درباره حوزه‌هایی که صحبت می‌کند کاملاً مشرف است. من وقتی سینماگران را در دوره وزرات به خدمت ایشان برده بودم بعد از جلسه خیلی از اهالی سینما پیش من آمدند و گفتند ما خدا را شکر می‌کنیم کسی در جایگاه رهبری است که اینقدر درباره سینما آگاهی دارد.

آنها این نکته را از زاویه نگاه خود می‌گویند چرا که شرط رهبری این نیست که سینما بشناسد، او می‌گفت من به عنوان کسی که در این شغل و حرفه هستم به خودم می‌بالم که رهبر کشورم از حوزه تخصصی من این همه می‌داند؛ نویسندگانی هم که پیش رهبری آمدند، قضاوتشان همین بود.

فارس: یا گعده‌‌ای که شعرا نیمه هر ماه رمضان با حضرت آقا دارند.

صفارهرندی: بله وقتی که با شعرا حرف می‌زنند مثلاً وقتی به آنها می‌گویند فکر نمی‌کنید اگر در فلان مصرع شما این کلمه را می‌گفتید، بهتر نبود؟ آنها می‌فهمند با کسی طرف هستند که تا به این حد بر این حوزه تسلط دارد، در خیلی از عرصه‌های دیگر از جمله عرصه‌های اجتماعی و در مباحث مربوط به تاریخ، علم رجال، شخصیت‌شناسی، ادبیات داستانی و رمان مخاطب ایشان احساس می‌کند که این صحبت‌ها برآمده از یک گنجینه‌ای از تجربیات و ذخایر معنوی و دانشی است که محصول چهار کتاب خواندن نیست بلکه محصول یک عمر کتاب‌خوانی است.


*‌محصول یک عمر حضور در گعده‌های فرهنگی و روشنفکری

 محصول یک عمر حضور پیدا کردن در گعده‌های فرهنگی و محیط‌های روشنفکری است از آن طرف کسی که این حرف‌ها را درباره او می‌زنیم همان مرد زاهدی است که به مستحبات خود ملتزم است چون خیلی‌ها هستند وقتی در محافل روشنفکری حاضر می‌شوند خود را می‌بازند ولی یکی هم در آنجا حاضر است و هم به آن حوزه مشرف است و هم از این طرف یک انسان مهذب، زاهد و خود را نباخته در مواجهه با این عرصه است. شخصیت ذووجوه ایشان کم‌نظیر است.

*سه نفر هم در کشور مانند رهبری ذو وجوه نیستند

 من اگر کلی به ذهنم فشار بیاورم و بخواهم مرور کنم نمی‌توانم چند نفر از معاصرین را بگویم، یعنی به سه نفر هم نمی‌توانم برسانم و بگویم این ذووجوه بودن را که صاحب ابعاد متنوع هستند داشته باشند.

در باب حوزه اصلی تخصصی ایشان که ایشان به عنوان یک مجتهد در علوم دینی که عرصه‌های متنوعی از جمله فقه و اصول و تفسیر و کلام و فلسفه گرفته تا بعضی ظرائف قضیه مانند ادبیات عرب و تسلط از آن نوع که فضل محسوب می‌شود، رهبری از کسانی است که در همه این ابعاد جایگاه قابل قبول و شناخته‌ شده‌ای دارد.

فارس: در بحث نقش اصلی رهبری که به موضوع هدایت‌کنندگی نظام اشاره داشتید، خیلی‌ها معتقد هستند پس از رحلت حضرت امام(ره) هیچکس نمی‌توانست در این طراز، شانه به شانه حضرت امام(ره) راهبری نظام را برعهده بگیرد؛ از نظر مؤلفه‌های سیاسی چه امری باعث شده که مقام معظم رهبری چنین جایگاهی داشته باشند؟

صفارهرندی: این سؤال ورودی خوبی برای بعد سوم یعنی تجربیات عملی مدیریت کردن کشور در سطح رئیس‌جمهور و پس از آن در سطح رهبر شد. حقیقت امر این است که وقتی حضرت آقا وارد عرصه مدیریت سیاسی شدند فاقد همه این تجربیاتی از این دست حتی در سطوح خیلی پائین در قبل از انقلاب هستند چرا که هیچوقت مدیرکل جایی یا در وزارتخانه‌ای نبوده‌اند اما بهره‌مند از یک زمینه‌های خدادادی بوده‌اند و فهم عمومی از عرصه سیاست داشته‌اند و استعدادی از آن جنس که وقتی با یک مطلبی مواجه می‌شوند خیلی زود بتوانند دریافت کنند. من یک وقتی از مدیر یک مؤسسه آموزشی، فرهنگی شنیدم که گفت آن اوایل انقلاب، حضرت آقا و برخی از مقامات روحانی کلاس‌های زبان را شرکت می‌کردند؛ کسی که به آنها زبان می‌آموخت می‌گفت فراگیری ایشان خیلی خوب بود و آن استاد مربوطه می‌گفت برای من جالب است که آنها در سن بالای 40 سال فراگیری خوبی دارند. من می‌دانم که در سال‌های اخیر نیز روی این چیزها تمرکز دارند و ایشان متون انگلیسی و مجلات خارجی را خودشان می‌خوانند، البته نمی‌دانم اجازه دارم این موضوعات را بگویم یا خیر.

*رهبری مجله‌های انگلیسی را بدون ترجمه مطالعه می‌کنند

فارس: ایشان به چند زبان تسلط دارند؟

صفارهرندی: عربی را که قطعاً تسلط دارند اما می‌دانم که در زبان انگلیسی نیز همین الآن ایشان مجلات و ژورنال‌های خارجی را مستقیم بدون اینکه ترجمه را بگیرند، مطالعه می‌کنند.

بنابراین اینها استعدادهای خدادادی است و همین سبب می‌شود ایشان در زمینه‌های اصلی زندگی طلبگی خود در همان عنفوان جوانی به جایگاه اجتهاد می‌رسند و می‌توانند معلم و استادی برای طلاب دیگر باشند. در واقع استادی ایشان خیلی زود اتفاق افتاده و شاگرد پای درس ایشان نشستن و زانو زدن‌ها مربوط به دوره جوانی ایشان باز می‌گردد و خیلی از کسانی که شاگردان آن روز ایشان هستند از شخصیت‌های برجسته و مطرح امروزند.

فارس: انقلاب اسلامی چه خصیصه‌ای دارد که افرادی مثل آیت‌الله خامنه‌ای از رویش‌های آن هستند؟

صفارهرندی: آن بعد عملی در حوزه سیاست را می‌توان گفت که انقلاب یک ویژگی و خصیصه‌ای دارد که افراد را بر می‌کشد و اگر روح انقلابی در خود آنها باشد خصیصه انقلاب این است که افراد را به سرعت بالا می‌آورد مثل همان چیزی که خود آقا درباره جوانانی که در جبهه‌های نبرد ره صد ساله را یک شبه پیمودند مطرح می‌کنند که آنها جوانانی بودند که قبل از آن حتی در حد سرباز صفر هم اطلاعات نظامی نداشتند اما ظرف یک سال فرمانده محور، فرمانده لشگر و فرمانده برجسته جنگ شدند. امثال شهید باقری و شهید خرازی از این زمره هستند.

خود ایشان در بحبوحه سال‌های اول انقلاب از طرف امام چند مأموریت داشتند و نماینده امام در سپاه و یک مدت نماینده امام در ارتش و نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند؛ بنابراین اگر فردی آمادگی‌های روحی لازم را نداشته باشد چطور می‌خواهد با جماعتی ارتشی مواجه شود که انسان‌هایی هستند که در یک رشته خاص خودشان تبحر و تخصص دارند، بنابراین اگر دارای ویژگی شخصیتی نباشد فردی که از بیرون وارد این جمع شود، زود کم می‌آورد اما می‌بینیم که ایشان در ارتش گل می‌کند و بعد از آنجا نمایندگی مجلس...

فارس: این سمت‌ها مربوط به چه بازه زمانی است؟‌

صفارهرندی: همه این اتفاقات ظرف دو سال افتاده است تا اینکه ایشان بعد از دو سال و نیم که از انقلاب می‌گذرد، رئیس‌جمهور می‌شود و در جایگاه ریاست‌جمهوری درخشش ایشان به مراتب بیشتر از موارد قبلی است با اینکه حوزه عمل ایشان بسیار خطیر و پر ماجرا است ولی ایشان از خودش وارستگی‌هایی را نشان می‌دهد که به آن حرف امام می‌رسد که بارها نقل شده است و حاج احمدآقا دیده‌اند.

فارس: آن نقل قول چه بود؟

صفارهرندی: وقتی آقا در سفر به کره شمالی بودند تلویزیون نشان داد که ایشان از جلوی گارد احترام سان می‌دیدند، حاج احمدآقا می‌گوید امام به من اشاره کردند و با غرور افتخار کردند و گفتند «احمد! ایشان به درد رهبری می‌خورد؛ ببین چقدر رهبری برازنده‌شان است».

شاید وقتی امام این حرف را می‌زدند علاوه بر این ظاهری که می‌دیدند ایشان با صلابت و اقتدار در آنجا قدم بر می‌دارد، همه سوابق پر افتخار ایشان از اول انقلاب تا آن روز در مقابل چشم امام رژه می‌رفته است که در مراعات مسائل مربوط به حوزه دین همانقدر ملتزم بوده‌اند که در مراعات حقوق و حق مردم و جلوگیری از ریخت و پاش و اسراف و از آن طرف در نمایش اقتدار و صلابت یک کارگزار حکومتی مقابل زیاده‌خواهان عالم؛  لذا آنجا می‌گویند که ایشان به درد رهبری می‌خورند.

* امام قبل از نتیجه خبرگان به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رسیده بود

با این پیشینه آقا، رهبر می‌شوند، رهبری‌ای که با اشارت امام(ره) خیلی از موانعش مرتفع می‌شود و خود خبرگان وقتی دور هم نشسته بودند به همین نتیجه می‌رسند که کسی شایسته‌تر از ایشان نیست. بنابراین انتخاب آقا یک انتخاب طبیعی است یعنی ایشان را ما در جایگاه رهبری می‌بینیم در حالیکه کلی افراد دور یکدیگر نشسته و رایزنی کرده‌اند و آخرش به این نتیجه می‌رسند و این همان نتیجه‌ای است که قبلاً امام به آن رسیده بود.

*برجسته‌ترین ویژگی امام این بود که در همه احوال حرف از خدا می‌زد

فارس: درباره شباهت‌های مدیریتی حضرت آقا با امام(ره) بفرمائید که چه ویژگی‌هایی در این بزرگوار باعث شده مردم جای خالی امام را احساس نکنند؟

صفارهرندی: ببینید! برجسته‌ترین ویژگی امام این بود که در همه احوال حرف از خدا می‌زد و تأکید داشتند هرکاری که ما انجام می‌دهیم در محضر الهی است بنابراین خدا را همواره شاهد و ناظر می‌گرفتند که آیا خداوند از کاری که ما انجام می‌دهیم راضی است یا خیر؟ حضرت آقا نیز همین خصوصیت را دارند یعنی کاری که انجام می‌شود باید نسبتش با اعتقادات ایمانی و دینی ما محرز باشد.

* اولین جمله آقا پس از رهبری این بود که «راه ما، راه امام است»

مساله دوم این است که امام به مردم به مثابه عیال‌‌الله یا خانواده خدا توجه داشتند یعنی کسانی که ما در قبال آنها وظیفه برعهده‌مان است و برای برآوردن نیازهای مشروع مردم جانفشانی کنیم. در واقع امام نسبت به مردم اینگونه بود و آنها را ولی‌نعمت می‌دانست. لذا نگاه آقا نیز همینگونه است. هرچند این اصلاً عجیب نیست چرا که وقتی امام از دنیا رفتند و آقا مسئول اداره کشور شدند اولین جمله‌ای که فرمودند این بود که «راه ما، راه امام است و هدف ما هدف آن بزرگوار است» در واقع ایشان از روز اول طی کردند و کسی انتظار نداشت که راه جدیدی بخواهد گشوده شود. انقلاب بازگشت ندارد و رو به جلوست و اگر هر اتفاقی بیفتد، محکمات رفتارهای امام(ره) حفظ خواهد شد البته همه جا مسائل مستحدثه و مقتضیات روز می‌تواند تعیین‌کننده رفتارهای جدید باشد اما اصول و محکمات فرقی نکرده است.

فارس: چیزی که اصطلاحاً گفته می‌شود انقلاب فرزندان خود را می‌خورد اما ما می‌بینیم چنین چیزی درباره انقلاب ایران معنا ندارد،‌ چقدر حضرت آقا در عدم تحقق این گزاره نقش داشته‌اند؟

صفارهرندی: اتفاقاً این تعبیر که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد آقا یک وقتی تعریضی به آن داشتند و فرمودند این حرف درست نیست و کجا انقلاب فرزندان خود را می‌خورد؟ ممکن است بعضی از فرزندان انقلاب راه خود را کج کنند و مسیر دیگری را بروند اما این ربطی به انقلاب ندارد. ایشان فرمودند برخی از افراد...

فارس: همان ریزش‌ها و رویش‌ها که مقام معظم رهبری مطرح کردند در اینجا معنا پیدا می‌کند؟

صفارهرندی: احسنت، ایشان فرمودند انقلاب بالندگی دارد و اگر کسانی کم آوردند و رفتند و راه خود را تغییر دادند، انقلاب تولیدات و رویش‌های جدیدی دارد که جای افرادی را که عرصه را خالی کرده‌اند پر می‌کند؛ این تعبیر قرآن است که می‌فرماید «اگر شمایی که الان جلودار هستید کم بیاورید خداوند چنته‌اش خالی نمی‌شود و قومی را می‌آورد که هم آنها خدا را دوست دارند و هم خدا آنها را دوست دارد» بنابراین با این نگرش انقلاب دائم در حال نو شدن است.

فارس: یعنی می‌توان این را به خاطر همان مشی شاگردپروری رهبر معظم انقلاب هم دانست؟

صفارهرندی: یک مدیری هست که فکر می‌کند همه چیز در الآن خلاصه می‌شود و می‌خواهد فقط الآن را کادرسازی کند. شخص دیگری هم هست که 20 سال آینده را می‌بیند. وقتی حضرت آقا حکم صادر می‌کند که باید سیاست‌های کلان نظام طراحی شود و باید برای آینده چشم‌انداز داشته باشیم، به این معناست که ایشان افق‌های دور را می‌نگرد و مدیریت خود را محدود به زمان حاضر نمی‌بیند.

طبعا این نگرش، انسان سازی برای آینده را ایجاب می‌کند. یعنی باید از حالا زمینه برای تربیت اشخاصی فراهم شود که‌ بتوانند در طراز مدیریت 20 سال دیگر، 50 سال دیگر ظاهر شوند.

سرمایه‌گذاری ایشان روی طلاب جوان، دانشجویان و پرورش کادر ورزیده علمی در سنین جوانی به همین علت است. میانگین سنی اندیشمندان برتر در حوزه‌های برجسته علمی نظیر انرژی هسته‌ای، نانو، بیوتکنولوژی، سلول‌های بنیادی و پیشرفت‌های مختلف که ما در آن زبانزد شده‌ایم حدود 30 سال است.  یعنی اگر امروز برای تربیت دانشمندان سرمایه گذاری کرده باشی، 30 سال دیگر باردهی و ثمر آن را خواهی دید.

در واقع بستری تعبیه می‌شود که جایگزین‌های این اندیشمندان نیز پا به عرصه بگذارند. از نگاه دشمن ترور شهید علی‌محمدی سبب کورشدن تحقیقات هسته‌ای در ایران می‌شود، اما واقعیتی که اتفاق افتاد این بود که شمار مشتاقان حضور در عرصه دانش هسته‌ای در دانشگاه‌ها چند برابر شد به طوری که داوطلبان ورود به این رشته چند برابر قبل می شود و حتی عده‌ای از دانشجویان از رشته‌های تحصیلی خود انصراف داده و رشته های مرتبط با فناوری هسته‌ای را برای ادامه تحصیل برمی‌گزینند.

بخش قابل توجهی از هیجان علمی که در جامعه هست را مدیون نگاه ایشان هستیم، زیرا نوع مواجهه ایشان با مسائل مربوط به حوزه دانش، فناوری و پیشرفت علمی بی‌نظیر است و شخص دیگری از مقامات کشور را در این قد و قواره‌ها حتی با فاصله چند پله هم نمی‌بینیم.


فارس: بله، جلسات مداوم ایشان با  اساتید و دانشگاهیان هم در این زمینه قابل تامل است.

 

صفارهرندی: یکی دیگر از بزرگان کشور را پیدا کنید که این آمادگی، تحمل و گوش شنوا را داشته باشند. حتی در این جلسات شاهد بوده‌اید که ایشان ترجیح می‌دهند بیشتر شنونده باشند و کمتر صحبت کنند.

 

*پیش‌بینی‌های رهبری در منطقه نشان از قدرت تحلیل و برآورد صحیح ایشان دارد

 

فارس:نگاه حضرت آقا به مسائل بین‌المللی را چگونه ارزیابی می‌کنید، بسیاری از کارشناسان معتقدند اکثر پیش‌بینی‌های حضرت آقا به عنوان مثال در مسائل مصر و پیروزی حزب الله در مقابل رژیم صهیونیستی به واقعیت پیوسته است.

 

صفارهرندی: این‌ موضوعاتی که طرح کردید به داشتن یک قدرت تحلیل و برآورد صحیح باز می‌گردد. یعنی اینکه آنها دارند صحنه را درست می‌بینند. چون برآورد آنها  متاثر از نگاه صحیح است و این موضوع مقدمه‌ای می‌شود برای تصمیمات درست بعدی. همان گونه که وقتی برآوردی غلط باشد، تصمیمات غلط می‌شوند و وقتی مشاهدات کامل نباشند، برآوردها ناقص می‌شوند.

این آینده‌بینی و آینده‌نگری پیش از هرچیز به همان قدرت تحلیل درست مربوط می‌شود.‌ البته این موضوع یک روی دیگر هم دارد که ما نمی خواهیم خیلی با کسانی که منکرش هستند وارد تعدی و دعوا شویم. اینکه اگر کسی در مسیر حق قرار گرفت هدایت‌های الهی شامل حالش می‌شود. البته این هم حرف قرآن است، آنجا که می‌گوید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»یعنی کسانى که در راه ما کوشیده‏اند به یقین راه‏هاى خود را بر آنان مى‏‌نماییم و در حقیقت‏ خدا با نیکوکاران است که یکی از مصادیق آن همین قدرت پیش بینی درست است.  افراد تصور می کنند چنین افرادی از عوالم غیبی خبر می‌دهند، خیر، آنها مدعی چنین چیزی نشده‌اند، بلکه این دست حمایت الهی است که می‌آید و به آن قدرت روشن بینی برکت می‌دهد.

بنابراین دو موضوع مطرح شد، نخست مشاهده درست، برآورد صحیح و رسیدن به یک نقطه اطمینان بخش راجع به آینده و دیگری به کمک آمدن حمایت ها و هدایت های الهی به سمت کسی است که در این مسیر حرکت می کند. این دیگر غیب گویی نیست و به معنای امداد الهی در نقطه‌ای است که انسان زمینی در مسیر خدایی حرکت کرده است.

* دلیل شیفتگی و ابراز ارادت ملت‌ها به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

فارس:به محبوبیتی که حضرت آقا در جهان اسلام دارند، اشاره فرمودید، اندکی پیش هم امیر کویت تاکید کرده بود که حضرت آقا رهبر بی بدیلی برای جهان اسلام هستند. این موضوع برای ما در داخل ملموس است، اما این محبوبیت ایشان در عرصه بین‌الملل چگونه بدست آمده و علت محبوبیت ایشان در جهان اسلام چیست؟

صفارهرندی: در این‌باره دو نکته وجود دارد که باید از هم جدا شود. یک بعد آن شیفتگی و ابراز ارادت ملت‌ها به شخصیتی چون حضرت آقا است. مسلمانانی که در اعماق کشورهای اسلامی سخنان ایشان را با واسطه مثلا از طریق تلویزیون یا جراید می‌شنوند، این سخنان در ذهن آنها برگردان و کپی سخنانی است که از اولیای خدا شنیده‌اند و می‌گویند خاستگاه این صحبت‌ها جای محکمی است.

*صاحب نظر امریکایی گفت پنج ثانیه صحبت‌های این مرد، معادل بیش از پنج ساعت وراجی مسئولان ماست

بعد دیگر این موضوع هم به چهره‌های سیاسی و شخصیت‌های برجسته جهانی باز‌ می‌گردد. چند روز پیش دیدم که یک صاحب نظر امریکایی درباره حضرت آقا گفته بود که در پنج ثانیه صحبت‌های این مرد، معادل بیش از پنج ساعت وراجی‌ها و پشت هم اندازی‌های  سران ما، مطلب نهفته و از حقایق برخودار است. این فرد که مسلمان نیست، مرید ایشان نیست پس چه اتفاقی می‌افتد؟

واقعیت این است که حکمت را همه انسان‌های اهل نظر می‌توانند تشخیص بدهند. حضرت آقا با سران برخی کشورها ملاقات می‌کنند، همه آنها که مسلمان نیستند، ولی ملاک‌هایی برای خودشان دارند. به عنوان مثال زمانی که حضرت آقا راجع به تاریخ کشور آنها با اشراف کامل و تسلط کافی صحبت می‌کند، در حالی که حوزه تخصصی اش نیست، واضح است که در برابر چنین پشتوانه‌ای کرنش و تواضع می‌کنند.

*رهبری به گنجینه‌ای از معارف اعتقادی و الهی تکیه زده‌اند

یا یکی دیگر از سران می‌آید و با حضرت آقا وارد سخن می‌شود و در‌می‌یابد که گنجینه معارف دینی ایشان بسیار وسیع است و نمی‌توان گفت همانند رهبرهای سیاسی دیگر است، بلکه ایشان یک رهبر سیاسی معمولی نیست و بر گنجینه‌ای از معارف اعتقادی و الهی تکیه زده است که در کشورهای دیگر تنها نزد علمای دینی و کشیش‌ها پیدا می‌شود. این مرد سیاستمدار است و بر راس یک نظام سیاسی نشسته، ولی معرفتش از عالمانی که آنها قبلا دیده‌اند بیشتر است. از سوی دیگر او را در کسوت یک معلم اخلاق هم می بینند، زیرا در جایگاهی قرار گرفته است که اقتضا می‌کند تبختر و غرور داشته باشد، در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست و متواضعانه و همانند یک برادر با آنها رفتار می‌کند. این تواضع مثال زدنی هم آنها را به کرنش وا می‌دارد.

شایسته است به منش و شخصیت حضرت امام (ره) هم اشاره کنیم. زمانی را به خاطر بیاورید که آقای شوارت‌نادزه، وزیرخارجه شوروی سابق، پیام آقای گورباچف را در پاسخ به نامه امام به ایران آورد. کسانی که در صحنه حاضر بودند می‌گفتند که وی چنان تحت تاثیر محیط آن اتاق و هیبت و نفوذ معنوی امام قرار گرفته و مبهوت شده بود که وقتی آن پیام را قرائت می‌کرد دست‌ها، پاها و صدایش می‌لرزیدند.

بنابراین باید گفت تاثیرپذیری انسان ها همیشه به اقتدار ظاهری شخصیت ها باز نمی گردد، بلکه اقتدار باطنی به مراتب اثرگذارتر است و ما خدا را شاکریم که اصل نفوذ قدرت رهبران ما و هر کس که به آنها تاسی کرده، تصرف دلهاست.

فارس: می‌توان گفت این منش و اقتدار برگرفته از ذات جریان انقلاب اسلامی است؟

صفارهرندی: باید بگویم انقلاب اسلامی متاخر از اولین نکته‌ای است که به آن اشاره شد، تحت این عنوان که «من کان لله، کان الله له» کسی که با خدا باشد، خدا با او خواهد بود.

فارس: یکی دیگر از خصایص ویژه حضرت آقا عملکرد فراجناحی و بها دادن به همه تفکرات است که مصداق آن را می‌توان در حمایتشان از همه دولت‌ها ملاحظه کرد.

صفارهرندی: بله، در گذشته هم حضرت آقا هر زمان که دانشجویان را به حضور می‌پذیرفتند، تاکید داشتند که از همه گروه‌های داخل دانشگاه از دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی با تمایلات و گرایش‌های مختلف گرفته تا جامعه اسلامی، بسیج دانشجویی و ... بیایند. حالا هم همینطور است. البته شاید برخی چندان رغبتی نداشته باشند و نخواهند کنار بقیه حضور پیدا کنند، ولی حضرت آقا این چتر رهبری خود را روی سر همه گسترده‌اند.

خاطرم هست اوایل دهه هفتاد بچه‌های دفتر تحکیم وحدت با یک گرایش از جنس چپ خدمت آقا رفته بودند و گله کرده بودند که  " ما هم تابع شما هستیم و رهبری شما را پذیرفتیم ولی آنطرف کسانی هستند که به ما می گویند شما ضد ولایت فقیه هستید، شما نصیحتشان کنید. حضرت آقا هم جواب قشنگی داده بودند و گفته بودند که  «شما با آنها چه کار دارید، شما در ابراز وفاداریتان به نظام طوری صحبت کنید که حرف‌های آنها خنثی شود.» اگر آنها این کار را کرده بودند، این انگ از پیشانی‌شان برداشته می شد.

ایشان در مورد گروه‌ها و احزاب نیز همین رفتار را داشتند. یک نمونه اخیرش جلسه‌ای بود که ایشان با نمایندگان نامزدهای انتخابات سال 88 داشتند و آنها را که معترض بودند به حضور پذیرفتند که حاصل آن دیدار خوشبختانه تبدیل به یک کتاب شده و عین جزئیات جلسه بیرون آمده است. این امر نشان می دهد ایشان به قدری آمادگی روحی دارند که حتی با نمایندگان ستادهای انتخاباتی نامزدها بنشینند و صحبت‌های ایشان را بشنوند و با آنها دیالوگ برقرار کنند.

نمونه دیگرش این است که پای صحبت دانشجو بنشینند، او بیاید اعتراض کند و حتی به رهبری خود ایشان ایراد بگیرد و بعد آقا بفرمایند که کسی به این دانشجو تعرضی نکند و آزارش ندهد. همه اینها در حالی است که در جوامع  دیگر از این خبرها نیست که رئیس کشور که هیچ وزیر مربوطه و حتی رئیس دانشگاه حاضر شود با این میزان از تحمل و آمادگی روحی پای صحبت‌های اعتراضی افراد بنشیند.

*حمایت رهبری از فعالیت سیاسی همه گروه‌ها و احزاب

ایشان درباره احزاب، گروه‌ها و گرایشات سیاسی هم همین گونه رفتار می‌کنند. به عنوان مثال هرچند جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز حزب محسوب نمی‌شوند، ولی عمل شبه حزبی دارند و فعال سیاسی‌اند. وقتی برخی اعضای مجمع روحانیون به گلایه به حضرت آقا گفته بودند که شما ظاهرا خیلی تمایل ندارید ما فعال باشیم و ما هم نمی‌خواهیم عملی را که موجب آزار ذهن و دل شما باشد انجام دهیم، پس میخواهیم کارهایمان را تعطیل کنیم. ایشان فرموده بودند «از چه قرینه‌ای به این نتیجه رسیده اید که من از فعالیت شما ناراحتم؟»

در حالی که واقعیت عکس آن بود و تمام امتیازاتی را که احیاناً از زمان امام (ره) رسم بود که ایشان کمک مالی به جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز می‌کردند، در زمان حضرت آقا هم عینا همین کار انجام می‌شد. حتی برای تغییر برخی اعضای مجمع روحانیون که در برخی پست‌های حکومتی بودند با اینکه خوب کار نمی کردند دست نگه داشتند و فرمودند اینها منصوب زمان امام(ره) هستند. در واقع در بسیاری مواقع کسانی که منتسب به جناح چپ سیاسی بودند به همان اندازه نزد ایشان اعتبار داشتند که جناح دیگر داشت.

*رهبری روی دفاع از نظام تعصب دارند و غیرت ورزی می کنند

البته اینها به معنای این نیست که ایشان بین کسی که از انقلاب دفاع می‌کند با کسی که انقلاب را نادیده گرفته است، تفکیک محتوایی نداشته باشند. ایشان روی دفاع از نظام تعصب دارند و غیرت ورزی می‌کنند و اصراردارند که باید مسیر پیموده شده در دوره امام و همان سیره جاری باشد. اگر هم کسی از این راه تخطی کند رودربایستی ندارند و ملاحظه نمی‌کنند و با وی برخورد می‌کنند.

البته این دو را باید ازهم جدا کرد. ایشان از یک سو اصرار دارند کسانی را که یادگارهای دوره مدیریت امام هستند حفظ کنند، اما از سوی دیگر اگر معلوم شود این فرد می‌خواهد از مسیر امام خارج شود با او رو دربایستی نمی‌کنند.

*عملکرد بعدی احمدی نژاد ارتباطی با سال 88 ندارد

آقا در مورد آقای هاشمی در نمازجمعه 29 خرداد 88، 10 دقیقه در مدح و بیان سوابق مشعشع و خدمات و زحماتی که آقای هاشمی کشیدند از عمق وجودشان سخن می‌گویند و به عنوان رفیق 40 ساله به او علاقه‌مند هستند و خودشان را در یک عهد و پیمان قدیمی با او می‌بینند، ولی آنجا که پای یک قضاوت در میان می آید و می‌خواهند بگویند از میان دو دیدگاهی که نسبت به مسائل فرهنگی و سیاسی و بین المللی مطرح است، یک نگاه به من نزدیکتر است، بعضی‌ها خرده می‌گیرند که بفرمایید دیدید احمدی‌نژاد چه کرد؟

در حالی که عملکرد بعدی احمدی نژاد ارتباطی با آن زمان ندارد. در آن فضا و محیط دیدگاه احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ و بین‌الملل به دیدگاه حضرت آقا نزدیک تر بود، پس آن را ابراز کردند. ولی آیا ایشان یک ضمانت ابدی برای احمدی نژاد ایجاد کردند؟ خیر.  بعدها هم دیدیم جایی که احمدی نژاد دارد راهی را به خطا می پیماید، آقا به او گفتند اجازه نداری این کار را بکنی و جلویش را گرفتند. و همان موقع که احمدی نژاد در داخل مجلس رفتاری کرد که خروج از دایره برخورد اخلاقی بود، ایشان مذمتش کردند و گفتند این کار غیراخلاقی بود. ایشان این شهامت و شجاعت را در بیان آنچه که حق می‌بینند داشته و دارند.

*تذکر آقا به ساز ناکوک یک نوازنده!

فارس: آقای صفار! زمانی که شما سمت وزارت فرهنگ و ارشاد را برعهده داشتید، مهمترین و جدی‌ترین نگرانی که رهبری در حوزه فرهنگی داشتند چه بود؟

صفارهرندی: اول یادمان باشد حضرت آقا شخصیتی هستند که فرهنگ را به خوبی می‌شناسند، یک مرتبه ایشان به یکی از هنرمندان که موسیقی مقامی و اینها کار می‌کرده گفته‌اند که فکر می‌کنم ساز شما خوب کوک نیست. او می‌گوید نه آقا، سازم را تازه تنظیم کرده‌ام. اما آقا می‌گویند خیر. این هنرمند بعد می‌بیند که بله تنظیم سازش به هم خورده و کوک نبوده است!

ایشان اشرافش در حوزه‌ای نظیر موسیقی تا این حد است، در حالی که علی‌الاصول یک روحانی نباید در این زمینه‌ها ورودی داشته باشد اما ایشان ورود می‌کنند. البته تاکید هم دارند که شان حکومت دینی ترویج موسیقی نیست و علی رغم اینکه موسیقی را می‌شناسند و از هنرمند اهل موسیقی حمایت می‌کنند و او را تشویق می‌کنند، اما می‌گویند شان حکومت این نیست که هر جوان و نوجوانی ساز روی دوشش بیاندازد و بخواهد ساز بزند. بلکه این حوزه یک حوزه تخصصی است و یک عده‌ای باید کارشان این باشد.

جنس دغدغه‌های اصلی ایشان این است که یک برنامه هدایت شده از بیرون علیه فرهنگ ما طراحی و عملیاتی شده و این کار هم به صورت جبهه‌ای در حال انجام است و به صورت جبهه‌ای علیه فرهنگ خودی دارد کار می‌شود. ایشان انتظارشان از مدیران و فعالان فرهنگی، هنرمندان و فرهیختگان این است که این صحنه را درست ببینند. مبادا در پازل دشمنی که با برنامه آمده است و فرهنگ اصیل شما را خطاب قرار داده بازی کنید.

*مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی را به مثابه یک جنگ می‌دانند

این بحث تهاجم فرهنگی که ایشان مطرح کردند، به این معناست که آن را به مثابه جنگ می‌داند و اینکه دشمن برای جنگ آمده و آرایش فرهنگی هم گرفته است. همه نیروهایش را هم جمع کرده و جبهه‌ای عمل می‌کند و عیادی‌اش را در قسمت‌های تخصصی خوب به کار می گیرد، مخصوصا در بخش اصلی که عملیات روانی و جنگ نرم است. ایشان معتقد است اگر هنرمند این صحنه را اینگونه نبیند نه تنها هیچ بهره مثبتی از فعالیت فرهنگی اش نمی برد، چه بسا خود این اثر وسیله‌ای برای ضربه زدن به هنرمند شود.

حالا باید پرسید چرا برخی که بعضا تعریض دارند می‌گفتند که چرا آقا اینقدر روی تهاجم فرهنگی تکیه می‌کنند؟ آیا اینها توجه دارند که ایشان عنصری است که فرهنگ در وجودش است و بیش از همه مدعیان فرهنگی کتاب خوانده و به حوزه سینما و سایر عرصه‌های هنر اشراف دارند؟ بنابراین وقتی احساس خطر می‌کنند و آژیر خطر را به صدا در می‌آورند، باید به عنوان یک فرد کارشناس پای صحبت‌هایشان نشست، آن هم از این منظر که این هشدارها هشدار سیاسی نیست و فرهنگی است.

*وزیر فرهنگ وقت، تهاجم فرهنگی را تمسخر کرد و تهاجم را اصطلاح نظامی دانست

می‌بینید که آثار این نظرات و دیدگاه‌ها چندسال بعد برای دیگران هم قابل لمس می‌شود. وقتی حضرت آقا اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، عده‌ای که آن زمان مسئولیت داشتند، وزیر فرهنگ وقت بودند، با حالت تمسخر گفتند یعنی چه؟ تهاجم اصطلاح نظامی است به فرهنگ نمی‌خورد. در واقع خواستند فیلسوف مابانه حرف ایشان را خفیف کنند. مدتی گذشت و همین فردی که این حرف را زده بود، وقتی خودش در جایگاه مدیریتی کلانتری، در سمت مدیریت کشور قرار گرفت همین تعبیر را به کار برد.

حتی کسانی که در خارج از فرهنگ ما هستند این را فهمیدند. وزیر فرهنگ روسیه ( کشوری که هیچ نسبتی با ریشه‌های اعتقادی و اخلاقی ما ندارد) در اجلاس شانگهای که وزرای فرهنگ حضور داشتند، 30 دقیقه درباره تهاجم فرهنگی غرب صحبت می‌کرد. این واقعیتی است و یک حکیمی 20 سال پیش این را فهمیده و آژیرش را به صدا درآورده است. حالا فرانسه هم از تهاجم فرهنگی حرف می‌زند و می‌گوید امریکا روی ما تهاجم فرهنگی کرده است. کانادا هم همین را می‌گوید.

فارس: در جمع‌بندی این بحث با توجه به اشاره‌ای که به مدیریت جامع رهبری در ابعاد مختلف فرهنگی سیاسی،‌بین‌المللی و اقتصادی و اجتماعی داشتید،‌اگر نکته‌ای باقی مانده است، بفرمایید.

صفارهرندی: اجازه بدهید از زبان مخالفان حضرت آقا بگویم. وقتی یکی از افراد منتسب به اپوزیسیون نظام که بعدها هم به زندان افتاده، گفته بود «ما با اصل ولایت فقیه مخالفیم، یعنی می‌گوییم نباید در این مملکت کشور بر مبنای چنین اصلی اداره شود و ما اصالتا قبول نداریم. ولی اگر یک زمانی قرار باشد ولایت فقیه در این مملکت پیاده شود، هیچ کس شایسته‌تر از آقایی که الان هست نیست.»

خوش‌تر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران

آنها می‌دانند که برجستگی‌های شخصیتی ایشان چیست؟ اگر هم مخالفتی دارند، با این است که کسی مثل امام بخواهد حکومت کند. نه اینکه آرزو کنند ایکاش امام(ره) باز حضور داشت، نه آنها می‌گویند مثل امام(ره) نباید باشد. حتی اگر ریاکارانه در گذشته خود را تابع امام و خط امام معرفی کرده بودند، ولی به این نتیجه رسیده بودند که مملکت را باید از مدیریت یک مرد الهی خارج کنند و گرنه قبول دارند که ایشان شایسته‌تر است.

*فاصله رهبری آقا با امام لفاظی مخالفان است

فارس: اما با این حال انتقاد دارند که با رهبری امام(ره) فاصله وجود دارد.

صفارهرندی: اینها لفظی است و اینها همان کسانی هستند که خودشان گفتند «در دوران امام(ره) هم ولایت فقیه را قبول نداشتند اما جسارت اینکه روبروی امام بایستیم در ما نبود.»

آیا پیامبر(ص) با دختری شش ساله ازدواج کرد؟

آیا پیامبر(ص) با دختری شش ساله ازدواج کرد؟

 اگر عائشه در زمان اسلام آوردنش (سال اول بعثت) ، هفت ساله بوده باشد، در سال دوم هجری (سال ازدواج رسمی با رسول خدا) ۲۲ ساله خواهد شد.

 

 

 عده ای اصرار دارند که ثابت کنند عائشه در شش سالگی به عقد رسول خدا صلی الله علیه وآله درآمده و در نه سالگی وارد خانه آن حضرت شده است و این مطلب را دلیل بر برتری عائشه بر دیگر همسران رسول خدا می‌دانند؛ اما آیا حقیقت مطلب نیز همین است؟

ما در این مقاله این مطلب را بررسی خواهیم کرد.

قبل از پرداختن به اصل مطلب، باید تاریخ ازدواج رسول خدا با عائشه روشن شود تا بعد نتیجه بگیریم که عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا چند سال داشته است.

در باره تاریخ ازدواج رسول خدا صلی الله علیه وآله با عائشه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. محمد بن اسماعیل بخاری، از خود عائشه نقل می‌کند که رسول خدا سه سال بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها با او ازدواج کرده است:

حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا حُمَیْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ من کَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ (ص) إِیَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِینَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِیلُ علیه السَّلَام أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.

از عائشه نقل شده است که به هیچ زنی به اندازه خدیجه، حسادت نکردم؛ زیرا: (الف) رسول خدا زیاد از او یاد می‌کرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خدیجه با من ازدواج کرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و یا جبرئیل دستور داد که به خدیجه سلام رسانده و او را به خانه‌ای در بهشت بشارت دهد که از نی ساخته شده است. (۱)


با توجه به این که حضرت خدیجه سلام الله علیها در سال دهم بعثت از دنیا رفته‌اند؛ پس زمان ازدواج رسول خدا با عائشه در سال سیزدهم بعثت بوده است.

و ابن ملقن بعد از نقل روایت بخاری و استدلال به آن می‌گوید: وبنى بها بالمدینة فی شوال فی السنة الثانیة.
رسول خدا در سال دوم هجری، عائشه را به خانه خود آورد. (۲)

طبق این نقل، رسول خدا در سال سیزدهم بعثت، عائشه را به عقد خود درآورده و در سال دوم هجری رسماً با او عروسی کرده است.

از نقل برخی دیگر از بزرگان اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که ازدواج رسول خدا با عائشه در سال چهارم هجری بوده است. بلاذری در انساب الأشراف در شرح حال سوده، همسر دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌نویسد:

وتزوج رسولُ الله صلى الله علیه وسلم، بعد خدیجة، سودة بنت زَمعة بن قیس، من بنی عامر بن لؤی، قبل الهجرة بأشهر… فکانت أول امرأة وطئها بالمدینة.

رسول خدا بعد از خدیجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده بنت زمعه، ازدواج کرد و او نخستین همسری بود که رسول خدا در مدینه با او همبستر شد. (۳)

از طرف دیگر ذهبی مدعی است که سودة بن زمعه، چهار سال تنها همسر رسول خدا بوده است.

وتوفیت فی آخر خلافة عمر، وقد انفردت بصحبة النبی صلى الله علیه وسلم أربع سنین لا تشارکها فیه امرأة ولا سریة، ثم بنى بعائشة بعد….

سوده در سال آخر خلافت عمر از دنیا رفت، او چهار سال تنها همسر رسول خدا بود، هیچ زنی و هیچ کنیزی در آن چهار سال با سوده در این امر شریک نبود، سپس رسول خدا با عائشه ازدواج کرد. (۴)

در نتیجه، عائشه در سال چهارم هجرت (چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده) با آن حضرت ازدواج کرده است.

حال با مراجعه به مدارک و اسناد تاریخی سن عائشه را در هنگام ازدواج بررسی خواهیم کرد:

مقایسه سن عائشه با سن اسماء بنت أبی بکر:

یکی از مسائلی که سن دقیق عائشه را در هنگام ازدواج با رسول خدا به اثبات می‌رساند، مقایسه سن او با سن خواهرش اسماء بنت أبی بکر است. طبق نقل بزرگان اهل سنت، اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بوده و در سال اول هجری بیست و هفت سال داشته است. همچنین در سال هفتاد و سه از دنیا رفته است؛ در حالی که صد ساله بوده است.

ابونعیم اصفهانی در معرفة الصحابة می‌نویسد:

أسماء بنت أبی بکر الصدیق… کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التأریخ بسبع وعشرین سنة.

اسماء دختر ابوبکر، از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء، بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمد. (۵)


و طبرانی می‌نویسد:

مَاتَتْ أَسْمَاءُ بنتُ أبی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَسَبْعِینَ بَعْدَ ابْنِهَا عبد اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ بِلَیَالٍ… وکان لاسماء یوم مَاتَتْ مِائَةُ سَنَةٍ وُلِدَتْ قبل التَّارِیخِ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ سَنَةً. (۶)

اسماء دختر ابوبکر در سال هفتاد و سه و بعد از پسرش عبد الله بن زبیر از دنیا رفت. اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بیست و هفت سال قبل از تاریخ (هجرت) به دینا آمده بود.

ابن عساکر نیز می‌نویسد:

کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة

اسماء از جانب پدر، خواهر عائشه و بزرگتر از وی بود، اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده بود. (۷)

و ابن اثیر می‌نویسد:

قال أبو نعیم: ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة.

ابو نعیم گفته: اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده است. (۸)

و نووی می‌نویسد:

وعن الحافظ أبی نعیم قال ولدت أسماء قبل هجرة رسول الله صلى الله علیه وسلم بسبع وعشرین سنة.

از حافظ أبونعیم نقل شده است که گفت: اسماء بیست و هفت سال قبل از هجرت به دنیا آمد. (۹)


و حافظ هیثمی می‌نویسد:

وکانت لأسماء یوم ماتت مائة سنة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة وولدت أسماء لأبی بکر وسنه إحدى وعشرون سنة.

اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمد، و ابوبکر در هنگام ولادت او بیست و یک سال داشت. (۱۰)

و بدرالدین عینی می‌نویسد:

أسماء بنت أبی بکر الصدیق… ولدت قبل الهجرة بسبع وعشرین سنة، وأسلمت بعد سبعة عشر إنساناً… توفیت بمکة فی جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعین بعد قتل ابنها عبد اللَّه بن الزبیر، وقد بلغت المائة ولم یسقط لها سن ولم یتغیر عقلها، رضی الله تعالى عنها.

اسما دختر ابوبکر، بیست و هفت سال قبل از هجرت به دنیا آمد، هفدهمین فردی بود که ایمان آورد، در سال هفتاد و سه و بعد از کشته شدن فرزندش عبد الله بن زبیر و در حالی که صد ساله شده بود از دنیا رفت. هیچ یک از دندان‌های او نیفتاده بود و عقلش نیز دچار اختلال نشده بود. (۱۱)

ابن حجر عسقلانی می‌گوید:

۸۵۲۵ أسماء بنت أبی بکر الصدیق زوج الزبیر بن العوام من کبار الصحابة عاشت مائة سنة وماتت سنة ثلاث أو أربع وسبعین.

اسماء دختر ابوبکر، همسر زبیر بن عوام که از بزرگان صحابه بود، صد سال زندگی کرد و در سال هفتاد و سه و یا هفتاد و چهار از دنیا رفت. (۱۲)

وقال هشام بن عروة عن أبیه بلغت أسماء مائة سنة لم یسقط لها سن ولم ینکر لها عقل وقال أبو نعیم الأصبهانی ولدت قبل الهجرة بسبع وعشرین سنة (۱۳)

ابن عبدالبر قرطبی نیز می‌نویسد:

وتوفیت أسماء بمکة فی جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعین بعد قتل ابنها عبد الله بن الزبیر بیسیر… قال ابن اسحاق إن أسماء بنت أبی بکر أسلمت بعد اسلام سبعة عشر إنسانا… وماتت وقد بلغت مائة سنة.

اسماء در جمادی الأول سال هفتاد و سه در مکه و بعد از کشته شدن فرزندش عبد الله بن زبیر از دنیا رفت. ابن اسحاق گفته: اسماء دختر ابوبکر بعد از هفده نفر اسلام آورد و در حالی از دنیا رفت که صد سال سن داشت. (۱۴)

صفدی می‌نویسد:

وماتت بعده بأیام یسیرة سنة ثلاث وسبعین للهجرة وهی وأبوها وابنها وزوجها صحابیون قیل إنها عاشت مائة.
اسماء بعد از گذشت مدت کوتاهی پس از عبد الله بن زبیر در سال هفتاد و سه از دنیا رفت. پدر، پسر و همسر او صحابی بودند و گفته شده است که او صد سال زندگی کرد. (۱۵)

و بیهقی نقل می‌کند که اسماء، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است:

أبو عبد الله بن منده حکایة عن بن أبی الزناد أن أسماء بنت أبی بکر کانت أکبر من عائشة بعشر سنین.

ابن منده از ابن أبی الزناد نقل کرده است که اسماء دختر ابوبکر، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است. (۱۶)

و ذهبی و ابن عساکر نیز همین مطلب را نقل می‌کنند: قال عبد الرحمن بن أبی الزناد کانت أسماء أکبر من عائشة بعشر. (۱۷)

قال ابن أبی الزناد وکانت أکبر من عائشة بعشر سنین. (۱۸)

ابن کثیر دمشقی سلفی در کتاب البدایة والنهایة می‌نویسد: وممن قتل مع ابن الزبیر فى سنة ثلاث وسبعین بمکة من الأعیان…
أسماء بنت أبى بکر والدة عبد الله بن الزبیر… وهى أکبر من أختها عائشة بعشر سنین… وبلغت من العمر مائة سنة ولم یسقط لها سن ولم ینکر لها عقل.

کسانی که با عبد الله بن زبیر در سال هفتاد و سه در مکه از دنیا رفتند… اسماء دختر ابوبکر مادر عبد الله بن زبیر… او از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، در حالی از دنیا رفت که صد ساله بود و هیچ یک از دندان‌های او نیفتاده و عقلش نیز دچار اختلال نشده بود. (۱۹)

ملا علی قاری می‌نویسد:

وهی أکبر من أختها عائشة بعشر سنین وماتت بعد قتل ابنها بعشرة أیام… ولها مائة سنة ولم یقع لها سن ولم ینکر من عقلها شیء، وذلک سنة ثلاث وسبعین بمکة.

اسماء از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، ده روز بعد از کشته شدن پسرش از دنیا رفت، در هنگام مرگ صد سال داشت، دندانهایش نیفاده و عقلش دچار اختلال نشده بود، وفات او در سال هفتاد و سه در مکه اتفاق افتاد. (۲۰)

و امیر صنعانی می‌نویسد:
وهی أکبر من عائشة بعشر سنین وماتت بمکة بعد أن قتل ابنها بأقل من شهر ولها من العمر مائة سنة وذلک سنة ثلاث وسبعین.

اسماء ده سال از عائشه بزگتر بود، و در مکه و و کمتر از یک ماه بعد از کشته شدن پسرش از دنیا رفت، در حالی که صد سال سن داشت. این مطلب در سال هفتاد و سه اتفاق افتاد. (۲۱)

اسماء در سال اول بعثت ۱۴ ساله و ۱۰ سال از عائشه بزرگتر بوده است. پس عائشه در سال اول بعثت ۴ ساله و در سال ۱۳ بعثت (سال عقد با رسول خدا) ۱۷ ساله و در شوال سال دوم هجرت (سال ازدواج رسمی با پیامبر) ۱۹ ساله بوده است.

از طرف دیگر: اسماء در سال ۷۳ صد ساله بوده، ۱۰۰ منهای ۷۳ مساوی است با ۲۷. پس در سال اول هجرت، ۲۷سال داشته است.

اسماء از عائشه ۱۰ سال بزرگتر بوده. ۱۰ منهای ۲۷ مساوی است با ۱۷.

پس عائشه در سال اول هجرت ۱۷ سال سن داشته است. پیش از این ثابت کردیم که پیامبر در شوال سال دوم هجری رسماً با عائشه ازدواج کرده است؛ یعنی عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا ۱۹ سال داشته است.

عائشه، در چه سالی ایمان آورد:

سال اسلام آوردن عائشه نیز، سن او را در هنگام ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه وآله مشخص و روشن می‌کند. طبق گفته بزرگان اهل سنت، عائشه در سال اول بعثت ایمان آورد و جزء هیجده نفر اولی بود که به ندای رسول خدا لبیک گفت.

نووی در تهذیب الإسماء می‌نویسد:
وذکر أبو بکر بن أبی خیثمة فی تاریخه عن ابن إسحاق أن عائشة أسلمت صغیرة بعد ثمانیة عشر إنسانا ممن أسلم.

ابن خیثمیه در تاریخش از ابن اسحاق نقل کرده است که عاشه در کودکی و بعد از هیجده نفر ایمان آورد. (۲۲)


و مقدسی می‌گوید:
وممن سبق إسلامه أبو عبیدة بن الجراح والزبیر بن العوام وعثمان بن مظعون… ومن النساء أسماء بنت عمیس الخثعمیة امرأة جعفر ابن أبی طالب وفاطمة بن الخطاب امرأة سعید بن زید بن عمرو وأسما بنت أبی بکر وعائشة وهی صغیرة فکان إسلام هؤلاء فی ثلاث سنین ورسول الله  یدعو فی خفیة قبل أن یدخل دار أرقم بن أبی الأرقم.

کسانی که در اسلام آوردن بر دیگران سبقت گرفتند: ابوعبیده جراح… و از زنان اسماء دختر بنت عمیس همسر جعفر بن أبی طالب… و عائشه که در آن زمان خردسال بود. این افراد در سال سه سال اول بعثت که رسول خدا مخفیانه مردم را به ایمان دعوت می‌کرد، اسلام آوردند، قبل از آن که رسول خدا وارد خانه أرقم بن أبی الأرقم بشوند. (۲۳)

و ابن هشام نیز نام عائشه را جزء کسانی می‌آورد که در سال اول بعثت ایمان آورده است؛ در حالی که هنوز کودک بوده است.

إسلام أسماء وعائشة ابنتی أبی بکر وخباب بن الآرت وأسماء بنت أبی بکر وعائشة بنت أبی بکر وهی یؤمئذ صغیرة وخباب بن الأرت حلیف بنی زهرة. (۲۴)


اگر عائشه در زمان اسلام آوردنش (سال اول بعثت)، هفت ساله بوده باشد، در سال دوم هجری (سال ازدواج رسمی با رسول خدا) ۲۲ ساله خواهد شد.

اگر سخن بلاذری را بپذیریم که چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده؛ یعنی در سال چهارم هجری با آن حضرت ازدواج کرده است، سن عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا ۲۴ سال خواهد شد.

این عدد با توجه به سن عائشه در هنگام ایمان آوردن، تغییر می‌کند.

بنابراین، ازدواج عائشه با رسول خدا در سن شش و یا نُه سالگی از دروغ‌هایی است که در زمان بنی امیه ساخته شده است و با واقعیت‌های تاریخی سازگاری ندارد.


منابع:
۱. البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۳۶۰۶، ح۳۶۰۶، کتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِیجِ النبی eخَدِیجَةَ وَفَضْلِهَا رضی الله عنها، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.

۲. الأنصاری الشافعی، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن (متوفای۸۰۴ ه)، غایة السول فی خصائص الرسول صلى الله علیه وسلم، ج ۱، ص ۲۳۶، تحقیق: عبد الله بحر الدین عبد الله، ناشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت - ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳م.

۳. البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۱۸۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۴. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۳، ص ۲۸۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.

۵. الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰ه)، معرفة الصحابة ج ۶، ص ۳۲۵۳، رقم: ۳۷۶۹، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۶. الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۷۷، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.

۷. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج ۶۹، ص ۹، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

۸. الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰ه)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۷، ص ۱۱، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷ ه - ۱۹۹۶ م.

۹. النووی، ابوزکریا یحیی بن شرف بن مری، (متوفای۶۷۶ ه)، تهذیب الأسماء واللغات، ج ۲، ص ۵۹۷ ۵۹۸، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، دار النشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۹۹۶م

۱۰. الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص ۲۶۰، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷ه. .

۱۱. العینی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد الغیتابی الحنفی (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج ۲، ص ۹۳، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

۱۲. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۷۴۳، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

۱۳. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ۷، ص ۴۸۷، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۲ه - ۱۹۹۲م.

۱۴. النمری القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۴، ص ۱۷۸۳ ۱۷۸۲، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۲ه. .

۱۵. الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای۷۶۴ه)، الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۳۶، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.

۱۶. البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸ه)، سنن البیهقی الکبرى، ج ۶، ص ۲۰۴، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴.

۱۷. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۹، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳ه. .

۱۸. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج ۶۹، ص ۸، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

۱۹. ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر القرشی ابوالفداء، البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۳۴۵ ۳۴۶، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

۲۰. ملا علی القاری، علی بن سلطان محمد الهروی، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج ۱، ص ۳۳۱، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲ه - ۲۰۰۱م.

۲۱. الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفای ۸۵۲ه)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، ج ۱، ص ۳۹، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۳۷۹ه.

۲۲. النووی، ابوزکریا یحیی بن شرف بن مری، (متوفای۶۷۶ ه)، تهذیب الأسماء واللغات، ج ۲، ص ۶۱۵، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، دار النشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، ۱۹۹۶م.

۲۳. المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای۵۰۷ ه)، البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۴۶، ناشر: مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید.

۲۴. الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن أیوب ابومحمد (متوفای۲۱۳ه)، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۹۲، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الأولى، بیروت – ۱۴۱۱ه.

منبع: حج